17.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دعاى مجیر در #ايام_البيض ۱۵,۱۴,۱۳
(پنجشنبه و جمعه و شنبه ماه رجب سه روز پشت سر هم)
✅ خواندن دعای مجیر باعث میشود گناهان آمرزيده شود، اگر چه به عدد قطرات باران و برگ درختان و ريگ بيابان باشد. و خواندن آن برای شفای بیمار
و ادای دین و بی نیازی و توانگری
و رفع و اندوه سودمند است.
📚مفاتیحالجنان
#ماه_رجب #دعای_مجیر
اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
در #کتاب_گویا ی «سلول خاکی» شنونده داستان زندگی مردی خواهید بود که نزد ساواک، به مرد «هزار چهره انقلاب» شهرت یافت.
🔸مردی که در مکتب اهل بیت علیهم السلام، تربیت یافته و در پیشرفت و ارتقای معارف این مکتب تا جایی پیش رفت که به مرز شهادت رسید؛ او کسی نیست جز شهید «سید علی اندرزگو». شنیدن داستان زندگی پربارش، خالی از لطف نخواهد بود.
روحانی مجاهد
#شهید_سید_علی_اندرزگو
اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
D1736964T16000568(Web).mp3
12.73M
#کتاب_صوتی 🎧
📔سلول_خالی
فصل ❶
#شهیدسیدعلیاندرزگو
اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
@shohaday_gommnam
28.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓سالروز شهادت مدافع حرم #شهید_غلامرضا_لنگری_زاده شهید کاردرست...
🌼شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده در تاریخ بیست و یکم دی ماه سال ۱۳۶۵ در شهر کرمان چشم به جهان گشود.
✨خداوند متعال بعد از ده سال با توسل به امام رضا علیه سلام شهید غلامرضا لنگری زاده را به پدر و مادرش عنایت کرد.
🔸وی در نوجوانی پدرش را از دست داد چون تنها پسر بزرگ خانواده بود و نسبت به مشکلات زندگی خانواده احساس مسئولیت می کرد علی رغم اینکه در زمینه ورزش هم خیلی موفق بود در آن شرایط ورزش را رها کرد و در یک تعویض روغنی در کرمان مشغول شد.
💍در سن ۲۱ سالگی با همسری متدین از سادات ازدواج نمود که حاصل این ازدواج دو فرزند به نام های مونس و محمودرضا می باشد.
🔸در شهریور ماه سال ۱۳۹۶ پس از گذراندن آموزش های لازم به سوریه اعزام شد و تا لحظه شهادت به ایران برنگشت.
🌱زمانی که فرزند دوم ایشان به دنیا آمد وی در سوریه در حال انجام وظیفه بود.
به دلیل شرایط کاری و احساس مسئولیتی که می کرد پس از تولد فرزندش درخواست کرد تا زمینه حضور خانواده اش در سوریه فراهم شود.
🌹سرانجام پس از دو هفته از برگشت خانواده از سوریه همان طور که خودش گفته بود که شما به سوریه بیایید و برگردید من به شهادت می رسم در پنجم بهمن ماه سال ۱۳۹۶ در حین انجام وظیفه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
✨ تربت پاکش در گلزار شهدای کرمان زیارتگاهی برای همگان است.
💐مزار مطهر شهید غلامرضا لنگری زاده در گلزار شهدای کرمان قطعه ۱ ردیف ۱۴ شماره ۳۱ واقع شده است.
اللهمعجللولیکالفرج
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
@shohaday_gommnam
21-shahid-toorajizadeh4(www.rasekhoon.net).mp3
7.02M
دعای کمیل با صدای شهید محمد رضا تورجی زاده
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪐ای نور ماورای کهکشان تولدت مبارک
به وقت سالروز ولادت سردار شهید عبدالمهدی مغفوری...🌸
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
#میلاد_امام_علی
اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل ها قیامته امشب
شب زیارته امشب
شب حرم،شب قدر خدا
شب جمعه ،شب تب کرببلا
🌻|↫#شب_جمعه
🌻|↫#شب_زیارتی
🌻|↫#استوری
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
✨﷽✨
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 #دعـــــــــــایفـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠#دعــایســـلامتیامــامزمــــان(عجلالله)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
#اللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجُ
@shohaday_gommnam
🥀 بسم رب الحسین علیه السلام🥀
🌺 فردا روز جمعه است برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا.
🎁هدیه به امام ره و شهدا تعجیل در ظهور امام زمان عج و سلامتی رهبر عزیزمون و هدیه به تمامی شهدا و شهدای گمنام حاجت روایی عزیزان و هدیه به تمامی اموات عالم و پدران و مادران شهدا و اموات گروه
و هدیه به روح پدر بزرگوارم .
و به نیت ازدواج جوانان و فرزند دار شدن پدر و مادر ها
و سالگرد شهادت شهیدانی که در این ماه به شهادت رسیدند.
🕊سالروز شهادت شهید مدافع حرم " محمد معافی"
🕊سالروز حادثه آتش سوزی پلاسکو و شهادت آتش نشانان غیور
مهلت قرائت تا جمعه هفته آینده.
🌺🌺🌺🌺🌺
جزء ۱.✅
جزء ۲✅
جزء ۳.✅
جزء ۴.✅
جزء ۵.✅
جزء ۶.✅
جزء ۷.✅
جزء ۸.✅
جزء ۹✅
جزء ۱۰✅
جزء ۱۱✅
جزء ۱۲.✅
جزء ۱۳✅
جزء ۱۴✅
جزء ۱۵.✅
جزء ۱۶.✅
جزء ۱۷.✅
جزء ۱۸✅
جزء ۱۹.✅
جزء ۲۰.✅
جزء ۲۱.✅
جزء ۲۲✅
جزء ۲۳✅
جزء ۲۴✅
جزء ۲۵.✅
جزء ۲۶✅
جزء ۲۷✅
جزء ۲۸ ✅
جزء ۲۹.✅
جز ۳۰.✅
برای گرفتن جز مورد نظر به بنده پیام بدهید .
👇👇
@rogaye_khaton315
اجر همه شما بزرگواران با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
•ڪاڹاݪ شھداےگمناݦ•🇵🇸
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 🌹🌹 پیام را خواندم.ولی جواب ندادم.واقعا ناراحت شده بودم.دوباره صد
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 🌹🌹 با عمه و مادرم روبوسی کردیم.برای زیر لفظی یک النگو خریده بودند که به دستم کوچک بود.قرار شد ببرند عوض کنند،دستبند بخرند.یک چمدان پر از وسیله هم آورده بودند؛قرآن،چادرنماز،اسپند،مسواک،به همراه یک ادکلن خیلی خوشبو که همه را حمید با سلیقه خودش انتخاب کرده بود. وقتی داشتیم از محضر بیرون می آمدیم ،حمید گفت:وقتی رفته بودم کربلا می خواستم برات چادر عروس بخرم،ولی گفتم شاید به سلیقه تو نباشه.انشالله باهم که کربلا رفتیم،با سلیقه خودت یه چادر عروس قشنگ می خریم. مراسم که تمام شد،سعیدآقا که با نامزدش آمده بود،گفت:شما تازه عقد کردین،با ماشین ما برین بیرون شام بخورید.سعیدآقا مأمور نیروی انتظامی بود و معمولا برای مأموریت و دوره آموزشی به سیستان و بلوچستان می رفت.خیلی کم پیش می آمد که قزوین باشد.حتی روزی که صیغه کردیم و همه فامیل مهمان ما بودند،آقا سعید زاهدان بود.حمید گفت:(نه داداش،شما تازه از مأموريت اومدی با خانمت برو بیرون.ما پای پیاده رفتنمون بد نیست.).از بقیه خداحافظی کردیم و بعد از خواندن نماز در مسجد به سمت بازار راه افتادیم.به خاطر رانندگی شوماخری حمید و نحوه پارک کردن ماشین و افتادن در جوی آب،فرصت نکرده بودم دنبال جوراب بگردم.با عجله یک جفت جوراب سفید پوشیده بودم.به حمید گفتم:با این جوراب های سفید خیلی معذبم.اولين مغازه ای که دیدیم،بریم جوراب مشکی بخریم. پای پیاده نبش چهارراه عدل به خرازی رسیدیم.فروشنده گفت:(جوراب نازک بدم بهتون یا ضخیم؟)گفتم:مهم نیست،فقط رنگ مشکی که توی چشم نباشه.حمید بلافاصله گفت:نه خانم،ضخیم باشه بهتره.خنده ام گرفته بود. این رفتارهایش خیلی تو دل برو بود.این که احساس می کردم همه جا حواسش به من هست. سبزه میدان که رسیدیم،به رستوران رفتیم.طبق معمول کوبیده سفارش داد.تا غذا حاضر شود،پانزده هزار تومان شمرد،به دستم داد و گفت:(این هم مهریه شما خانم!) پول را گرفتم و گفتم:(اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه!).حمید خندید و گفت؛(هزار تومن هم بیشتر گیر شما اومده.) پول را نشمردم دور سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آن جا بود انداختم و گفتم:((نذر سلامتی آقای من!)) ### دوران شیرین نامزدی ما به روزهای سرد پاییز و زمستان خورده بود.لحظات دلنشینی بود.تنها اشکالش این بود که روزها خیلی کوتاه بود.سرمای هوا هم باعث می شد بیشتر خانه باشیم تا اینکه بخواهیم بیرون برویم.فردای روز عقدمان حمید را برای شام دعوت کرده بودیم.تازه شروع کرده بودم به سرخ کردن کوکوها که زنگ خانه به صدا درآمد.حدس می زدم که امروز هم مثل روزهای قبل حمید خیلی زود به خانه ما بیاید.از روزی که مَحرم شده بودیم هربار ناهار یا شام دعوت کرده بودیم،زودتر می آمد.دوست داشت خودش هم کاری بکند.این طور نبود که دقیقا دقت ناهار یا شام بیاید. #کتاب_یادت_باشد #قسمت_سی_سوم کانال شهدای گمنام 👇 @shohaday_gommnam ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═