🔰#شهیدمستجاب_دعوه علی ماهانی
✅ چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد.
🔆 بیست و هفت هشت نفر از بچّه ها دوره اش کرده بودند تا برایشان قرآن بخواند و تفسیر کند از کنارشان که رد شدم علی آقا گفت: تو نمی آیی کلاس قرآن؟
🔱گفتم: دارم می روم تیربار را بگذارم بالاتر؛ بر می گردم.
⏰برگشتنم نیم ساعت طول کشید وقتی رفتم طرف بچّه ها و علی آقا...
🍉 دیدم یک هندوانه بزرگ را خورده اند و فقط یک کم از آن مانده که من آن را با دست تراشیدم و خوردم.
‼️گفتم: هندوانه از کجا آوردید؟
⭕️ گفت: نبودی چه خبر شد؟
⁉️تو که رفتی کلاس قرآن علی آقا تموم شد پرسید بچّه ها چی دوست دارید؟
🍉 هر کسی یک جوابی داد در جواب بچّه ها علی آقا گفت: نه! خدا باید برای کسی که توی این گرما قرآن یاد می گیرد یک هندوانه خنک بفرستد.
🍈آمدیم به حرف علی آقا بخندیم که آب این هندوانه را با خودش آورد طرف بچّه ها...
🔸پنج شش روز بعد که علی آقا را دیدم به شوخی گفتم: شما موقع کلاس قرآن به بچّه ها هندوانه می دهید؟
🤐گفت: اگر می خواهی باهم دوست باشیم تا من زنده ام این حرف را به کسی نزن...
✅ بعضی وقت ها چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد.
📔از کتاب پیراهن خاکی #شهید_علی_ماهانی...
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
🔆 شهید عارف و مستجاب دعوه شهید علی ماهانی و پاشنه چوبی شهید...
🔹یک دست علی آقا ماهانی در جبهه مجروح و از کار افتاده و پاشنه پای او روی مین رفته بود تختهای چوبی را کف پایش گذاشته بود که لنگ نزند.
🔸مادرش بیان نموده با همین وضعیت اگر بیست بار می رفتم حیاط و بر می گشتم جلوی پای من بلند می شد و می گفت : احترام به والدین دستور خداست...
#شهید_علی_ماهانی
اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
#سیره_شهدا
《احترام به والدین دستور خداست!》
🟡 شهید عارف و مستجاب دعوه شهید علی ماهانی (پاشنه چوبی شهید...)
🔴 یک دست علی آقا ماهانی در جبهه مجروح و از کار افتاده و پاشنه پای او روی مین رفته بود تختهای چوبی را کف پایش گذاشته بود که لنگ نزند.
🟠 مادرش بیان نموده با همین وضعیت اگر بیست بار می رفتم حیاط و بر می گشتم جلوی پای من بلند می شد و می گفت : احترام به والدین دستور خداست...
#شهید_علی_ماهانی
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
@shohaday_gommnam