⚠️خانواده ها این سه روز مراقب فرزندانشان باشند...
🔹️ فرزندانشان درون اغتشاشات قرار نگیرند...
🔸️ نیروهای امنیتی تعداد زیادی اسلحه از منافقین ضبط کرده اند..
🔴در میان اغتشاشات ممکن است افرادی اسلحه داشته باشند و به فرزندان شما شلیک کنند..
برای ادامه ی بیشتر #آشوب_ها به #کشته_سازی نیازمندند...
#مراقب_فرزندانتان_باشید
ـــــــــــــــــــــــ
📣#اطلاع_رسانی
🌹بزرگداشت سومین سالگرد شهادت مدافع امنیت "مرتضی ابراهیمی"
📆چارشنبه ۱۴۰۱/۰۸/۲۵ آبان ماه
⏰ساعت ۱۹:۳۰
🗺#شهریار، کهنز، حرم مطهر شهدای گمنام
@shohaday_gommnam
🔹 #او_را_پارت15
-سلام.فکراتونو کردید😅؟
-تو همین نیم ساعت؟؟
-برای من که اندازه نیم قرن گذشت!
نمیخوای یه نفر عاشقت باشه؟
دوستم نداری،نداشته باش!
فدای سرت...
ولی بذار من دوستت داشته باشم و دورت بگردم...
لیلای من شو...
قول میدم مجنون ترین مجنون بشم❣
-آقای کیانی من هنوز وقت نکردم حتی به پیشنهادتون فکر کنم!!😶
-میشه بگی عرشیا؟؟
میشه بهت بگم عشقم؟؟
همونجوری که تو رویام صدات میزنم....
-موقع صحبت پشت گوشی خیلی خوددار تر بودین!😳
-آخ....
قربون این ناز کردنت برم من...😍
هیچوقت نتونستم کسیو مثل تو دوست داشته باشم...
مگه اعتراف به عشق گناهه؟؟
چقدر نیاز داشتم دوباره یکی باهام اینجوری صحبت کنه...
مثل سعید...
اشک از گوشه چشمام سر میخورد و تو آبشار موهام غرق میشد!
-من خیلی خسته ام...
میخوام بخوابم.
شب بخیر!
-ای جانم...
کاش من به جات خسته بودم خانومی...
باورم نمیشه دارم با تو صحبت میکنم ترنم...
بخواب عشق من!
تو مال منی،حتی اگر منو نخوای!
شبت بخیر ترنمم...
حرفاش دلمو قلقلک میداد!
حتی از سعید هم قشنگ تر حرف میزد💕
به مغزم فشار آوردم تا قیافشو یادم بیارم...
انگاری قیافشم از سعید خوشگل تر بود!
یعنی عشق جدید سعید هم از من خوشگل تره؟؟
سعید که میگفت هیچ دختری به نازی من نمیرسه...😭
همیشه با خودم رو راست بودم...
بدون اینکه بخوام با خودم لج کنم و مزخرف تحویل خودم بدم،بهش فکر کردم...
به عرشیا
به سعید
سعید هرچند زباناً خیلی عاشقم بود ولی صداقت تو حرفای عرشیا خیلی بیشتر بود...
نمیدونم!
شایدم زبون باز تر بود!
بی رودربایستی ازش بدم نیومد!
حداقل یکی بود که سرگرمم کنه و حوصلم کمتر سر بره!
هرچی بود از تنهایی بهتر بود!
همه اینا بهونه بود،
میخواستم به گوش سعید برسه تا فکرنکنه تونسته نابودم کنه!👿
نمیدونم،شایدم واقعاً عرشیا میتونست آرامش از دست رفتمو بهم برگردونه!
سرم داشت میترکید.
باید میخوابیدم!
فردا جمعه بود و میتونستم هرچقدر که میخوام بهش فکر کنم!
حوالی ساعت8بود که چشامو باز کردم.
برای صبحونه که پایین رفتم،
از دیدن مامان تعجب کردم😳
-سلام😳
-سلام صبح بخیر عزیزم ☺️
-صبح شماهم بخیر!چی شده این موقع روز خونه اید؟
-آره،یه قرار کاری داشتم که دو ساعت انداختمش عقب.گفتم امروز رو باهم صبحونه بخوریم😊
البته پدرت نتونست جلسشو کنسل کنه یا به تعویق بندازه.برای همین عذرخواهی کرد و رفت 😉
-خواهش میکنم😐
-چی میل داری دخترم؟
مربا،خامه،عسل؟؟
-شما زحمت نکشید خودم هرچی بخوام برمیدارم😄
-بسیارخب...
ترنم جان باید باهات صحبت کنم!
-بله،متوجه شدم که بی دلیل خونه نموندین.بفرمایید؟
-عزیزم نزدیک عیده و حتماً هممون دوست داریم مثل هرسال بریم مسافرت!
ولی متاسفانه من و پدرت یه سفر کاری به خارج از کشور داریم و حدود ده روز اول سال رو نمیتونیم کنارت باشیم!
البته اگر بخوای میتونی باهامون بیای!
اگر هم دوست نداری میبریمت خونه ی مادربزرگت😊
-شما از کل سال فقط یه عید رو بودید،اونم دیگه نیستید؟؟😏
مشکلی نیست،من عادت کردم!
جایی هم نمیرم.همین جا راحتم.
با مرجان سعی میکنیم به خودمون خوش بگذرونیم😏
-یعنی تنها بمونی خونه؟؟
فکر نمیکنم پدرت قبول کنه!
-مامان! من بزرگ شدم!
بیست و یک سالمه!
دیگه لازم نیست شما برام تعیین تکلیف کنید😕
-اینقدر تند نرو...
آروم باش!
با پدرت صحبت میکنم و نظرشو میپرسم و بهت میگم نتیجه رو.
حالا هم برم تا دیرم نشده 😉
مراقب خودت باش عزیزم،خداحافظت👋
"محدثه افشاری"
کپی ممنوع🚫
ادامه دارد.....🍃
https://eitaa.com/joinchat/895549494Ca7e7de8566
🔹 #او_را_پارت16
صبحونمو خوردم و به اتاق برگشتم.
سه تماس از دست رفته از عرشیا داشتم📱
شماره مرجانو گرفتم،
-الو مرجان
-سلام...تو چرا اینقدر سحرخیزی دختر...
اه...
خودت نمیخوابی،نمیذاری منم بخوابم!😒
-باید باهات صحبت کنم.عرشیا رو یادته؟چندبار راجع بهش گفتم برات.
-همون همکلاسی خوشگله زبان فرانسه؟😍
خب؟؟
ماجرای دیروز رو براش تعریف کردم.
-جدی؟؟😂
چه پررو...
ولی خوشم میاد از اینا که زود پسر خاله میشن😂
خیلی راحت میشه سرکارشون گذاشت😂
-نمیدونم.
دودلم
از یه طرف میگم از تنهایی که بهتره...
از یه طرف میگم اینم یکی لنگه سعید...😒
از یه طرف نیاز دارم یکی کنارم باشه.
نمیدونم انگار یچیزی گم کردم...
حالم خوب نیست، خودت که میدونی!
میگم شاید عرشیا بتونه امید به زندگی رو بهم برگردونه!
-ولی بنظر من تو میخوای حال سعیدو بگیری😉
-نمیدونم...
باور کن نمیدونم...
-حالا هرچی که هست،امتحانش که ضرر نداره! 😈
دو روز باهاش بمون،خوشت اومد که اومده،
نیومدم، میگی عرشیا جون هررریییی😁
-اره،راست میگی
-فقط ترنم! جون مادرت انصافاً دوباره مثل قضیه سعید نکنی، بعد تموم کردن نتونم جمعت کنما😏
هرکاری میکنی عاشق نشو
واقعاً به چشم سرگرمی نگاش کن!
-آخه رابطه بدون عشق به چه درد میخوره؟؟
-فکر میکنی همه دوست دختر،دوست پسرا عاشق همن؟😏
اگر عاشقن چرا ته همه رابطه ها یا به خیانت میرسه یا به کثافت کاری؟؟
اگرم خوش شانس باشن ازدواج میکنن،بعد اون دوباره طلاق میگیرن😒
-پس اصلا برای چی باهم میمونن؟؟
-سرگرمی عزیزم؟
سر گر می!!
مثل الانه تو،که حوصلت سر رفته😉
-اوهوم. باشه...
-کی میای ببینمت؟
-امروز که فکرنکنم،شاید فردا پس فردا یه سر اومدم...
-باشه، خودت بهتری؟؟
-بهتر؟؟😏
من فقط دارم نفس میکشم!
همین!
-اه اه...باز شروع کرد
برو ترنم جان.برو حوصله ندارم،بای گلم👋
-مسخره....
رفتم سراغ دفترچم که دیشب میخواستم مثلا توش بنویسم اما با دیدن شماره عرشیا،فراموشم شده بود.
نشستم پشت میز...
✍نوشتن مثل یه مسکنه!💉
وقتی نمیدونی چته،
وقتی زندگیت پر از سوال شده،
بشین بنویس،
اینجوری راحت تر به جواب میرسی✅
نوشته های قبلیمو مرور کردم و رو هر کدوم که راجع به سعید بود،یه خط قرمز کشیدم....🚫
مرجان راست میگفت!
دیگه نباید دل ببندم!
مثل سعید که دل نبسته بود و خیلی راحت گذاشت و رفت...🚶♂
من باید دوباره سرپا میشدم💪
من چم شده بود؟؟
باید این مسئله رو حل میکردم✅
نوشتم و نوشتم و نوشتم...
تو حال خودم بودم که عرشیا زنگ زد...📱
دل دل میکردم که جواب بدم یا نه...
دستمو بردم سمت گوشی...
-الو
-سلام،صبح بخیر😊
بالاخره بیدار شدین؟؟☺️
-صبح شماهم بخیر،بله خیلی وقته...
-عه پس چرا جوابمو ندادید😳
-عذرمیخوام، دستم بند بود
-اهان،خواهش میکنم...
خوبین؟دیشب خوب خوابیدین؟
-ممنونم،بله
-چه جوابای کوتاه و سردی😅
فکراتونو کردین؟
-تا حدودی...
-خب؟به چه نتیجه ای رسیدین؟
-من الان نمیتونم راجع به شما نظر بدم.
چون تا الان فقط یک همکلاسی بودین برام و شناختی ازتون ندارم
-خب این شناخت چطور به دست میاد؟؟
-فکرمیکنم یک رابطه کوتاه امتحانی
-جدی؟؟؟؟؟؟😳
وای من که الان ذوق مرگ میشم که😅
چشم هرچی شما بگی...
-خیلی جالبه😅
موقع صحبت میشم شما،خانم سمیعی
موقع پیامک میشم،تو، ترنم،عشقم😂
-خب آخه یکم باحیام😅
خجالت میکشم.
تازه اولشه خب😉
-بله...
همه اول رابطه بهترین موجود روی زمین نشون میدن خودشونو😏
-تیکه میندازی؟؟
من همیشه بهترین میمونم برات...
اونقدر که رابطه کوتاه امتحانیت،بشه یه رابطه ابدی عاشقانه💕
-بله بله....کافیه یکمم زبون باز باشن،دیگه بدتر....😆
-بیخیال همه اینا،مهم اینه که به خواستم رسیدم 😍
به رفیقام که قول دادم بهشون شیرینی بدم 🍰
-واقعاً؟ 😂
دیوونه😂
یه ساعتی باهم حرف زدیم.
و قرار شد شام باهاش برم بیرون...
"محدثه افشاری"
کپی ممنوع🚫
ادامه دارد.....🍃
https://eitaa.com/joinchat/895549494Ca7e7de8566
•ڪاڹاݪ شھداےگمناݦ•🇵🇸
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #رمان_عارفانه ❣ 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_صد_و_چهارم #ادامه_قسمت_قبل #ن
🥀شهید گمنام🥀:
🥀شهید گمنام🥀:
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه ❣
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_صد_و_ششم
#ادامه_قسمت_قبل
#نامه
🌸🌸🌸
پس از عرض سلام خدمت برادر گرامی و عزیزم ماشاءالله محمدشاهی امیدوارم حالت خوب باشد و در پناه حق تعالی، معرفت الهی را کسب کرده باشی.
ماشاءالله جانم، همان طوری که به عرضتان رساندم انسان باید حق تعالی را خوب بشناسد. وقتی که حق تعالی را شناخت دنبال اطاعت و بندگی او می رود.
اما بعضی از ما خوب پروردگار را نشناختیم. با فکر خودمان اعمالی از ما سر می زند که اگر این اعمال را انجام دهیم به پروردگار نزدیک می شویم، ولی این طور نیست.
بلکه هر لحظه از که این اعمال را انجام دهیم از حق تعالی دورتر می شویم.
پس برادرم باید بیاییم و بسنجیم، اعمالی که ما از صبح تا شب و یا از شب تا صبح انجام می دهیم خوب وارسی کنیم.
ماشاءالله، این چندین ساعت که در پیش تو بودم خیلی از دستت ناراحت شدم؛ چون کلی اخلاق تو فرق کرده! ماشاءالله خیلی عقب افتادی. بکوش، خودت را نجات بده.
اگر باز تنبلی به خرج دهی، عقب تر می افتی. آن وقت است که آن طور که پروردگار (باید) به شما عنایت بکند نمی کند.
آن وقت است که گرفتار نفس و شیاطین می شوی.
🔶ادامـــــه دارد...↩️
🌹هدیه به روح پاکشون صلوات🌹
#منتظرتونیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🍃➖
@shohaday_gommnam
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🍃➖
🥀شهید گمنام🥀:
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه ❣
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_صد_و_هفتم
#ادامه_قسمت_قبل
#نامه
🌸🌸🌸
ماشاءالله فکر کنم (علت این مشکل) در اثر برخورد با زنان است که معاشرت میکنی، و در اثر برخورد با برادرانی است که هنوز در دامن نفس غوطهور هستند.
وقتی به برادران هم سن خودت میرسی عوض اینکه یک چیزی یاد بگیری و یا یاد بدهی، همهاش در خندههای بیهوده و صحبتهایی که شما را سرگرم کند و حرفهایی که حجاب میآورد مشغول هستی!
یا اینکه در تنهایی که هستی عوض اینکه به پروردگار قرب پیدا کنی با فکرهای بیهوده وقت خود را میگذرانی.
ماشاءالله یک فکری کن. یک کمی به عقب برگرد. ببین وقتی در تهران پیش رفقا و دوستانت بودی چه عنایتها داشتی، چقدر در یاد پروردگار بودی.
هر روز حداقل چیزی یاد می گرفتی و یا به کسی چیزی یاد می دادی. اما حالا نه!
به جای اینکه وقتی با کسی هم صحبت می شوی و چیزی (برای گفتن) نداری سکوت کنی، مدام حرف می زنی، ماشاءالله، خیلی ناراحت می شوم که تو را این گونه ببینم.
🔶ادامـــــه دارد...↩️
🌹هدیه به روح پاکشون صلوات🌹
#منتظرتونیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🍃➖
@shohaday_gommnam
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🍃➖
دعـاے فـرج بہ عشـق آقـا صاحبالزمان و دعـاے هفتـم صحیفہ سجـادیہ جہت اطاعت از رهبـرے :)🌸..
هـردوبـاهـمپنـجدقیقـہهـمنمیشہپسبخونـش😉🖐🏻
#کار_خودمونہ✨
#شهید_احمد_مشلب🌷
📸 حضور خانوادههای شهدا در منزل شهید عجمیان
🔹جمعی از خانواده شهدا از جمله شیرودی، تجلایی، مهدی باکری، مهدی زینالدین، رستمی، ابراهیم هادی و شهدای مدافع حرم روحالله قربانی، میثم میردوستی در منزل شهید روحالله عجمیان حاضر شدند و با خانواده شهید دیدار کردند.
🔹در این دیدار خانواده شهیدان امنیت علیوردی و امیراحمدی نیز حاضر شدند. مادر آرمان علیوردی در این دیدار به مادر شهید عجمیان گفت: پسرهای ما عاقبت بخیر شدند و در راهی قدم گذاشتند که خودشان انتخاب کرده بودند.
@shohaday_gommnam
🔺مادر شهیدان «خالقیپور» ملیپوشان فوتبال را بدرقه کرد و گفت:
▪️در مراسم بدرقه ملیپوشان بغضم گرفت.به چندین سال پیش برگشتم و یاد بدرقه فرزندانم به جبهه افتادم.این بازیکنان هم به عنوان سرباز کشورمان به جام جهانی میرفتند
⤵️⤵️⤵️⤵️
@shohaday_gommnam
#نماز_شب🌸
امام صادق علیه السلام : نماز شب ،چهره را زیبا و اخلاق را نیکو و بوی بدن را پاک و خوش و روزی را فراوان و بد هکاری را ،ادا و هم وغم را بر طرف می سازد و دیده را جلا می بخشد.
رساله لقاء الله ص185
امام صادق ع فرمود: خانه هایی که در آنها نماز شب خوانده شود، بر اهل آسمان چنان می درخشد که ستارگان بر اهل زمین می درخشد.
@shohaday_gommnam
اعمال قبل از خواب :)
شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
@shohaday_gommnam
سلام امام زمانم
أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّماء ...
باران ببارد و دلتنگ کسی باشی که سبب اتصال بین زمین و آسمان است ...
اما به وسعتِ آسمان ، غریب است در زمین ...
این روزهای زمین ، بارانی میخواهد از جنس تو تا با خود بشوید و بِبَرد همهی آوارگیهایمان را ...
یابنالحسن سکوت مرا غرق نور کن
ما را قرین منت و لطف حضور کن
گاهی گناه کنج دلم سبز میشود
آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ
🔹عصر دیروز یک نیروی مدافع امنیت توسط اغتشاشگران در بوکان به ضرب گلوله به شهادت رسید.
سرهنگ پاسدار شهید رضا الماسی اهل شهرستان
شاهین دژ می باشد.
#بصیرتحسینی
شهادت سردار رضا الماسی را محضر حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ،نایب برحقش حضرت امام خامنه ای ،مردم شهید پرور شهرستان شاهین دژ وخانواده محترم آن شهید والامقام تبریک و تسلیت عرض می نماییم. آن شاالله با شهدای کربلا محشور شوند.
خانواده سردار شهید سید بیوک خلیلی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#حجاب_و_عفاف
@shohaday_gommnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش دختر بچه ۳ ساله به محض دیدن عکس رهبر معظم انقلاب: عشقم!
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
@shohaday_gommnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی الله علیک یا سلطان یا علی بن موسی الرضا
استوری چهارشنبه های امام رضایی تقدیم نگاه پرمهر شما ❤️
#حدیث_رضوی
بهترین دارایی انسان اندوخته های صدقه است.
هدایت شده از *آرشـیـومـداحـےو روضـہنـاب*🇵🇸
enc_16624858501658242303117.mp3
1.8M
دلتنگم ..
سنگ ِ رو یخ نکن منو ((:💔
- حضرت صد ُ بیست ُ هشت ..
#کربلا
•ڪاڹاݪ شھداےگمناݦ•🇵🇸
دلتنگم .. سنگ ِ رو یخ نکن منو ((:💔 - حضرت صد ُ بیست ُ هشت .. #کربلا
ڪانـال مـداحـیـمـونہ
روضـہهـاومـداحـےهـاۍقـشـنـگــ ڪانـالاینجاسـت✨💔
داستان انگشتری
داستان دستان یاری گر خداست!
مابااین دست ها شهادت میدهیم
دستانی که آغشته به خون خداست...!
#شهید_آرمان_علیوردی
🔹 #او_را_پارت18
دفترچه رو باز کردم و نوشته هامو خوندم،
آخرین نوشتم نیمه تموم مونده بود...
همون روزی که رابطم با عرشیا شروع شد،میخواستم راجع به زندگیم بنویسم که با زنگ عرشیا نصفه موند...
حالا همون زندگی رو داشتم+عرشیا ✅
دوباره رفتم تو خودم...
انگار آب داغ ریختن رو سرم...
هرچی مینوشتن،
هرچی میگشتم،
هرچی فکر میکردم،
هیچی تو زندگیم بهتر نشده بود❌
فقط عرشیا حواسمو از زندگی پرت کرده بود✅
همین...
هیچی به ذهنم نرسید،جز حرف زدن با مرجان.
-الو مرجان
-سلام ترنم خانوم!
چه عجب یاد ما کردی!
-ببخشید... سرم شلوغ بود!
-سر تو قبلاً هم شلوغ بود اما باز یه یادی از رفیق قدیمیت میکردی!
اما انگار یار جدیدت کلا وقتتو پر کرده😉
-لوس نشو مرجان😏
خونه ای؟
میخوام بیام پیشت...
نیاز دارم باهات صحبت کنم.
-دوباره چت شده میخوای ناله هاتو برام بیاری؟؟
-مرجان...خونه ای؟؟؟
-الان که نه،
ولی تا دوساعت دیگه میرم خونه.
اون موقع بیا😉
-باشه.
کاری نداری؟؟
-فدای تو...
بای
تا یه سیگار بکشم، یکم قدم بزنم و یه دوش بگیرم،یه ساعت و نیم گذشت.
حاضر شدم و راه افتادم سمت خونه مرجان.
سر کوچشون بودم که دیدم داره میره سمت خونه.
یه بوق زدم تا متوجه شه پشت سرشم.
-عه،سلام...
چه به موقع رسیدی
-سلام، میخوای دیگه نریم خونه؟
سوار شو بریم پارکی،جایی...
-هرچند خسته ام اما هرچی تو بگی😉
سوار شد و رفتم سمت بوستان نهجالبلاغه 🌲🌳
خیلی این پارکو دوست داشتم،
کلی خاطره ازش داشتم...
دو تا بستنی گرفتیم و نشستیم رو نیمکت.
-خب؟
باز چته؟
نکنه این بار صدای به دخترو از گوشی عرشیا شنیدی؟😂
-خیلی مسخره ای مرجان...
منو نگا که اومدم با کی حرف بزنم!!!
-خب بابا قهر نکن...
میدونی که شوخی میکنم،چرا بهت برمیخوره؟؟
بگو عزیزم،چیشده؟
-مرجان...
من...
حالم خوب نشده...
حتی با وجود عرشیا هم زندگیم همونجوری مسخرست...
-خب؟
-ببین عرشیا فقط تونسته حواس منو از زندگیم پرت کنه،
وگرنه هیچ تغییری برام به وجود نیاورده...
-میخوای چی بگی؟؟
-فقط سعید میتونست زندگی منو قشنگ کنه💕
-سعیدم نمیتونست...
-چی؟کی گفته؟
من با سعید حالم خوب بود...😢
-یکم عقلتو به کار بنداز!
تو از اول همینجوری بودی!
سعیدم مثل عرشیا فقط حواستو پرت کرده بود!😒
مثل من که بهزاد،کامران،شهاب،ایمان،سروش و...همه شون فقط حواسمو از زندگی پرت میکنن....
-یعنی چی؟
-تو با سعید احساس خوشبختی میکردی؟
-خب آره!
-پس چرا دم به دقیقه کارت رپ گوش دادن و گریه های شبانه بود.
پس چرا گاهی با قرص خوابت میبرد؟؟
-خب بخاطر مشکلاتی که تو زندگیم دارم...
-بعد سعید چرا حالت بد شد؟
-همون مشکلات+تنهایی+خیانت دیدن
-خب الانم با وجود عرشیا همون دو تا چاله ی آخری برات پر شده!
اون چاه هنوز سر جاشه!!
-تو اینا رو از کجا میدونی؟؟
-چون منم تو همون لجن دست و پا میزنم!!
-پس چرا حالت همیشه خوبه؟😳
-نیست،فقط سعی میکنم بهش فکر نکنم.
از یادم میبرمش تا اذیتم نکنه!
ولی تو همش داری بهش فکر میکنی!😒
بخاطر همینم عذاب میکشی!
-خب آخه من نمیتونم مثل تو باشم!
من رو بی هدف بودن آزار میده!
-پس اینقدر آزار بکش تا دق کنی!
کدوم هدف؟؟
ما همه تو این دنیا تو لجن دست و پا میزنیم!
هیچکس خوشبخت نیست!
همه فقط اداشو درمیارن!
اینقدر تو مخ تو فرو کردن پیشرفت هدف ترقی،که باورت شده این دنیا جای رشده!!😏
اینجا هیچی نیست جز یه صحنه تئاتر و ما هم همه عروسک خیمه شب بازی!!
حرفای مرجان مثل پتک کوبیده میشد رو سرم!
حالم داشت بد میشد...
بلند شدم و مرجانو رسوندم خونش و خودمم رفتم خونه...
"محدثه افشاری"
کپی ممنوع🚫
ادامه دارد.....🍃
https://eitaa.com/joinchat/895549494Ca7e7de8566
🔹 #او_را_پارت17
شب حسابی به خودش رسیده بود.
البته منم کم نذاشته بودم،اونقدری که همه با چشمشون دنبالم میکردن...
شب هر دومون از خودمون گفتیم.
عرشیا تا میتونست زبون ریخت و منو خندوند😂
واقعاً چهره جذابی داشت...
چشمای طوسی،
موهای مشکی که همیشه،یه حالت خیلی شیکی بهشون میداد،
بینی باریک و بلند و ته ریش
یه چهره ی مردونه و جذاب...
با این حال به پای خوشگلی و جذابیت من نمیرسید...😌
عرشیا اونقدر اون شب صحبت کرد که حتی اسم بچه هامونم مشخص کرد!!
قبل خداحافظی یه جعبه کوچیک و خوشگل گذاشت جلوم.
-این چیه؟؟
-یه هدیه ناقابل برای باارزش ترین فرد زندگیم...🎁
-یعنی برای من؟؟😳
-مگه من باارزش تر از توهم تو زندگیم دارم عروسک؟؟😉
-وای ممنونم عرشیا...
-قابل شمارو نداره خانومی😉
حالا نمیخوای بازش کنی؟؟
-چرا😉
با دیدن گردنبند برلیان ظریف و خوشگل داخل جعبه چشام برق زد😍
-وااااایییی....
عرشیا...این برای منه؟؟؟
چقدرررر نازه....
وای ممنونم...
-خواهش میکنم عزیزم...
قیمتش یه بوس میشه😉
-بی ادب لوس😠
نخواستم اصلا...
-شوخی کردم بابا....
یعنی تو یه بوسم نمیخوای به ما بدی؟؟؟
-عرشیا!یادت نره که این رابطه،کوتاه مدت و امتحانیه😡
-باشه بابا...نده...فقط با این حرفات دلمو نلرزون...
لطفا😞
-تقصیر خودته...
کی تو دیدار اول چنین حرفی میزنه؟؟
-بله ببخشید... 😔
-خواهش میکنم حالا☺️
ممنون،خیلی خوشگله...
فقط داره دیرم میشه،
ممکنه بابام توبیخم کنه.
دیگه باید برم.
-چقدر زود😞
باشه عزیزدلم...
کاش حداقل ماشین نمیاوردی،خودم میرسوندمت...
-نه ممنون.
زحمتت نمیدم...
بابت امشب ممنونم.
خداحافظ👋
-من از تو ممنونم که اومدی خانومی...
دوستت دارم ترنم...
خداحافظ گل من👋💋
از پیش عرشیا که برگشتم حالم خوب بود،چند روزی شارژ بودم...
تا اینکه رفتم سراغ دفترچم...
"محدثه افشاری"
کپی ممنوع🚫
ادامه دارد.....🍃
https://eitaa.com/joinchat/895549494Ca7e7de8566
•ڪاڹاݪ شھداےگمناݦ•🇵🇸
🥀شهید گمنام🥀: 🥀شهید گمنام🥀: 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #رمان_عارفانه ❣ 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_صد
🥀شهید گمنام🥀:
🥀شهید گمنام🥀:
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه ❣
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_صد_و_هشتم
#ادامه_قسمت_قبل
#نامه
🌸🌸🌸
خیلی از دستت ناراحت شدم. وقتی (فلانی) در ماشین به من گفت: ماشاءالله مدتی است با من حرف نمی زند و حتی وقتی سلام می کنم جواب سلام مرا نیز نمی دهد.
آیا ماشاءالله این طوری است؟ به خدا قسم اگر این گونه باشی، از پروردگار به دور هستی. آیا می خواهی... را به تو معرفی کنم.
او کسی است که پروردگار به خاطر او مباهات می کند. او کسی است که امام زمان (عج) از او راضی و خشنود است...
آن وقت توی بدبخت با او حرف نمی زنی؟ تو عوض اینکه مباهات کنی که پروردگار همچنین کسی نصیب شما کرده، از او جدا شده ای؟
آیا خجالت نمی کشی؟ آیا از پروردگار که این قدر حب تو را در دل مردم و دوستانت گذاشته و احترام تو را نزد مردم حفظ کرده خجالت نمی کشی؟
راستی جای شرم است. راستی جای خجالت است برای تو که این گونه باشی! ماشاءالله بدان اگر او را دیدی و دست و صورت او را نبوسی و از او معذرت خواهی نکنی، دیگر حقی که تو بر گردن من داری ادا نمی کنم، برو خجالت بکش...
اگر بشنوم که از او هنوز جدا هستی، از پروردگار می خواهم که تو ار هدایت کند. که شاید مقام او را در خواب ببینی و وقتی که فهمیدی از پروردگار تشکر کنی که همچنین کسی نصیب شما کرده.
برادرم ماشاءالله، امیدوارم که پروردگار شما را هدایت کند و همیشه در جلب رضای پروردگار باشی.
🔶ادامـــــه دارد...↩️
🌹هدیه به روح پاکشون صلوات🌹
#منتظرتونیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🍃➖
@shohaday_gommnam
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🍃➖
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه ❣
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_صد_و_نهم
#ادامه_قسمت_قبل
#نامه
🌸🌸🌸
همان طور که در «روستای رینه» به شما گفتم، خیلی کارهای بچه گانه که در شأن تو نیست انجام می دهی. آن ها را کمتر کن. ان شاءالله پیروز می شوی.
در جایی که خیلی پرده، بین تو و پروردگارت حائل می شود، نگاه کن ببین حرفی که می زنی آیا نفعی دارد یا نه؟!
ماشاءالله از چیزی که به درستی آن را نمی شناسی طرفداری نکن. وقتی که خواستی از کسی طرفداری کنی خوب او را بشناس و کارهایش را خوب درک کن. بعدا از او طرفداری کن.
ماشاءالله این را بدان وقتی که در اولین بار تو را در رینه دیدم، بالای آن پل خیلی ناراحت شدم! چون نور صورت تو خیلی رفته بود و خواستم نصیحتت کنم که نشد.
🔶ادامـــــه دارد...↩️
🌹هدیه به روح پاکشون صلوات🌹
#منتظرتونیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🍃➖
@shohaday_gommnam
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🍃➖