4_5809894796369594424.mp3
4.79M
🎧 #بشنوید | #مناجات
☘️ یا رب تو ز حالم با خبری
مهمان توأم فرما نظری...
🎙 حاج صادق آهنگران
(اجرا شده در جمع رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس)
#ماه_رمضان
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🍃 خدایا! در خواندن و درخواستِ از خودت به من اجازه دادهای
پس ای شنوا،
صدایم را بشنو
و ای مهربان،
دعایم را اجابت کن
و ای آمرزنده،
از لغزشم در گذر ...
#دعای_افتتاح
🌺 شب پنجم ضیافت بی بدیل خدایی در جوار شهدای مظلوم کربلای هویزه، آمین گوی دعاهایتان هستیم.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🌺 دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#فریاد_و_سکوت (15)
بازخوانی دست نوشته های دانشجوی شهید
#سید_محمد_حسین_علم_الهدی
✍️ در دل سنگر با خود سخن میگویم :
راستی چه خوب از این فرصت استفاده کنم و با قرآن آشنا شوم.
آیات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد سرود کنم و بعد شعار زندگی کنم، باشد تا این دل پر هیجان و طپش را آرامش دهد.
و بعد با آن برای خود توشه بسازم و توشه را راهی گردانم و در انتظار شهادت بمانم و بمانم.
آیات جهاد را شهادت، تقوی، ایمان، ایثار، اخلاص، عمل صالح و... همه را پیدا کنم و سنگرم کلاس درسم باشد.
و سنگرم میعادگاه ملاقاتم با خدا شود، سنگرم محرابم گردد، سنگرم خانه امیدم گردد و سنگرم قبله دومم گردد.
👈 ادامه دارد...
📕 منبع: کتاب فریاد و سکوت (مشتمل بر نامه ها و دستنوشته های شهید علم الهدی)
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#یک_جرعه_مناجات |
☘️ و أَعْلَمُ أَنَّكَ لِلرَّاجِينَ [ لِلرَّاجِي] بِمَوْضِعِ إِجَابَةٍ، وَ لِلْمَلْهُوفِينَ [لِلْمَلْهُوفِ ] بِمَرْصَدِ إِغَاثَةٍ.
الهی! می دانم که تو برای امیدواران در جایگاه اجابتی و برای دل سوختگان فریادرسی.
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#مقتل_الشهدای_هویزه
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
مناجاتخوانی - حاجمنصور ارضی.mp3
7.3M
🎧 #بشنوید | #مناجات
🎙 حاج منصور ارضی
#ماه_رمضان
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
✍️ #روایت_زائران |
🔺 مردانِ اینجا همگی از سیمهای خاردار نَفسشان عبور کردند (1)
🔸 زدم به شانهاش و کلافه گفتم: «همیشه به شما حسودیام میشود!» خندید و دستم را گرفت: «چرا؟» گفتم: «آدمی که سر سال نو، حظ بردن از آن همه دشت و کوه و شکوفههای گیلاس را رها کند به امان خدا و بیاید اینجا، وسط این همه خاک و تانک، یعنی یک جورهایی به بالا وصل است دیگر»
🔸 نشست روی رملها و چادرش را روی سرش کشید: «شاید هم سالهاست از بالا قطع شده و آمده تا دوباره دنبال بهانهای برای وصال بگردد» گفتم: «گیرم که اینطور باشد، اما انصافا دل کندن از بهار آسان نیست، لااقل از بهارِ«شیت» با آن همه جانداریاش؛ اینجا آخر چی گیرت میآید؟ ببین، چادرت هم خاکی شده، چادرت را بتکان.»
🔸 بغضش ترکید. چادرش را بوسید و یکهو، بیهوا، روضهی مادر خواند.
🔸 عطیهی بیست و هشت ساله کنار من و بقیهی دخترها بود اما توی خودش نبود. میخواست بیرون بزند از زار و زندگی. خسته بود از تمام رنگهایی که عمق نداشت. و یک بغض، ته صدایش رسوب کرده بود. بغضی که دلم را در طول تمامِ سفر راهیان نوریمان میلرزاند و به دلیل درست و درمانی برایش نمیرسیدم.
🔸 از شیت آمده بود؛ بهشتی از توابع بخش چورزق شهرستان طارم در استان زنجان؛ روستایی همیشه بهار در قلب کوهستان. به قول خودش: «روستای ما مثل نگینی سبز بود که وقتی از دست بهار توی دامن کوهستان افتاد، عطر شکوفههای گیلاسش همهی زنجان را مست کرد!» عطیه از روستایی دور آمده بود با غمی دورتر. با چشمهایی آبی که روی خاکهای سرزمین سیمهای خاردار، دیوانهوار دنبال آسمان می گشت.
🔻 از چشم خدا افتاده بودم
🔸 هر کسی در گوشهای به خلوتی دچار شده بود. چشمها فرو افتاده و اشکآلود. لبها جنبان با ذکر یا زهرا. و قلبها تپنده. اما عطیه آرام و قرار نداشت. نشسته بود پشت سیمهای خاردار و شهدا را به سیمهای خاردار قسم می داد! دیوانه سرش روی سجاده سنگین شده بود و بلند بلند هم قسم می داد.
🔸 نشستم کنارش. میخواستم روحم را مثل روح عطیه به عطر خاکی که بوی خون مردان خدا می داد متبرک کنم. عطیه هم سر از سجده که بلند کرد، یک مشت از خاکها را برداشت و توی سجادهاش پیچاند: «ببر و مُهر نماز درست کن؛ بلدی؟» عاشقی که بلد بودن نمیخواست؛ یک مشت خاک طیب، چند قطره اشک شوق، عجین کردنشان با هم و دمیدن روح خدا در آن! خندیدم: «این چه قَسمی بود که شهدا را دادی عطیه؟ به سیمهای خاردار؟! میخواستی بین این همه دعاهای در انتظار اجابت، زودتر آمین بگیری کلک؟»
🔸 پلکهایش را روی هم انداخت و گره سجادهاش را محکم کرد: «تو نمی دانی!»
تکیه زدم به چوب پرچم یا اباالفضلی که با تمام جان توی زمین کوبیده شده بود:«چی را عطیه؟» با شرم نگاهش را از نگاهم دزدید و لبهایش را جوید. شانهاش را گرفتم و تکانش دادم: «چی را نمی دانم عطیه؟» سرش را که بالا آورد چشمهایش کاسهی خون شده بود. آب دماغ سرخش را با گوشهی روسریاش گرفت و با آه سر تکان داد: «از چشم خدا افتادن را! من از چشم خدا افتاده بودم که ...»
⬅️ ادامه دارد...
#راهیان_نور_1401
#ما_متحدیم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🌺 دعای روز ششم ماه مبارک رمضان
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📸 #گزارش_تصویری | #تفحص شهدا در فکه
☘️ آهسته میآید صدا: انگشترم آنجاست!
این هم کمی از چفیهام... بال و پرم آنجاست
یک تکّه از روح صدایم را زمین خوردهست
آن تکّة دیگر کنار سنگرم.... آنجاست
یادش به خیر آن پا که بر مینها قدم میزد
آن جا کنار رمل؛.. پای دیگرم آنجاست
یک قمقمه خالی کنار سنگرم ماندهست
یک چشمه، یک رود از دو چشمان ترم آنجاست
حالا ببند آن چشمهای نازنینت را
تا ننگری که استخوان پیکرم آنجاست...
😍 چه لذتی دارد آخر کارمان اینگونه باشد...
⬅️ به مناسبت سالروز تفحص 120 شهید مظلوم مقتل الشهدای #فکه در 8 فروردین 1371 تقدیم گردید.
#ما_متحدیم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
مناجاتخوانی - محمود کریمی.mp3
12.85M
🎧 #بشنوید | #مناجات
🔺 عمر داره می شه تباه... خدایا! ببخش
🎙 حاج محمود کریمی
#ماه_رمضان
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📸 #گزارش_تصویری | #با_زائران
🔸 زیارتگاه شهدای هویزه در ایام ماه مبارک رمضان همچنان میزبان زائران شهدا از نقاط مختلف کشور می باشد.
#اخبار_هویزه
#راهیان_نور_1402
#ما_متحدیم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
✍️ #روایت_زائران |
🔺 مردانِ اینجا همگی از سیمهای خاردار نَفسشان عبور کردند (2)
🔻 جیغهای صورتی!
🔸 جیغهای صورتی دستهی دخترهایی که برایمان آشنا نبودند بند دلمان را پاره کرد. خندههای بلند و ناخنهای لاک خوردهشان توی ذوق میزد و از آداب راهیان نور فقط چفیه پوشیدن و آمدنش را بلد بودند! خواستم بلند شوم و تذکر که نه، اما بگویم حداقل مراعات دلِ سوخته و چشمهای خیس خانوادهی شهدایی که همسفرمان بودند را کنند اما عطیه از دستم آویزان شد: «تو نمیدانی!» با دلخوری آستینم را از دستش کشیدم و دَمَر دوباره کنارش نشستم: «باز چی را عطیه خانوم؟»
🔸 دستش را زیر چانهاش گذاشت و نگاهش را پرت کرد ته کانالی که آدمها دورش به زیارت سیدالشهدا رفته بودند: «که آنها همه را میخرند؛ من را، تو را، این آدمهایی را که هر کدام از یک جغرافیا آمدهاند و بیشتر از همهی ما، آن دخترها را!» با شرمندگی زیارت عاشورا را باز کردم: «درست مثل حُرِ حسین (ع)؟» عطیه خندید. شکفت. چشمهای آبیاش درخشید و برای دخترها که حالا از کنارمان رد میشدند با همهی سادگی و مهربانی یک دختر روستایی که توی وجودش پیوسته جوانه میزد، دست تکان داد: «درست مثل حرِ حسین (ع)؛ یا شاید هم درست مثل من، عطیهی روستایِ شیت!»
🔻 چقدر شبیه خودش بود
🔸 عطیه گوشیاش را درآورد و یک عکس نشانم داد؛ چقدر شبیه خودش بود اما نباید خودش میبود! دختر، حال و روز موزونی نداشت؛ لبهایش کبود بود. زیر چشمهایش گود افتاده بود و شالِ تق و لقی روی سرش با زور ایستاده بود. دور و ورش هم یک دسته دختر و پسر دانشجو با شلوارهای پاره و تیپهای عجیب و غریب، خندههای مستانهای را به پهنای صورتشان کشیده بودند. تعجب کرده بودم اما چیزی نپرسیدم. عطیه خودش پیشقدم شد: «این منم!»
🔸 زبانم قفل شد. هاج و واج نگاهش کردم: «تو؟!» با جرأت سرش را بالا گرفت: «بله من! منی از اتفاقاتی که پشت سر گذاشتم. منی که دستم را گرفتند و از طوفان مرگ نجاتم دادند. این منم. با تمام دردها و رنجها و خفتهایی که توی این عکس هست نگهاش داشتهام تا یادم نرود که چطور از چشم خدا افتادم و چطور سیمهای خاردار، من را به خودش رساند!»
⬅️ ادامه دارد...
#راهیان_نور_1401
#ما_متحدیم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🌺 دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🦋 🌱 #هویزه مظلوم، جایگاه #پروانه های شمع ولایت است. امام خمینی (ره)
🔺 همـه میگویند
خوش به حال فلانی #شهیدشد
اماهيچ کسحواسشنیست
که فلانی بـرای شهیدشدن،
شهیدبودن رایادگرفت...
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مناجات |
💠 فرازی از دعای ابو حمزه ثمالی
يَا رَبِّ هٰذَا مَقامُ مَنْ لاذَبِكَ وَاسْتَجارَ بِكَرَمِكَ وَأَلِفَ إِحْسانَكَ وَ نِعَمَكَ، وَأَنْتَ الْجَوادُ الَّذِى لَايَضِيقُ عَفْوُكَ، وَلَا يَنْقُصُ فَضْلُكَ، وَلَا تَقِلُّ رَحْمَتُكَ، وَقَدْ تَوَثَّقْنا مِنْكَ بِالصَّفْحِ الْقَدِيمِ، وَالْفَضْلِ الْعَظِيمِ، وَالرَّحْمَةِ الْواسِعَةِ ...
پروردگارا این است جایگاه کسی که به پناهت آمد و به کرمت پناهنده گشت و به احسان و نعمتهایت الفت جست، تویی آن سخاوتمندی که گذشتت به تنگی نمیرسد و احسانت کاهش نمیپذیرد و رحمتت کم نمیشود و بهیقین از چشمپوشی دیرینت و احسان بزرگت و رحمت گستردهات اعتماد کردیم. ...
🔸 با نوای: سید مصطفی الموسوی
#آرام_جان
#رمضان
#شب_های_بی_قراری
#تســـــکیـــــــــن_روح
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh