👈 روایت خواندنی «حاج صادق آهنگران» از دیدار 5 دی عشایر دشت آزادگان با امام خمینی (ره)
🔺 پاسخ شهید علم الهدی به گلایه مادرش // نوحه ماندگاری که اولین بار «شهدای هویزه» مخاطبش بودند
🔹 انقلاب که شد به درخواست شهید «سید محمد حسین علمالهدی» و آقای «شمخانی» در راهپیماییها، هم سرودهای انقلابی میخواندم و هم شعار میدادم. جنگ هم که شروع شد در جبههها به نوحهخوانی پرداختم، تا اینکه به زیارت امام خمینی (ره) مشرف شدم و در آنجا نوحهی معروف «ای شهیدان به خون غلتان خوزستان درود...»را خواندم.
🔹 آن روز چندین بار نوحه ی مرا از تلویزیون پخش کردند. فضای حسینیه جماران و محضر رهبر انقلاب (ره) هم یک فضای معنوی بود. خوزستانی ها هم که آواره شده بودند و در تمام شهرها پراکنده بودند، از این نوحه به شدت استقبال کردند.
🔹 ماجرای این دیدار هم اینگونه بود که یک روز حسین علمالهدی به من گفت: در هویزه مدت هاست عملیات نشده و بچهها روحیهشان کسل شده است. بیا و توسلی بخوان، تا بچهها روحیه بگیرند. من به آنجا رفتم. صدام اعلام کرده بود که: تمام عشایر «دشت آزادگان» با من هم پیمان شدهاند. حسین علمالهدی رفته بود تا سران عشایر را جمع کرده و به خدمت امام (ره) ببرد. البته کاری که او کرد، کار عجیب و عظیمی بود؛ یعنی جمع کردن هزاران نفر از عشایر پراکندهی دشت آزادگان، که هیچکدام هم، فارسی بلد نبودند. این کار سنگین و عظیمی بود که فقط از عهدهی بزرگمردی چون علمالهدی بر میآمد.
🔹 خلاصه اینکه برای اولین بار، آن نوحه را، در اتاق شهید علمالهدی خواندم که شاید ۱۲ متر بیشتر مساحت نداشت، و ۲۰ - ۳۰ نفری رزمنده در آن جمع بودند. از تمام آن گروهی که آن شب در آن اتاق در هویزه بودند، فقط دو نفرشان زنده هستند و همه به شهادت رسیدند.
🔹 یکی از کسانی که آن شب بیرون اتاق نگهبانی می داد «شهید سید محمد علی حکیم» بود، که گزارش عزاداری ما را و اینکه چقدر مؤثر بوده، به علم الهدی داد. علم الهدی هم از من خواست که فردا همراه عشایر به جماران بروم و همان نوحه را در آنجا بخوانم. خلاصه شهید علم الهدی آن جمعیت عظیم را به جماران برد، و برنامه ای ریخت که من هم پشت میکروفن بروم.
🔹 همین که شروع به خواندن کردم، دیگر علمالهدی را ندیدم. بعدها مادر او به من گفت: که از حسین گله کردم، که چرا این همه آدم را به تهران بردی، ولی خودت جلوی دوربین نرفتی تا تو را در تلویزیون ببینیم؟ او به مادرش گفته بود: یک لحظه احساس کردم تمام آن زحماتی را که کشیدم دارم به باد میدهم. خیلی دوست داشتم که در تلویزیون مرا نشان بدهند؛ به همین دلیل از آنجا فرار کردم، تا در عملم ریا راه پیدا نکند.
#صادق_آهنگران
#5_دی
#دیدار_عشایر_با_امام
#شهید_علم_الهدی
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh