eitaa logo
کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند🌹🌷
346 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
14 فایل
اطلاعات و اخبار روز و خاطرات و تصاویر شهدا و مناسبت ها و نکات اخلاقی و تربیتی و حکایات آموزنده .... 🍃اَلَـیسَ الـلّـهُ بِـکَـافٍ عَـبـدَه🍃 آیا خدا برای بنده اش کافی نیست🌿 ارتباط با ادمین 👇 @asum14_17 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
مشاهده در ایتا
دانلود
تصاویر مراسم شام غریبان جمعه شب محرم ۱۴۴۵ هجری قمری و ۱۴۰۲ هجری شمسی روستای مار کانال خبری شهدای روستای مار🌹🌷👇🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🌹https://eitaa.com/joinchat/3038838807C5bd8ee8e84
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 لحظه خودکشی اسب به خاطر اینکه اسب شمر شده😞 *صاحب این اسب اعلام نمود* چهار سال از اسبم در شبیه خوانی به عنوان اسب حضرت عباس استفاده می کردم ، امسال از من خواستند که اسبم به عنوان اسب " شمر " استفاده بشود، ولی اسب در بدو حرکت هیات عزاداری در خیابان به صورت عجیبی سر خود را بر آسفالت خیابان کوبید و خودکشی کرد.😭😭 کانال خبری شهدای روستای مار🌹🌷👇🖤🏴🖤🖤🖤🏴🖤🏴🌹https://eitaa.com/joinchat/3038838807C5bd8ee8e84
‍ 🔻 | ناگفته‌هایی از شهادت طلبه بسیجی آرمان علی‌وردی 🔹روز گذشته یکی از دوستان شهید آرمان علی‌وردی ناگفته‌هایی از شهادت وی را بیان کرد؛ ناگفته‌هایی دردناک که نشان از اوج مظلومیت این شهید دارد. در ادامه این روایت آمده است. روایت ماجرا از زبان دوست شهید علی‌وردی: 🔹حالا که داریم به روز عاشورا نزدیک می‌شویم یک سری از ناگفته‌های شهادت آرمان را بهتان میگویم. آرمان را دو مرتبه و دو گروه مختلف زدند. اولین گروهی که آرمان را گیر آوردن تا سرحد مرگ با هرچی که دستشان آمد آرمان را زدند. همان فیلمهایی که از شهادت آرمان منتشر شد یک بخش زیادی مربوط میشود به گروه اول. اما آخرش یک دختر که او هم داشت آرمان را میزد رو به جمعیت میگوید که بس است دیگر کشتینش! بسشه...آنها هم آرمان را رها میکنند. 🔹آرمان از جایش بلند میشود و خونین سمت خیابون اصلی میرود‌. صدای بسیجی‌ها را می‌شنود که داشتند حیدر حیدر میگفتند. میرود سمت صدا، اما وقتی می‌پیچد داخل کوچه می‌بیند که سر کوچه یک گروهی دختر و پسر ایستادند و دارند شعار مینویسند. آنها تا وضعیت آرمان را میبینند میفهمند بسیجی بوده و کتکش زدند. میروند سمت آرمان. آرمان که دیگر رمقی برایش نمانده خیلی راحت می‌افتد دست این جماعت. اینها شروع میکنند به قصد کشت آرمان را زدن. گویا چندتاشون حالت عادی هم نداشتند و مواد مصرف کرده بودند. 🔹یک دختر بینشان که اسپری دستش بوده با همان میکوبد به صورت آرمان. یکی‌شان یک میلگرد داشته که نوکش را تیز کرده بوده و به عنوان سلاح از آن استفاده میکرده‌. با همان میلگرد میکوبد روی جمجمه سر آرمان. وقتی آرمان را رساندن بیمارستان جمجمه‌اش شکسته بود. اما یکی دیگه‌شان که واقعاً امیدوارم قیافش را یک روز ببینم میشیند جلوی آرمان و به بقیه میگوید دست نگه‌دارین. رو به آرمان میکند و همزمان که داشته فیلم میگرفته به آرمان میگوید به امام اولت فحش بده ببينم سریع...به علی فحش بده...به حسین فحش بده، به خامنه‌ای فحش بده... آرمان چیزی نمیگوید. 🔹با ناخونگیر پوست بدنشو آروم آروم میکند و از او میخواهد فحشاشو تکرار کند. اما آرمان هیچی نمیگوید. انقدر آرمان را میزنند تا بیهوش میشود. وقتی آرمان بیهوش میشود شروع میکنند به رقصیدن و لگد زدن به بدن شهید و از اینکارشان فیلم هم میگیرند. 🔹وقتی میروند یک کارگر افغانستانی که گویا نگهبان یکی از ساختمان‌های اطراف بوده می‌آید و زیر سر آرمان بالش می‌گزارد و روی بدنش پتو می‌اندازد اما زنگ نمیزند به آمبولانس. البته اگر زنگ هم میزد فرقی نمیکرد توی آن شلوغی آمبولانس به آرمان نمیرسید. 🔹وقتی رساندنش بیمارستان، هوشیاری آرمان سه بوده. یکی از رفقا میگفت وقتی رسیدم بیمارستان دستایش را به تخت بسته بودن، شاید برای اینکه اگر به هوش آمد تشنج نکند و همه صورتش ورم کرده بود. نصف روز توی حالت کما می‌ماند و آخر به شهادت میرسد. 🔹تمام این وقایع توسط خود قاتلها فیلم‌برداری شده ولی وقتی از بازپرس پرونده پرسیدیم چرا این فیلمها را قطره چکانی منتشر کردید و فیلم‌های اصلی را منتشر نمیکنید گفت که من توی عمر کاری خودم همچین جنایتی تو ایران ندیده بودم. برای مراعات حال خانواده و شایدم متشنج نشدن بيشتر فضا فیلم‌های اصلی هنوز هم منتشر نشده. البته شاید بعد دادگاه آرمان منتشر بشوند. کانال خبری شهدای روستای مار🌹🌷👇🌹https://eitaa.com/joinchat/3038838807C5bd8ee8e84
🌹 محمدحسن . ( که در را از کاسه درآوردند و را بریدند و رساندنش) . ▪️شعاری که در پادگان برای او می‌دادند، این بود: عزرائیل پادگان / محمد حسن طاطیان! گفتم: این‌جا می‌گویند که تو خیلی سخت‌گیری می‌کنی. گفت: اگر آن‌ها را در باد و طوفان به منجیل و نیمه‌شب‌ها به دریا می‌برم، به خاطر این است که به راحتی در مقابل دشمن بایستند. . همرزمش میگفت : دختربچه هفده، هجده ساله‌ای دست حزب دموکرات اسیر بود، محمدحسن او را نجات داد. وقتی آن دختر را به پدرش رساندیم، یک سرویس طلا برای محمدحسن آورد. ما به آن مرد گفتیم: اگر او بیاید و این را ببیند، ناراحت می‌شود؛ برگرد برو تا تو را نبیند. همین که آن مرد داشت می‌رفت، محمدحسن رسید و پرسید: تو این‌جا چه‌کار می‌کنی؟ گفت: برایت هدیه آوردم. گفت: من هدیه‌ام را از خدا می‌خواهم. فقط برو دعا کن که شهادت نصیبم شود. . 🚩«محمد حسن طاطیان» فرزند «قربان‌علی» یکم آبان ۱۳۳۷ در بهشهر به دنیا آمد و در تاریخ سوم مرداد ۱۳۶۷ در منطقه گیلانغرب در کمین دشمن افتاد و در تاریخ ۵ مرداد به دست شقی‌ترین افراد منافق بی‌شرم شکنجه و چشمانش را از حدقه درآوردند و زبانش را بریدند و به شهادت رساندند. . کانال خبری شهدای روستای مار🌹🌷👇🌹https://eitaa.com/joinchat/3038838807C5bd8ee8e84
گوشه هایی از تصاویر تعزیه روز تاسوعا و روز عاشورا در روستای مار پنجشنبه و جمعه پنجم و ششم مرداد ماه ۱۴۰۲ کانال خبری شهدای روستای مار🌹🌷👇🌹https://eitaa.com/joinchat/3038838807C5bd8ee8e84
تصاویر نماز جماعت و سخنرانی بین نماز ظهر و عصر روز عاشورا به امامت حجت الاسلام حاج آقا عباسپور در مسجدالهادی روستای مار کانال خبری شهدای روستای مار🌹🌷👇🌹https://eitaa.com/joinchat/3038838807C5bd8ee8e84