eitaa logo
کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند🌹🌷
347 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
14 فایل
اطلاعات و اخبار روز و خاطرات و تصاویر شهدا و مناسبت ها و نکات اخلاقی و تربیتی و حکایات آموزنده .... 🍃اَلَـیسَ الـلّـهُ بِـکَـافٍ عَـبـدَه🍃 آیا خدا برای بنده اش کافی نیست🌿 ارتباط با ادمین 👇 @asum14_17 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین🏴 ▪️به اطلاع همشهریان عزیز و عزاداران سید و سالار شهیدان عالم می رساند، شب جمعه دسته زنجیر زنی بعداز نماز مغرب و عشاء داخل روستا حرکت می نمایید لطفا اطلاع رسانی کنید. ▪️در ضمن دعای پر فیض ندبه این هفته بیاد همه درگذشتگان و شهدا در جوار شهدا و امامزاده اصحابه، جمعه ساعت ۵‌.۳۰ صبح برگزار میشود. التماس دعا یا علی مدد کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
◾یادواره شهدای برزاوند و دوازده شهید روستای مارچوبه 🔹با سخنرانی امام جمعه محترم اصفهان؛ حضرت آیت اله طباطبایی نژاد 🔹و روایت گری حاج محمد احمدیان 🕰️یکشنبه ۲۴ تیرماه ، ساعت ۱۷:۰۰ 🔹در محل مسجدجامع روستای مارچوبه منطقه برزاوند 🔺حوزه مقاومت بسیج شهیدهاشمی نژاد 🔺ستاد یادواره شهدای منطقه برزاوند 🔺کنگره شهدای شهرستان اردستان کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
حر ریاحی پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم سراپا حیرتم! از خویش می‌پرسم چرا بستم؟ عزیز فاطمه! دیر آمدم اما قبولم کن خدا داند که از این پس به عهد عشق پابستم.. خدا می‌خواست از ظلمت به سوی نور پر گیرم سر شب تا سحر دل را به بال التجا بستم جدال عقل بود و عشق، پشت خیمۀ تقدیر که دست نفس را از پشت با لطف خدا بستم فرات اشک می‌جوشد ز چشم سر به زیر من که بر کام عطشناک تو راه آب را بستم اگر فرمان دهی، حُرّ پیش‌مرگ اصغرت گردد کمر بهر دفاع از عترت آل عبا بستم دعا کن تا شهادت وا کند آغوش جان بر من که چشم آرزو بر هرچه جز این مدعا بستم التماس دعا 🤲 ❤️رمضانعلی❤️ 🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤 کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای کتک خوردن شمر تعزیه از مردم و جان دادنش و اتفاقات عجیب بعد از آن😭 کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
☘ سلام و صبح بخیر ☘ 🇮🇷هر روز با یاد یک شهید🇮🇷 《امروز پنجشنبه پنجم ماه محرم ۱۴۰۳/۴/۲۱ روزخود را بعد از نام و یاد خدا با یاد شهید محمدرضا دهقان آغاز می کنیم و ثواب کارهای خوب امروزمان را هدیه کنیم به روح این شهید والا مقام 》 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْس گُذَشْتَندو بَـعْد از سیم خار دار دشْمَـن🥀 یک سلام از راه دور به حضرت عشق.... به نیابت ازشهید والامقام محمدرضا دهقان🌹🌷🌹 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن شادی روحش ۵ صلوات صبحتون شهدایی و اجر شما با شهدا 📿 🌷کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند. 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
مرحوم حاج ملا اسماعیل سبزواری در کتاب عددالسنه، کیفیت خواب مقبل را از حزن‌المومنین نقل نموده و فرموده که خود احقر در اصفهان در خانواده مقبل کیفیت خواب را به خط او نیز دیدم که خوابش را چنین نقل نموده است: "در سالی که زوار بسیاری، از اصفهان به جهت زیارت عاشورا عازم کربلا شدند و من مرد تهی دستی بودم، به یکی از دوستان خود گفتم که می‌ترسم بمیرم و آرزوی زیارت سیدالشهداء روحی له الفداء در دلم بماند، پس او دلش بر من سوخت و بر حال من رقت نمود، لذا گفت: اگر جز فقر، عذری دیگر نداری، بیا و برویم و تا کربلا مهمان من باش، من هم به اتفاق همه و این رفیق شفیق، روانه شدیم ولی در نزدیکی گلپایگان جمعی از قطاع‌الریق، شبانه بر سر زوار ریختند و همه را غارت نمودند و ایشان برهنه و عریان وارد گلپایگان شدند. بعضی قرض کردند و رفتند و من همان‌جا ماندم، نه اسباب رفتن داشتم و نه دل برگشتن، تا آنکه ماه محرم شد، حسینیه‌ای در آن‌جا بود که شب‌ها، شیعیان در آن مشغول عزاداری بودند، من هم در آنجا به سر بردم و شب و روز می‌گریستم. در اواخر شب خوابم ربود، و در عالم واقعه دیدم وارد کربلا شدم، و رفتم به جانب حرم که مشرف شوم و اذن دخول می‌خواستم. شخصی مرا مانع شد و به دست اشاره کرد که برگرد، که الان وقت زیارت کردن تو نیست، گفتم بنا نبود حرم جناب ابی عبدالله‌الحسین (ع) حاجب و مانع داشته باشد. هر که خواهد گو بیا و گو برو کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست گفت ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا سلام الله علیها و مادرش خدیجه کبری و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمده‌اند. قدری تأمل کن، آن‌ها که فارغ شدند نوبت تو می‌شود. گفتم تو کیستی؟ گفت من ملکی هستم از جمله حافّین حول حرم مطهر، که دائم برای زوار استغفار می‌کنم. پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن گردش می‌داد، جمعی را در صحن مقدس می‌دیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید آیا اینها را می‌شناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سید‌الشهداء صلوات‌الله علیه آمده‌اند. آنکه بر همه مصدر (و مقدم) نشسته، حضرت آدم ابوالبشر صفّی‌الله است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح نجیّ‌الله است و در طرف چپش حضرت ابراهیم خلیل ا‌لله است و آن یکی شیث است و دیگری ادریس است و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن داوود و آن سلیمان و آن کلیم‌الله و آن روح‌الله است. در این اثناء دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نفر زیر بغل‌های او را گرفته بودند، پس همه انبیاء برخاستند و تعظیم او نمودند و آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست و بعد از لحظه‌ای سربلند کرد و فرمود محتشم را بیاورید. پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم‌الانبیاء محمد مصطفی (ص) است. لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند و او مردی خوش سیما و کوتاه قد بود و عمامه ژولیده‌ای بر سر داشت، و چون وارد شد تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: ای محتشم امشب شب عاشورا است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین(ع) آمده‌اند و می‌خواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگیرییم. به امر پیامبر اکرم (ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پله اول آن ایستاد، پیامبر (ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پله دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پله نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان. مقبل می‌گوید حواسم را جمع نمودم ببینم محتشم کدام بند مرثیه را می‌خواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندنِ این بند: 👈 ادامه در پست بعدی کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
ادامه ی پست قبلی👉👇 کشتی شکست خورده طوفان کربلاء در خاک و خون فتاده به میدان کربلاء گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست خون می گذشت از سر ایوان کربلاء از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلاء عرض کرد یا رسول‌الله بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم زقحط آب، سلیمان کربلاء صدای پیامبر (ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کرد و فرمودند: ببینید امت من با فرزند من چه کرده‌اند، آبی را که خدا بر کلاب و ذئاب و کفار مباح کرده، امت من، بر اولاد من حرام کرده‌اند. پس محتشم شروع کرد به این مرثیه: روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سربرهنه برآمد زکوهسار موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه ابری به بارش آمد و بگریست زار زار چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه دست بر سر زدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت: جمعی که پاس محملشان بود جبرئیل گشتند بی‌عماری و محمل، شترسوار پیامبر (ص) فرمود بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر (ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید. حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان، محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمد که پیامبر (ص) میل دارد از اشعار او بگرید عمامه را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره نمود، به طرف قبر سیدالشهداء و عرض کرد: یا رسول‌الله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن این کشته فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده خون حسین توست خاموش محتشم که دل سنگ آب شد مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد ملکی صدا زد، محتشم پیامبر غش کرد، لذا محتشم از منبر پایین آمد. چون رسول خدا (ص) به هوش آمد، ردای مبارک خود را به عنوان خلعت به او عطا فرمود. مقبل می‌گوید با خود گفتم خاک بر سرت، ای بی‌قابلیت، این همه شعر و مرثیه گفته‌ای، حال معلوم شد که پسند نشده، تو حاضر بودی و پیامبر (ص) اعتنا نفرمود به تو، محتشم را احضار فرمود و اشعار خود را خواند و پیامبران گریستند و به خلعت مفتخر گردید. پس خود را بسیار ملامت نمودم و راضی بودم که زمین شکافته شود و من بر زمین فرو روم و خواستم زودتر از صحن بیرون روم که مبادا آشنایی مرا ببیند و خجالت بکشم. چون روانه شدم و نزدیک درب صحن رسیدم، دیدم حوریه سیاه‌پوش، از حرم بیرون آمد و دوان‌دوان رفت خدمت پیامبر (ص) و عرض کرد یا رسول‌الله (ص) دخترت فاطمه (س) می‌گوید: چرا دل مقبل را شکستی او هم برای فرزندم حسین (ع) مرثیه گفته است. در این هنگام فرمود مقبل بیا، دخترم فاطمه (س) میل دارد تو هم اشعار خود را بخوانی، مقبل می‌گوید بدین شعف چیزی نمانده بود، که جانم از بدنم برود، آمدم تعظیم کردم و رفتم بالای منبر، در پله اول ایستادم، حضرت نفرمود بالاتر برو فرمود بخوان. پس دانستم که میان من و محتشم، چه قدر فرق است، با خود خیال می‌کردم که در مقابل آن مرثیه‌های دلسوز و پر گریه محتشم چه بخوانم، یادم آمد که واقعه شهادت را از همه بهتر به نظم آورده‌ام سه شعر خواندم و عرض کردم یا رسول‌الله روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حرکت ذوالجناح از جولان نه ذوالجناح دگر تاب اسقامت داشت نه سید الشهدا (ع) بر جدال طاقت داشت هوا زباد مخالفت چه قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد چون این شعر را خواندم، صدای شیون بلند شد، و پیامبر اکرم (ص) بر سر می‌زد و می‌گفت واولداه، که یک مرتبه حوریه‌ای صدا زد، مقبل بس است. فاطمه زهرا (س) روی قبر حسین (ع) غش کرد. مقبل می‌گوید از منبر فرود آمدم در دلم گذشت کاش مرا هم خلعتی مرحمت می‌کردند، که در نزد امثال و اقران، و نزد محتشم سرافراز می‌شدم. که ناگاه دیدم از حرم مطهر، جوانی بی‌سر، و با بدن پاره‌پاره، بیرون آمد، و از حلقوم بریده فرمود: مقبل دلت نشکند، خلعت تو را هم خودم می‌دهم. 🏴 لا یوم کیومک یا اباعبدالله کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
ارسال از کاربر آقای سید محمد حسینی از شهرستان ملایر 👉👇 🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 شهدای عزیز ما در کل دنیا مثل ستارگان آسمان می درخشند🌺🇮🇷🇮🇷🌺 آقای علی اسرافیلیوف از کشور آذربایجان روسیه یکروز به دعوت از طرف شهدای عزیز آمد پیش ما و مهمان شهدا شد وقتی که من در باره فداکاری های شهدا برای کشور عزیز ایران و کرامات شهدا خدمت ایشان توضیح دادم خیلی براشون جالب بود یک سری از کتاب های کرامات شهدا به ایشان هدیه دادم و چند هفته ای که در ملایر بودن کتابها را مطالعه کردن وقتی میخواستن برگردن به کشور آذربایجان روسیه آمدن پیش من برای خدا حافظی و گفتن من به شهدای عزیز شما افتخار می کنم چون اینها قهرمانان بزرگ ایران هستن و گفتن یک درخواست دیگری از شما دارم اگه میشود از تصاویر شهدای عزیزتان بدید تا من هم منزل و اتاقم را در کشور آذربایجان روسیه با تصاویر شهدای عزیز ایران مزین کنم🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
☘ سلام و صبح بخیر ☘ 🇮🇷هر روز با یاد یک شهید🇮🇷 《امروز جمعه ششم ماه محرم ۱۴۰۳/۴/۲۲ روزخود را بعد از نام و یاد خدا با یاد شهید ناصر صفری آغاز می کنیم و ثواب کارهای خوب امروزمان را هدیه کنیم به روح این شهید والا مقام 》 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْس گُذَشْتَندو بَـعْد از سیم خار دار دشْمَـن🥀 یک سلام از راه دور به حضرت عشق.... به نیابت ازشهید والامقام ناصر صفری🌹🌷🌹 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن شادی روحش ۵ صلوات صبحتون شهدایی و اجر شما با شهدا 📿 🌷کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند. 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم و تصاویر از مراسم پر فیض دعای ندبه امروز جمعه ششم محرم در گلزار شهدای روستای مار 🏴🖤🏴🖤 🌷کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند. 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد آوری👉👇 ◾یادواره شهدای برزاوند و دوازده شهید روستای مارچوبه 🔹با سخنرانی امام جمعه محترم اصفهان؛ حضرت آیت اله طباطبایی نژاد 🔹و روایت گری حاج محمد احمدیان 🕰️یکشنبه ۲۴ تیرماه ، ساعت ۱۷:۰۰ 🔹در محل مسجدجامع روستای مارچوبه منطقه برزاوند 🔺حوزه مقاومت بسیج شهیدهاشمی نژاد 🔺ستاد یادواره شهدای منطقه برزاوند 🔺کنگره شهدای شهرستان اردستان کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
تصاویر و فیلم از عزاداران روستای مار روزجمعه بعد از ظهر ششم ماه محرم در جوار شهدای روستای قهساره و امام زاده میر سید علی کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
سلام...مواظب باشیم که ولایتمان قضا نشود.... آن روز که ابوبکر رأی آورد ...‌. - آن روز که ابوبکر رأی آورد، مولا علی علیه السلام شکست نخورد، مردم سرنوشت خود را به تباهی سپردند. آن روز که عمر بر مسند خلافت نشست، علی علیه السلام کوچک نشد، مردم اشتباهشان را تکرار کردند. آن روز که شورای شش نفره، عثمان را بر علی علیه السلام ترجیح داد، علی علیه السلام شکست نخورد، خواص به مردم خیانت کردند. ولی آن روز که علی علیه السلام به خواست مردم بر مسند خلافت نشست، خود را پیروز نمی دانست؛ بلکه مسئول می دانست، آن روز فقط مردم پیروز شدند. آن روز هم که شمشیر اشقی الاشقیا، فرق علی علیه السلام را شکافت، باز هم علی علیه السلام شکست نخورد، که فرمود: فزت و رب الکعبه و این بزرگ ترین پیروزیست که رستگار شوی، ولی آن روز باز هم مردم شکست خوردند. و آن روز که در کربلا، سر امام حسین علیه السلام و هفتاد و دو تن از یارانش به نیزه رفت و حضرت زینب سلام الله علیها و اسرا را به نام خارج شدگان از دین! در خرابه های شام گرداندند و مردم هلهله کنان به دورشان جمع شدند، باز هم این مردم بودند که شکست خوردند. شاید تمام روزهایی که مردم شکست خوردند، نفهمیدند که شکست خورده اند و بر طبل شادی کوبیدند و این قصه ی شکستِ مردم، چیز عجیبی نیست، که تاریخ همچنان ادامه دارد ... بحث امامت و ولایت، از صدر اسلام، خاری شده در چشم خیلی از دشمنانِ واقعی این دین؛ دردی که بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز براشون تازگی دارد و حتی دیده می شود بعضی از درون اسلام با این مسئله مشکل دارند!حتی بعضی از آنها که ملبّس هستند به لباس پیغمبر ! سیاسیون در مقام حرف معتقدند که از همه، حتی از امام زمان هم، می شود انتقاد کرد؛ اما در مقام عمل، از نزدیکان آنان اگر انتقاد کنی تاب نمی آورند. از شهید نواب صفوی پرسیدند چرا آرام نمی نشینی؟ ببین آیت الله بروجردی ساکت است. شهید نواب گفت: آقای بروجردی سرهنگ است، من سربازم! سرباز اگر کوتاهی کند، سرهنگ مجبور می شودبیاید وسط!! هر بار که رهبری دارد می آید وسطِ میدان، یعنی ما سربازها کم گذاشته ایم. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا اگر نماز قضا شود، می شود جبران کرد. اگر روزه قضا شود، می شود جبران کرد؛ ولی اگر دفاع از "ولایت" قضا شود، تاریخ به ما می گوید جبران نمی شود. یک بار در سقیفه قضا شد، حضرت زهرا "سلام الله علیها" را شهید کردند. یک بار در صفین قضا شد، حضرت علی "علیه السلام" را شهید کردند. یک بار در کوفه قضا شد، تابوت امام حسن "علیه السلام" تیرباران شد. یک بار در کربلا قضا شد، بر پیکر امام حسین "علیه السلام" اسب تازاندند. مواظب باشیم "ولایتمان" قضا نشود. بصیرت چیست؟ به زبان ساده و روان یعنی تشخیص حق از باطل در زمان خاص خودش ❤️ ارسال از جانباز دفاع مقدس رمضانعلی ‌کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
☘ سلام و صبح بخیر ☘ 🇮🇷هر روز با یاد یک شهید🇮🇷 《امروز شنبه هفتم ماه محرم ۱۴۰۳/۴/۲۳ روزخود را بعد از نام و یاد خدا با یاد شهید عباس آسمیه آغاز می کنیم و ثواب کارهای خوب امروزمان را هدیه کنیم به روح این شهید والا مقام 》 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْس گُذَشْتَندو بَـعْد از سیم خار دار دشْمَـن🥀 یک سلام از راه دور به حضرت عشق.... به نیابت ازشهید والامقام عباس آسمیه🌹🌷🌹 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن شادی روحش ۵ صلوات صبحتون شهدایی و اجر شما با شهدا 📿 🌷کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند. 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
ارسال از کاربر👉👇 بزرگی می‌گفت: دختر ها و خانوم هایی که تو ایام عزاداری ماه محرم آرایش میکنن میان روضه یا میرن کنار خیابون تماشای دسته های عزاداری منو یادِ زن های شامی می‌اندازدن که وقتی بهشون خبر رسید کاروان اسرای کربلا و سر های بریده به شام رسیده آرایش کردن و خلخال به پاهاشون بستن و هلهله کنان به تماشای اون عزا رفتن ... هیچ‌ وقت این حرفِش رو فراموش نمیکنم.. ‌ 📌 تا میتونید نشر بدید قطعا تأثیرِ زیادی خواهد گذاشت 📌 کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Forsat Agar Midad - Reza Nikfarjam 1403-04-12.mp3
10.01M
ارسال از کاربر 👉👆 کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
ارسال از کاربر 👉👇 صلی الله علیک یا اباعبدالله ▪️قافله عزاداری حضرت قاسم‌بن‌الحسن(ع) ▪️به همراه مراسم چهارپایه خوانی 🎤با نوای کربلایی محمد علیپور 🕰 دوشنبه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۳ از ساعت ۱۸:۰۰ 📍گلستان شهدای روستای مارچوبه کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98