eitaa logo
شهدای فکه
109 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
4هزار ویدیو
21 فایل
🕊🌹🕊 #شهادتـــ مقصد نیست ، راه است مقصد #خداست... و #شهادتـــ معقولترین راه بہ خداست ... #الهی_طےکردن_این_راهم_آرزوست https://eitaa.com/shohadaye_fake
مشاهده در ایتا
دانلود
☝️ 🇮🇷 شهدا بعد از فتنه ۱۸ تیر ۷۸ چہ ڪردند ؟ 🎙 آقای احمدیان https://eitaa.com/shohadaye_fake
🕊🌹🕊 🌺🍃در عشق اگرچه منزل آخر است تکلیف اول است زیستن...🕊 🌺🍃🌹🍃🌺 🍃🌺 https://eitaa.com/shohadaye_fake
عشق یعنی باوضو پرپر شدن تشنه در باران آتش "تر" شدن عشق یعنی سوی لاهوت آمدن پای رفتن ، شکل تابوت آمدن التماس دعا https://eitaa.com/shohadaye_fake
آہ . . . از این پلاڪِ سوخته سوختی تا حرم بماند و من باید در آتش فراق تو بسوزم تا حریم نگاهـت را بسازم شهـید مهـدی طهـماسبی 💫🌷🌷🕊🕊🕊🌷🌷💫 ای با شهدا https://eitaa.com/shohadaye_fake
🍃🌼 ایها العزیز ... آنانڪہ قلب‌شـان زِ تو رخصت گرفته بود ؛ سربندشان به نام تو زینت گرفته بود 🌺🍃🍃🌺 https://eitaa.com/shohadaye_fake
💢این سفر، سفری نبود که تو را همراه خودم ببرم بعد از رفتن سید اکبر، همیشه فکر می کردم، اشتباه شده است، نمرده است. اما گذشت زمان مرا به این باور رساند که سید اکبر رفته است. یک شب هم خواب دیدم که رو به سید گفتم: خیلی بی معرفتی، من همه جا کنارت بودم. به من گفتی خدا تو را برای من انتخاب کرد، اما حالا رفتی و من را تنها گذاشتی. اما حاجی روبرویم در حال خطاطی کردن بود، خندید. گفتم: سید اکبر با تو هستم، با تو حرف می زنم. اما همان طور آرام مثل همیشه گفت: اینجوری نگو. گفتم: تو من را با خودت نبردی، چطور انتظار داری من جوابت را بدهم. گفت: به خدا این سفر، سفری نبود که تو را همراه خودم ببرم. گفتم: اکبر آقا یک سوال دارم، نکیر و منکر چی شد؟ چرا که همیشه وقتی با اکبر خلوت می کردیم در رابطه با مرگ و نکیر و منکر حرف می زدیم. گفت: خیلی راحت بود. هنوزم دلتنگ می شوم، بغض گلویم را می گیرد، گریه می کنم، بی تابی می کنم، ولی دیگر سید اکبر نیست که آرامم کند. خصوصاً این روزها که بچه هایم بزرگتر شده اند، بیشتر نبود حاجی را احساس می کنم. همیشه سید اکبر کنارم هست، به من توجه می کند و همین یعنی آرامش. ✨سید اکبر در 1339 پا بر زمین هستی نهاد، 1359/6/31 به اسارت رفت، سال 1369/5/28 طعم آزادی را دوباره چشید و 1379/4/28 آسمانی شد. ▫️خبرگزاری دفاع مقدس 🌺 به روایت همسر شهید 🌺🍃 🍃🌺 https://eitaa.com/shohadaye_fake
🌿 مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ إِلاَّ الرَّازِقُ اى آقاى من تویى روزى دهنده و من روزى خواهم و آیا در حق روزی خواهان جز روزى دهنده که ترحم خواهد کرد؟ فرازی از https://eitaa.com/shohadaye_fake
°•|🍃🌺 ◽️بچه‌ها دو دوتا چهارتای خدا، با دو دوتای ما فـــــرق داره !! |●یه گنــــــاه ڪه تـــــرڪ میشه●| |●همه چے به پــات ریخته میشه●| |●یه جا حــواست پـــــرت میشه●| |●صـــدسال راهـــــت دور میشه●| ✍️ حاج‌حسیــن یکتـــــا 🌺🍃 https://eitaa.com/shohadaye_fake
ابراهیم می گفت: اگه جایی بمانی کہ دست احدی بهت نرسہ، کسی تو رو نشناسہ، خودت باشی و آقا مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره، این خوشگلترین شهـادتہ... تو پلاکت را دادی که گمنام شوی من دویدم که نامدار شوم حالا من مانده ام زیر خروارها فراموشی و نام تو در دل تمام انسان‌ها 🌹🍃 ای با شهدا https://eitaa.com/shohadaye_fake
دو روز مونده بود از سوریه برگردیم محمد حسین با قرارگاه هماهنگ کرد که به داخل شهر بریم و سوغاتی مختصری برای خانواده هامون تهیه کنیم. بچه ها لباس شخصی پوشیدن و آماده رفتن شدیم که محمدحسین سفارش هایی کرد و آخر سر گفت ‼️ بچه ها قشنگ شده ، مواظب چشماتون باشید که گناه زیبایی چشماتون 👀رو نگیره . آره کسی می تونست این حرف رو بزنه که چشمای خودش باشه و ما به وضوح نورانیت✨ و پاکی رو توی می دیدیم😍 https://eitaa.com/shohadaye_fake 🍃🌺
🍃🌺 🍃با احمد آقا و چند نفر از بچه هاى مسجد راهى بهشت زهرا (س) شديم. هميشه برنامه ما جورى بود كه زمانى از بهشت زهرا (س) حركت كنيم كه به نماز جماعت برسيم. اما آن روز را دير راه افتاديم. گفتيم: «نماز را در همون بهشت زهرا (س) مى خوانيم.» در مسير ترافيك شديدى ايجاد شد. احمد نگاهى به ساعتش كرد. ابتدا درباره نماز اول وقت صحبت كرد ولی كسى تحويل نگرفت. 🍃احمد از ماشين پياده شد و گفت: «اين راه بندان حالا حالاها باز نمى شود، ما هم به نماز اول وقت نمى رسيم. من ميرم اون طرف جاده مسجد هست، نمازم را مى خوانم و برمى گردم.» او هر جا كه بود نمازش را اول وقت و با حضور قلب اقامه مى كرد. در جاده و خيابان و ... فرقى برايش نمى كرد. همه جا ملك خدا بود و او هم بنده خدا. 📚 کتاب عارفانه، صفحه ٤٠ 🌺🍃 https://eitaa.com/shohadaye_fake 🍃🌺
💎 الحمدلله توفیق شد ڪه در سالروز ولادت شهید احمدعلی نیری با اجازه از انتشارات و مؤلف (انتشارات شهید ابراهیم هادے) ڪتاب "عارفانہ" ڪه زندگے نامہ ے این شهید عارف 19 ساله است، به صورتـــــــ تایپ شده در ڪانال گذاشته بشہ. ✅ معرفے ڪتاب عارفانہ📖 موضــــوع 👈 زندگےنامہ ے 🌹عارف شهید🌹 احمد علے نَیِّری از شاگردانـــ آیت الله حق شناسـ (بسیـــار زیبا) سن موقع شهادت 👈 9️⃣1️⃣ مزار 👈 بهشتـــ زهرا (تهران) قطعہ 4️⃣2️⃣ در ڪنار بلوار ، پنج ردیف بالاتر از مزار شهید دڪتر چمران این شهید ڪرامات فراوانے در دوران زندگے و بعد از شهادتش نشون داده. بعد از مطالعہ ان شاء الله تغییرے در خودتون حس مے ڪنید. شهیدے ڪه صداے تسبیــــح طبیعت (سُبّوحٌ قُدّوسٌ...) رو بعد از یہ اتفاق و امتحان مے شنوه👌✨ شهیدے ڪه بین زمین و هوا نماز خونده( به گفته آیت الله حق شناس )👌✨ و ڪرامات فراوانے ڪه حضرت حق بهش عطا ڪرده 🌺🍃 🍃🌺 https://eitaa.com/shohadaye_fake