eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 شهدای عملیات محرم 🔹بزرگداشت شهید حبیب روزیطلب 🔹 🎙 : حجت الاسلام هاشم پور (ازقم) برادر *کربلایی امیرحسین راستی*💢 : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام* : ◀️ *پنجشنبه ۱۹ آبانماه/ از ساعت ۱۵.۳۰ 🔺🔺🔺🔺🔺 لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
🌺 بســم رب الشــهداء والصدیقین 🌺 🌷🕊🍃 بار دیگر صبـــح شد، بیدار شد این زندگے اےتمام حس بودن‌های من صبحت بخیـــر .... 💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شرح فراق شهید حرم شاهچراغ از زبان معلمش😭 🔹علی‌اصغر لری گوئینی تنها دانش‌آموز کلاس دوم مدرسه ابتدایی روستای چاه‌قوسکیِ سیرجان بود. او با پدر و مادربزرگ و پدربزرگش به شیراز رفته بود که در شاهچراغ به شهادت رسید. 🔹معلم علی‌اصغر می‌گوید: روز سه‌شنبه آمد و گفت آقا اجازه من می‌خواهم دو روز به مدرسه نیایم. پرسیدم چرا علی‌اصغر؟ گفت: می‌خواهم بروم مسافرت. می‌خواهم بروم شیراز زیارت شاهچراغ. به او گفتم برو اما سوغاتی آقا معلم یادت نرود. با خنده‌ گفت حتما آقا، هم برای شما و هم برای همه بچه‌ها. 🔹در این دو سالی که شاگردم بود، مدام به بقیه می‌گفتم نظم و انضباط را از علی‌اصغر یاد بگیرند. به‌شدت منظم و درس‌خوان بود. آخرین درسی که به او دادم از کتاب هدیه آسمانی بود. یادم هست انقدر خودش در مورد درس توضیح داد که گفتم علی‌اصغر آفرین. فکر بقیه بچه‌ها هم باش. اما حالا با خودم می‌گویم کاش آن روز بیشتر توضیح می‌داد تا زنگ صدایش بیشتر در گوشم می‌پیچید. 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
هدایت شده از گلزار شهدا
1_1159916857.mp3
11.42M
📗 کتاب صوتی "خاطرات مادر شهیده زینب کمایی" قسمت6⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb 🥀♥️🥀♥️🥀♥️
9.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با خانواده‌ نخبه‌ای که در حادثه شاهچراغ به شهادت رسید http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐یادی از سردار شهید امان الله عباسی⭐ 🌷 کمتر فرمانده گردانی حاضر به پذیرفتن خط های پدافندی می شد. لشکر در خط پدافندی زبیدات مستقر بود. در آن خط من مسئول محور بودم، دو گردان در اختیارم بود یکی به فرماندهی امان، یکی هم به فرماندهی [شهید] حسین امیری. یک روز دیدم امان ناراحت و گرفته است. رفتم سراغش و علت را پرسیدم. با ناراحتی گفت: «بچه هایم از شیراز تماس گرفته اند!» ساکت شد. با شرم آرام ادامه داد: «خرجی تمام کرده اند، اگر اجازه بدهید، سریع بروم و خرجی آنها را بدهم و برگردم.»چند روزی به او مرخصی دادم، از یکی از بچه های لشکر 500 تومان قرض گرفت و رفت شیراز. دو سه روز نشده، دیدم سرو کله امان در خط پیدا شد. نه اینکه به زن و بچه اش بی میل و علاقه باشد برعکس خیلی به آنها وابسطه بود و به آنها علاقه داشت، اما اولویت اول امان جنگ بود، چه حالت پدافندی اش باشد، چه حالت عملیاتی اش. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ 🔹هیچ وقت در کارهایش از عدالت و حرف حق دور نمی شد. مثلا یکی از همسایه های ما که خیلی اهل دعوا بود با یکی دیگه از همسایه های ما دعوا افتاده بود و دندان یک نفر را شکست. همسایه ما هم شکایت کرد شاکی رضایت نمی داد. 🔸 متهم به من گفت : برو ابراهیم رو بگو بیاد من هم هر طور شده ابراهیم رو پیدا کردم و آوردم. هم شاکی هم متهم به احترام ابراهیم بلند شدند. شاکی گفت: اگه ابراهیم بگه رضایت بده من رضایت می دم. 🔻ابراهیم خیلی جدی گفت: نه خیر نده! این آقا باید بفهمه برای هر چیزی نباید دعوا به پا کنه! متهم ۲۴ ساعت داخل بازداشگاه بود. بعد ابراهیم به شاکی گفت: حالا برو رضایت بده باید کمی می شد. 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 روضه خوانت میشوم با روضه‌ای تک مصرعی « بر زمین بودی و بر جسم تو پیراهن نبود » 🥀 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🌸
🥵 از گرمای هوا شده بودم یک پارچه اب. زیر پوشم را در آوردم و نشستم به شستن. یکی از دوست هام رسید. گفت چیکار می کنی⁉️ گفتم: نمی بینی, زیر پیرهنم کثیف شده می شورم❗ گفت تو این گرما⁉️ گفتم خوب همین یکی را بیشتر ندارم,باید بشورم که بپوشم❗ گفت:اخه, پسر مسؤل تدارکات که یک انبار جنس دستشه باید یه زیرپیراهن داشته باشه!😳 دیدم راست میگه. رفتم سراغ بابا, گفتم :حاجی یه زیرپیراهن به من میدی⁉️ گفت:مگه نداری⁉️ گفتم:چرا, فقط یکی! گفت :خوب بیشتر رزمنده ها یکی دارن! گفتم :اما همه باباشون مسؤل تدارکات نیست!😁 گفت: تو هم مثل همه, طبق قانون سهمیه تو هر شش ماه یکی هست!😠 برگشتم. چند ساعت بعد سربازی بسته ای به من داد. از طرف بابا بود. باز کردم, دیدم یک زیرپیراهن سفید است, دست دوم بود, اما تمیز, بوی بابا را می داد, لباس خودش بود😇 . کازرون 🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75