eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱آنقدر دولا دولا دویدند. تا مابتونیم امروز راست راست راه بریم🥀💔 🕊️❤️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @golzarshohadashiraz
🌷اسماعیل معلم ما بود. روزی یک چوب بلند سر کلاس آورد و آخرین درسش قبل از اعزام به جبهه را به ما داد و گفت: « بچه ها هر کس از من کتکی خورده، چه با قصد چه بی قصد این چوب را بگیرد و مرا قصاص کند.» آقا معلم چهره بهت زده ما را که دید ادامه داد:« بچه ها قصاص در دنیا آسان تر از قصاص در آخرت است.» همه با دیدن این صحنه به گریه افتاده بودیم و به سمت معلم دلسوزمان دویده و ایشان را در آغوش کشیدیم. 🍃🌷🍃 اسماعیل رئوفی شهدای_فارس 🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
کتاب صوتی 'دریچه ای رو به ایمان 'قسمت چهاردهم.mp3
31.75M
🎙 کتاب صوتی «دریچه ای رو به ایمان» مادرانه های شهید مدافع حرم ایمان خزاعی نژاد 🎙گوینده : مهدی رضاییان فرد 📻فصل ششم(تک بیتی از شعر بلند انتظار) ⏱مدت زمان ۲۲:۰۰ 💠کانال شهید مدافع حرم کربلایی ایمان خزاعی نژاد 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از شهیدآیت الله سید عبدالحسین دستغیب 💫 🌷آن روز به اتفاق آقا و دونفر از بچه های مسجد به روستای سیدان رفته بودیم، ساعت 4 عصر ناگهان، رنگ آقا پرید، چهره در هم کشیدند و گفتند: سریع برگردیم. چیز اضافه ای نگفتند، فقط سرش را زیر عبایشان کرده بودند و ذکر می گفتند. به شیراز که رسیدیم، گفتند همراهان را پیاده کنید!معمولاً ایشان را جلو مدرسه خان پیاده می کردم، اما گفتند من را جلو مسجد مولا پیاده کنید و خودتان سریع بروید. گفتم آقا... نگذاشت، اعتراضی کنم، گفت مرا پیاده کنید و بروید.همین کار را کردم اما دلم نیامد آقا را تنها بگذارم، آرام ایشان را تعقیب می کردم که دیدم در وسط کوچه جلو من ایستاده است و می گوید: چرا دنبال من آمدید، سریع به خانه بروید! به خانه که رسیدم بچه ها گفتند امروز صبح از ساواک تماس گرفتند و گفتند بابات با آقای دستغیب کجا رفته است! گفتم ای داد که آقا را دستگیر کردند. سریع به سمت خانه آقا رفتم. سر کوچه که رسیدم دیدم آقا با لبخند آمدند و گفتند رستمی حلال کن، آن زمان که شما را راندم، ساواک خانه ام را محاصره کرده بود، اگر با من می آمدید شما را دستگیر می کردند! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷وقتی از عملیات خبری نبود، میخواستی پیدایش کنی، باید جاهای دنج را می گشتی. پیدایش که می کردی، میدیدی به دست نشسته، انگار توی این دنیا نیست. ده دقیقه وقت که پیدا می کرد، می رفت سر وقت هایش. گاهی که کار فوری پیش می آمد، کتاب همان طور باز می ماند تا برگردد. 🍃🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹🔹🔹🔹 در ایامی که متعلق به بی بی حضرت فاطمه (س) می باشد می خواهیم یلدا را بهانه ای برای کمک به نیازمندان شهر نماییم .... 🔹🔸🔹🔸🔹 شماره کارت جهت مشارکت👇👇 6037997950252222 *بانک ملی . بنام مرکز نیکوکاری شهدای گمنام* 🔹🔺🔹🔺🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌱نعمت فقط برف و باران نیست، 🍃گاهی خدا، « رفیقی » نازل می کند، زلال تر از باران…🌧 و گاهی دلگرمی یک دوست آسمانی آنقدر معجزه می کند❤️ ✨که انگار خدا در زمین کنار توست! 🕊️ 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @golzarshohadashiraz
🕊 | 🔻عیسی همشه خنده رو بود و در اوج ناراحتی هم خنده از لبانش دور نمی شد. می گفت: دوست ندارم موقع شهادت چهره ام غمگین باشد مبادا دیگران با دیدن من خوفی از شهادت در دلشان ایجاد شود. می خوابید روی زمین با چشم های نیمه باز و لبخندی بر لب. می گفت: دوست دارم این طوری شهید شوم. 🌹جنازه هایی که روی آب می ماندند در کوتاه ترین زمان سیاه می شدند. عیسی شب عملیات کربلای پنج داخل آب شهید شد. بعد از چند ساعت بدنش را از آب گرفتیم. طراوتش مانند کسی بود که تازه حمام کرده باشد. با همان لبخند روی لبش. "شهید عیسی حیدری" 🍃🌷🌱 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
کتاب صوتی 'دریچه ای رو به ایمان' قسمت پانزدهم.mp3
50.38M
🎙 کتاب صوتی «دریچه ای رو به ایمان» مادرانه های شهید مدافع حرم ایمان خزاعی نژاد 🎙گوینده : مهدی رضاییان فرد 📻اواخر فصل ششم(تک بیتی از شعر بلند انتظار) و فصل هفتم (یا رقیه رمز پرواز ایمان) ⏱مدت زمان 34:57 💠کانال شهید مدافع حرم کربلایی ایمان خزاعی نژاد 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💐آهای بسیجی !!! خوب گوش کن چه می‌گویم می‌خواهم به تو پیشنهاد معامله ای بدهم که در این معامله سرت کلاه برود ! منِ دستغیب حاضرم یک جا ثواب هفتاد سال نمازهای واجب📿 و نوافل و روزه ها و تهجّدها و شب زنده‌داری هایم را بدهم به تو، و در عوض ، ثواب آن دو رکعت نمازی را 🌴که تو در میدان جنگ ، بدون وضو پشت به قبله ، با لباس خونی و بدن نجس خوانده‌ای ، از تو بگیرم آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی؟! 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید