eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ﻣﻴﺨﻮاﺳــت ﺑﺮﻩ ﺧــﻄ ﺟﻠـــﻮ ﻣﻴﮕﻔﺖ : اﻣﺸـــﺐ ﺣﺎﺝ ﻣﻨﺼﻮﺭ (ﺷﻬﻴﺪمنصـــور ﺧﺎﺩﻡ ﺻﺎﺩﻕ) ﺩﻋﺎےﻛﻤـــﻴﻞ ﺩاﺭﻩ ... ﻣﻨـــﻢ ﺑﺎﻳﺪﺑـــﺮﻡ ﻓﺮﻣـــﺎﻧﺪﻩ ﺑﻬـــﺶ اﺟــــﺎﺯﻩ ﻧــﺪاد😔 ﺑﻌـــﺪ ﻳﻪ ﻣﺪﺕ ﺧﻮﺷﺤــﺎﻝ اﻣﺪ🙂 ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﻃﺮے ﺑﻴﺴــﻴﻢ ﺗﻤـــﺎﻡ ﻫﺴــﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻡ ﺑﮕﻴـــﺮم.✅😊 ﺑﺎ اﻗﺎﻱ ﺭاﺳـﺘےﺑﺎ ﻣﻮﺗـﻮﺭ ﺭﻓﺘــﻨﺪ. اﻗﺎےﺭاﺳﺘے ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣے ﻜﺮﺩ: ﺳہ ﺭاﻩ ﺷﻬــﺎﺩﺕ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪﻳــﻢ ﻛہ ﺧﻤﭙــﺎﺭﻩ اﻱ ڪﻨﺎﺭ ﻣﻮﺗـﻮﺭ ﺑﻪ ﺯﻣﻴـﻦ ﺧﻮﺭﺩ. ترڪش هـا از بالای سرم رد شده و به سر و سینه سیـد نشستـه بود.😭 به سیّــد ڪه نڱاه ڪردم صـورتش رو به آسـمان بود، چشـم راسـتش بیرون آمـده بود و خون تمـام صورتش را پوشانـده بود. دسـت چـپش هـم قطـع شـده بود و فـقط با یڪ مقـدار پوسـت به بـدن متصـل مانـده بـود. رفتم زیر بغلش رو ڲرفتم و گفتم: «سیّد جان چیزے نیست ! مے برمت بهدارے.» خندید و با صــداے آرام همیشگے جـواب داد: «من رو به حالت برگردون... طـرف قبله!» با چشـم سالـمش دنبال کسے می گشـت، یک دفعہ به نقطـه اے خیره شد 😭و گفت:«سبـحان الله، سبـحان الله، الحـمدلله رب العالمین...» دیدم خودش رو جمـع کـرد، بدن خونینش می لرزید و می گفت: «السلام علیڪ یا سیّدے و مولاے یا جدا یا ابا عـبدالله ...» سه بار سـلام داد و بعـد خیلے آرام به سمـت چـپ افتاد... 🌷🌷 ﺳﻴﺪﻣﺤﻤـﺪ ﺷﻌﺎﻋﻲ 🌹🌹🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🌷 ع ﻣﻴﺨﻮاﺳــت ﺑﺮﻩ ﺧــﻄ ﺟﻠـــﻮ ﻣﻴﮕﻔﺖ : اﻣﺸـــﺐ ﺣﺎﺝ ﻣﻨﺼﻮﺭ ( ) ﺩﻋﺎےﻛﻤـــﻴﻞ ﺩاﺭﻩ ... ﻣﻨـــﻢ ﺑﺎﻳﺪﺑـــﺮﻡ ﻓﺮﻣـــﺎﻧﺪﻩ ﺑﻬـــﺶ اﺟــــﺎﺯﻩ ﻧــﺪاد😔 ﺑﻌـــﺪ ﻳﻪ ﻣﺪﺕ ﺧﻮﺷﺤــﺎﻝ اﻣﺪ🙂 ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﻃﺮے ﺑﻴﺴــﻴﻢ ﺗﻤـــﺎﻡ ﻫﺴــﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻡ ﺑﮕﻴـــﺮم.✅😊 ﺑﺎ اﻗﺎﻱ ﺭاﺳـﺘےﺑﺎ ﻣﻮﺗـﻮﺭ ﺭﻓﺘــﻨﺪ. اﻗﺎےﺭاﺳﺘے ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣے ﻜﺮﺩ: ﺳہ ﺭاﻩ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪﻳــﻢ ﻛہ ﺧﻤﭙــﺎﺭﻩ اﻱ ڪﻨﺎﺭ ﻣﻮﺗـﻮﺭ ﺑﻪ ﺯﻣﻴـﻦ ﺧﻮﺭﺩ. ترڪش هـا از بالای سرم رد شده و به سر و سینه سیـد نشستـه بود.😭 به ڪه نڱاه ڪردم صـورتش رو به آسـمان بود، چشـم راسـتش بیرون آمـده بود و خون تمـام صورتش را پوشانـده بود. دسـت چـپش هـم قطـع شـده بود و فـقط با یڪ مقـدار پوسـت به بـدن متصـل مانـده بـود. رفتم زیر بغلش رو ڲرفتم و گفتم: «سیّد جان چیزے نیست ! مے برمت بهدارے.» خندید و با صــداے آرام همیشگے جـواب داد: «من رو به حالت برگردون... طـرف قبله!» با چشـم سالـمش دنبال کسے می گشـت، یک دفعہ به نقطـه اے خیره شد 😭و گفت:«سبـحان الله، سبـحان الله، الحـمدلله رب العالمین...» دیدم خودش رو جمـع کـرد، بدن خونینش می لرزید و می گفت: « یا سیّدے و مولاے یا جدا یا ابا عـبدالله ...» سه بار سـلام داد و بعـد خیلے آرام به سمـت چـپ افتاد... 🌷🌷 ﺳﻴﺪﻣﺤﻤـﺪ ﺷﻌﺎﻋﻲ 🌹🌹🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ