📎نامه #دخترسردارشهید طهرانیمقدم به #دخترشهیدسپهبد قاسم سلیمانی:
🔹 شاید هیچکس مانند دختران شهدا نتوانند همدیگر را تسلا دهند، آن هم برای ما که فقط یک پدر را از دست ندادهایم، بلکه در یک لحظه شاید ظاهراً همه چیزمان را از دست دادیم.
🔸اما این را بدان که از الان، دیگر او همیشه کنار توست. من اگر با پدرم کاری داشتم، در زمان حیات ظاهریاش باید ساعتها و یا روزها منتظر میماندم و چندین واسطه را میگذراندم تا میتوانستم مدتی با او صحبت کنم، ولی الان کافی است وضو بگیرم و روبهروی عکسش بنشینم و باز همان چشمها و لبخند همیشگیاش منتظر هستند. مطمئنم که روزی باز آنها را میبینیم و از خداوند میخواهم در آن دنیا هم مانند این دنیا لیاقت حضور در کنار آنان با ما روزی نماید.
🔹زینب عزیزم! یادم هست #بابا همیشه از پدرت به #بزرگی یاد میکرد و میگفت : اگر روزی #نگذارند کارم را در موشکی ادامه دهم، حتماً #خدمت حاج قاسم میروم و #سرباز ژنرال قاسم میشوم .
🔸و امروز که قدرت موشکی و منطقهای ایران الحمدلله به برکت خونهای پاک شهدای عزیزمان و اقتدار رهبر فرزانهمان مثل خورشید عیان شده، این طلیعهای برای انتقامی سخت و فتح جهانی اسلام خواهد بود. پس، از این پس به صبر زینبیات ادامه ده تا انشاءالله با حضور #حضرت منجی (عج) پدرمانمان را بار دیگر در نبرد نهایی حق علیه باطل ملاقات کنیم.
◾️🌹◾️
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #روایتگری...
#شهیدبی_سر...😭
نقلی زیبا از #خدمت به شهید 👌
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#سیــره_شهدا
💢پدافند جزایر مجنون در اختیار لشکر 19 فجر بود. خط سخت و پیچیده ای بود. روزی نبود که در این خط ما مجروح یا شهید نداشته باشیم. آنقدر خط حساس بود که نمی شد راست و مستقیم در آن قدم زد و خمپاره و گلوله ای به سمتت نیاید.
💢بچه های اطلاعات هم در جزیره چند سنگر کمین داشتند که حرکات عراقی ها را زیر نظر داشتند. یک شب نوبت من بود به کمین بروم. در مسیر رفتن به سنگر کمین، صدای تیشه شنیدم!😳
باتعجب به سمت صدا رفتم، صدا از درون یک کانال بود که مشخص بود تازه حفر شده است. داخل کانال سرک کشیدم. دیدم آقا منصور در انتهای کانال نشسته است، پای مصنوعی اش را به دیواره تکیه داده، و با تیشه به دیواره کانال می کوبد تا طول کانال را زیاد کند.
کانالی که اگر حفر می شد، بسیار در کم کردن، تلفات ما در این خط مؤثر بود.
خدا قوتی به آقا منصور گفتم و رفتم به سمت کمین.
دم صبح بود که کارم تمام شد و برگشتم. هنوز صدای تیشه می آمد.
رفتم به سمت کانال. دیدم منصور هنوز دارد تیشه می زند. رفتم کنارش.
عرق از سر و رویش می چکید و صورتش گُر گرفته بود.
گفتم: منصور تو را خدا بسه، یکم استراحت کن، یکم بخواب!
لبخند روی صورتش نشست.
گفت: اِنقدر توی قبر بخوابم که کمرم خشک بشه، التماس کنم یکی بیاد بچرخونتم!😔
نفسی تازه کرد و گفت: آقا جلیل بذار تا وقت هست و نفسی هست، به اسلام و به کشورم #خدمت کنم...
چیزی نمی توانستم بگویم. تیشه اش را در دست چرخاند و دوباره شروع کرد به کندن کانال....
#سردار شهید حاج منصور خادم صادق
#شهدای فارس
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb