👤به مناسبت شهادت حماسه سازان هویزه، بخشی از نوشته های عارف شهید حبیب روزی طلب در مورد شهید رجبی👇
💠... "شهید محمدعلی رجبی " از بسیج شیراز كه كه در کربلای هویزه، جانانهترین عبادتها را میکرد و نمازهای نافله شبش ترک نمیشد و عبادت کردنهای او ما را به یاد این روایت از امام صادق(ع) میانداخت که فرمود: بهترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد و با آن دست به گردن باشد و از دلوجان دوستش بداند و با پیکرش عبادت را بهجا آورد.
💠... قبل از اذان با "شهید محمدعلی رجبی" برای تماشای غروب خورشید به پشتبام سپاه رفتیم.
شهید رجبی طلوع و غروب خورشید را سخت دوست میداشت.
ترک نشدن نماز شبهایش در جبهه، با قرآن و دعاها مأنوس بودنش، از او روح بزرگ و لطیفی ساخته بود که برای رسیدن به محبوبش و به فیض شهادت رسیدن لحظهشماری میکرد.
وجود او در بینمان همیشه موجب سرور و بهجت بود وقتیکه نبود، احساس کمبود میکردیم!
او هم مثل رضا شیردل خیلی خدایی بود و معجزهوار به سوسنگرد و بعد به هویزه آمده بود. خدا اینها را برای دوستی و نزدیکی با خود برگزیده بود.
👆برشی از کتاب عشق و شهادت
#معلم_شهید محمدعلی رجبی
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
🌱🌷🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠بعد از شهادت آقا کمال بود، یکی از دوستانش از جبهه به دیدار ما آمد( ظاهراً شهید محمد باصری). می گفت شب قبل از عملیات کربلای 5 بود که در خیمه ای که داشتیم توسلی به حضرت صاحب الزمان(عج) گرفتیم. دیدم حال آقا کمال دگرگون شد و از خیمه بیرون رفت. بعد از مدتی برگشت. به من گفت مطلبی را به شما می گویم، تا زنده ام به کسی نگو، بعد از شهادت به خانواده ام برسان!
آقا کمال گفت بیرون که رفتم آقایی نورانی به من نزدیک شد و گفت: در عملیات پیش رو پیروز می شوید!
گفتم شما که هستید؟
گفتند همان که صدایش می زدید!
فهمیدم آقایم صاحب الزمان است. گفتم: آقا سرانجام من چه می شود؟
فرمودند: تو و برادرانت مهدی و جمال و سید محمد کدخدا شهید می شوید...
تا آمدم سوال دیگری بپرسم از نظرم غائب شده بودند...
#شهید کمال ظل انوار
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
🌱🌷🌱🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
من از بهنام بزرگتر بودم، اما بهنام کسی بود که پای من را به مسجد و پایگاه بسیج باز کرد.
شب ها با هم در خیابان های اطراف مسجد النبی (ص) گشت میزدیم.
بهنام با عشق و علاقه پای همه دوستانش، به خصوص دوستان هم بازی اش را به مسجد باز کرد.
حتی در کوچه و خیابان هم که شده به آنها نماز و احکام آموزش می داد.
آن زمان ها من در مغازه ای کار میکردم، بهنام با چند تا از دوستان آنجا جمع می شدند، بهنام رساله امام دست می گرفت به ما احکام یاد می داد..
#شهید بهنام اسدی
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
🌱🌷🍃🌱🌷🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید 👆👆
💠براي تشييع پيكر يكي از دوستان سيد محمد به دارالرحمه رفته بوديم.
تا به حال اين قدر سيد محمد را بيتاب نديده بودم. بي وقفه اشک مي ريخت و هق هق مي کرد.
پرسيدم: پسرم چي شده؟ چرا اين قدر گريه ميكني؟
گفت:
«ميخواهم يك خواهشي از شما بكنم، به خاطر خدا نه نگو! مادر تو را به جدت... تو را به بيبي فاطمه(س) قسم، اين قدر برايم دعا نكن و آيتالكرسي نخوان.
به خدا خمپاره كنارم زمين ميخورد، اطرافيانم شهيد ميشوند اما من حتي يك خراش هم بر نميدارم.» به ردیف قبور شهدا اشاره کرد و ادامه داد« نگاه كن... همه رفيق هام اينجا هستن و من ماندم... ميدانم كه جواز شهادت من، با رضايت شما امضاء ميشه. مادر خواهش ميكنم رضايت بده.»
تاب ديدن اشك هاي پسر دردانه ام را نداشتم. برايم سخت بود اما ديگر براي سلامتي اش آيتالكرسي نخواندم... و آن اعزام، آن شد که می خواست...
#شهید سید محمد کدخدا
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠محمد اهل پنهان کاری بود ...
محمد در حالی که کل خانواده مشغول کارهای انقلابی بودند او معلوم نبود کجا غیبش می زد ...
با جعفر آقا پدرش در میان گذاشتم.پدرش با کمال خون سردی گفت بچه ام نان حلال خورده از بابت او خیالی آسوده دارم.
پنهان کاری در دهانش شیرین بود .وقتی که آشکار می شد در دهانش احساس تلخی می کرد و انگار دیگر آن کار را انجام نداده....
💠از دیگر پنهان کاری هایش این بود که وقت خواندن نماز شب او خواب بود غافل از این که او زود تر از ما بیدار شده و کار را تمام کرده است.
💠 در مسجد محل با ما در نماز جماعت شرکت نمی کرد و برای شیرینی پنهان کاری می رفت مسجد محله ی دیگر...
اما کم کم پنهان کاری های او آشکار می شد...،
💠گاهی اوقات با دست و لباس رنگی می آمد خانه و وقتی ما می گفتیم چه شده.
می گفت چیزی نیست در مدرسه رنگ کاری داشتیم.
اما با رنگ رفته بود روی دیوارها بنویسد مرگ بر شاه.
و...
#سردارشهید محمد غیبی
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
🌷🌿🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
♻️وصیتی که محقق شد...
💠سعید عملیات محرم, در شرهانی شهید شد, از جنازه اش هم خبری نشد....
برادر بزرگمان محمد, طاقات دوری از برادرش سعید را نداشت, بلافاصله به جبهه اعزام شد.
هنوز بیست روز از شهادت سعید نگذشته وصیتش را نوشت :
مادر هرگاه خبر شهادتم را برایت آوردن بدان تیر به دوجای بدنم اصابت میکند اول به مغزم که به فکر خداست و دوم به قلبم چون برای ملت مسلمان می تپد.
وقتی خبر شهادتش آمد، مادر شک نداشت به تحقق وعده محمد, که تیری در سر و تیری به قلبش نشسته بود...
#شهید محمد بادرام
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
🌷🍃🌷🍃🌷🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید⬆️⬆️⬆️
#همسرانه...
💠هر بار که یکی از دوستانش شهید میشد خیلی غصه میخورد و میگفت: من از دوستانم جا ماندم. همیشه میگفت: دعا کن که من #شهید شوم.
من هم میگفتم: الان نه....انشاالله در ۵۰ سالگی.
او هم میگفت:
شهادت باید در #جوانی باشد. میگفتم:بعد از شهادتت من چه کنم با دو بچه.
میگفت: تو هم مثل باقی همسران شهدا
یک روز به سجاد گفتم: سجاد جان چند بار رفتی دیگر بس است نرو.
گفت: جواب #حضرت_زینب(س) را در قیامت چه میدهی؟
💠سجاد قبل از رفتن،خیلی سفارش بچهها را کرد.میگفت:
من از تو مطمئنم که میروم و خیالم آسوده است که تو میتوانی بچهها را خوب تربیت کنی..
💠در روز آخر که می خواست سوریه برود دخترم هانیه خواب بود.رفت یک دل سیر بوسش کرد.
من قرآن، آب و گل را آماده کردم تا بدرقهاش کنم، گریه امانم نداد.
سجادم را از زیر قرآن رد کردم. گفتم: برو دست حضرت زینب(س) به همراهت. مراقب خودت باش.
او هم دم در آسانسور ایستاد و به من گفت: تو هم مراقب خوبیهایت باش🥺
#شهید سجاد دهقان
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
🌱🌱🍃🌱🌱
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید یاد شهدا زنده شود
💠در منطقه ی شیخ نجار سوریه بچه های چند خانواده فقیر و نیازمند می آمدند و غذا می خواستند
محمد که با آنان دوست شده بود مقداری از غذاهای خودشان را جمع می کرد و ظهر و شب به آنان می داد
حتی یک صبح وقتی دید غذا هست، در هوای تاریک و بارانی و پر از خطر راه می افتاد و به خانه های آنان (که شناسایی کرده بود) می رفت و غذا را به آنان می داد.
#شهيد_محمد_مسرور
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻣﺪاﻓﻊ_ﺣﺮﻡ
#سالگردشهادت
🌹🌱🌹🌱🌹
ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
💠دانشجوی رشته پزشکی بود،
در بهمن ماه پنجاه و هفت ، یک روز محسن از بیمارستان که به منزل آمد ، گفت : « مادر ، امروز یکی از همکارانم خواب دیده بود که من کشته شده ام ! من هم در جواب او گفتم : «به به ، من افتخار می کنم که در راه اسلام شهید شوم .»
طولی نکشید که این خواب تعبیر شد و محسن در روز بیست و دوم بهمن به همراه دیگر مردم انقلابی برای تسخیر شهربانی ، آخرین سنگر عمّال شاه ، عازم آن جا شد .
شهربانی به محاصره ی مردم در آمده بود و در این بین مجروحی وسط خیابان در تیررس دشمن قرار گرفت . محسن شجاعانه برای نجات او به پیش رفت ، اما لحظه ای بعد گلوله ی جلادان شاه او را مسافر آسمان ها کرد
#شهید محسن کامیاب
#شهدای_انقلاب
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
🌱🌷🍃🌷🌱
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید ⬆️⬆️
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
🎥 ماجرای کشتیِ شگفتانگیز شهید ابراهیم هادی
#شهید_هادی
#سالگردشهادت
🌱🌷🍃🍃🍃🌷🌱
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
💠در تمام مجالس و مراسم های عزاداری با پای برهنه شرکت می کرد.
حتی در تظاهرات های انقلاب پا برهنه بود.
در شب و روز پیروزی انقلاب تمام مدت پا برهنه در خیابان ها می دوید و کارمی کرد.
بعد هم وقتی وارد سپاه و بسیج شد پا برهنه بود حتی در سخت ترین عملیات ها هم حاضر نبود کفش به پا کند.
شب عملیات والفجر 8، مسئول هماهنگی اجرای عملیات بود. با پای برهنه کار هایش را پیش می برد. می گفت: «مگر شما قصد کربلا ندارید، کربلا را باید با پای برهنه رفت! »
همین پای تاول زده اش در شناسایی جسدش خیلی کمک کرد.
دو سه شب پشت سر هم خواب می دیدم علی اکبر شهید شده و جنازه اش گم شده است. چند روز بعد که از خط آمد جریان را برایش گفتم. گفت:
«خواب دیدی خیر باشه، چون به این موضوع فکر می کنی خوابش را هم می بینی! »
قبل از والفجر ۸من برگشتم جهرم. چند ماه بعد خواب تعبیر شد، علی اکبر شهید شد و جنازه اش چند روزی گم شد!
**
#شهید علی اکبر رحمانیان
سمت: فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر 33 المهدی فارس
#سالگردشهادت
🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
💠هر سال چندین روز قبل از فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت زهرا(س)، بچه های مسجد دور هم جمع می شدند و بساط عزاداری حضرت رو فراهم می کردند. یکی از این برنامه ها، برپایی خانه نمادین حضرت زهرا (س) و درب نیم سوخته بود.
محسن با ارادت ویژه ای که به ساحت مقدس مادر سادات داشت، هرسال پای ثابت این برنامه بود؛
توی همه ی کارهایی که لازم به کمک بود، از بنایی گرفته تا پخش چای و شربت، پیش قدم بود.
اما سال ۹۹ آخرین فاطمیه ای بود که آقا محسن برای غربت و مظلومیت حضرت زهرا(س) عزاداری کرد.
یکی از رفقای شهید تعریف می کرد ایام فاطمیه ۹۹ در محل کار در زاهدان بودیم که آقا محسن بخاطر مشغله کاری و مأموریت ها کمتر می رسید توی مراسمات عزاداری فاطمیه شرکت کنه؛
یادمه یک روز در همین ایام فاطمیه، بعد از نماز ظهر و عصر درب اتاق آقا محسن رو باز کردم و دیدم محسن با یکی از همکاران توی اتاق نشسته بودند و با صوت روضه حضرت زهرا(س) که در حال پخش بود، سر به زیر گریه می کردند.
🏴
یادم به این شعر افتاد:
دنبال شهرتیم و پی اسم و رسم و نام...
غافل از اینکه فاطمه(س) گمنام میخرد...
#شهید محسن جعفری
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
🍃🌷🍃🌷🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz