eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🍃 عرشيان يكسره تكبير زنان آمده‌اند خيلِ خوبان بهشت خنده كنان آمده‌اند بوي ياس است و صدايي كه فقط مي‌گويد مادرِ آل محمد به جهان آمده‌اند 🎊ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام، روز مادر را به همه بانوان علی الخصوص مادران و همسران شهدا تبریک عرض می نماییم. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💠 برشے از وصیت شیراز : هدف آفرینــش هـمان صعود الی الله اســت. یعنی اینکه انســان به "قرب الهی" برسد که هــمان هدف است. *دنیا مســـیر و گذرگاهی است که انســان اهداف خود را در این دنیا زمینه سازی می کند و سپس جهت به ثمر رساندن هــدف آماده می شود که همان لحــظه،لحظه ی مرگ در دنیا است و شهادت وســیله ای است که انســان را به هــدف بسیار نزدیــک می کــند🌹 سيد محمد حسين انجوي امــيري : ولادت حضرت فاطمــه(س) : شهادت حضرت فاطمه(س) :کربلای ۵ :یازهرا (س) شهادت : تیری در پهلو 🍃🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آهنگران اونا و آهنگران ما کنار هم😁 آهنگران خودمون هنگ کرده😂 😁 🎊عیدتون مبارک ☺️ 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💞 عشق بی‌نظیر به امام خمینی... 🔻رهبرانقلاب در دیدار همسر مکرمه‌ی حضرت امام خمینی در جماران: 🔹من الان در ماشين با خودم فكر می‌كردم كه سال‌های متمادی اين عشق و رابطه‌ی قلبی بين ما و امام بود در اين نزديک چهل سال. 🔹يكی از عوامل اينكه ما توانستيم اين راه را كه خب آسان هم نبوده ـ چه در دوره‌ی قبل از انقلاب، چه بعد از انقلاب ـ همچين بی‌زاويه و بی‌مشكل حركت بكنيم، يكی از مهمترين عواملش اين علاقه‌ی به امام عزيز (رضوان الله عليه) منهای مسائل مربوط به استادی ايشان و رهبری ايشان و بقيّه‌ی جهاتی كه ايشان داشتند، بود. 🔺 شخص امام خمينی در دل ما جايی داشت كه هرگز نظير او را برای هيچ كس ديگر در دل خودمان نيافتيم، تا امروز هم نيافتيم. ۷۸/۷/۱ 🌹سالروز ولادت حضرت امام خمینی(ره) مبارک باد 🎊🎊🎊🎊 📸 تصویر عیدی امام به آیت‌الله خامنه‌ای http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
✍همسرانه: به بچه ها می‌گفت: «یادتون باشه، من نیستم؛ اما خدا همیشه هست و مواظبتونه. شما رو می­بینه. پس سعی کنید کارهای خوب بکنید. حرف‌های خوب بزنید تا هم من خوشحال باشم و خدا هم دوستتون داشته باشه... .» نمی‌دانم چه چیزی در دلش می‌گذشت؛ اما اشک در چشم‌هایش بازی می‌کرد. محسن پسر کوچکمان را بغل کرده بود و می‌بوسید. محو تماشای این صحنه بودم که یک آن دلم رفت کربلا، عاشورا، حضرت علی‌اصغر (ع) و ... قلبم آتش گرفت. اشکم جاری شد. تا آمدم چیزی بگویم، محسن را به دست پدرش داد. با دعای «اِلهی هَب لِی کَمال الاِنقِطاعِ اِلَیکَ» دل بریدنش از دنیا و دل‌بستگی‌هایش را مجدد از پس پرده اشک‌هایش دیدم ... روز شهادت حضرت زهرا(س) در کربلای ۵ با رمز یا زهرا و تیری در پهلو شهید شد .... محمد جواد روزیطلب شهادت 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️ 🌷پس از گذشتن از خط و موانع دشمن وارد خاک عراق شدیم و در یک غار که از قبل مشخص ‌شده بود مستقر شدیم. هنوز نفسمان جا نیامده، صدای فش... فشی... از انتهای غار، ترس را به وجود همه ما نشاند. نور چراغ‌قوه را به انتهای غار انداختیم. پنج شش مار کوچک و بزرگ درهم‌پیچیده و سر هایشان را به سمت ما بلند کرده و نیششان را تکان می‌دادند. چند قدمی عقب رفتیم، یا باید آن‌ها را می‌کشتیم، یا دنبال جای جدیدی برای استقرار می‌گشتیم، مانده بودیم با این صاحب‌خانه نیش‌دار چه کنیم که محمـد گفت: ولک برید کنار! بین ما و مارها نشست. قرآنش را درآورد و آیه‌ای از قرآن را خواند و به سمت مارها فوت کرد. مارها از حالت تهاجمی خارج‌شده و در خودشان پیچیدند. محمد گفت: ولک اینا دیگه کاری با ما ندارن، ما هم کاریشون نداریم! با اعتمادی که به محمـد و یقینش داشتیم، خیالمان راحت شد و تا روز آخر نه مارها با ما کاری داشتند، نه ما به آن‌ها و کنار هم زندگی می‌کردیم. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷🕊🍃 ♦️ برف ؛ سردشان نمی‌کرد! بس که گرمِ ایمان بود وجودشان .... 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰گرماگرم عملیات کربلای 5 بود. دیدم عده از بچه های گردان حیران و سرگردان دورخودشان می گردند. جریان را پرسیدم، گفتند ناصر[شهید ورامینی] چند تا از بچه ها را با خودش برد ما ماندیم بی فرمانده نمی دانیم چه کار کنیم. به اطراف نگاهی انداختم، جعفر را دیدم. جعفر نیروی اطلاعات عملیات لشکر بود. صداش زدم و گفتم:« این بچه ها مثل گله بی چوپان هستند، می خواهم مثل شیر بیفتی جلوشون و از همین جا شروع کنی به پاکسازی عراقی ها، آماده ای؟» با جدیت گفت: «برای هر جانفشانی حاضرم.» بچه ها را برداشت و زد به دل دشمن. خوب از عده کارش برآمد، آدم شجاع و نترسی بود. روز بعد باز هم رسیدیم کنار هم. درگیری تن به تن شده بود، شانه به شانه هم حسابی عرصه را بر عراقی ها تنگ کرده بودیم و آنها با ذلت عقب نشینی می کردند. ناگهان احساس کردم کسی زیر بغل جعفر را گرفت و آرام او را روی زمین خواباند. اصلاً باورم نمی شد اینقدر بی صدا از کنارم برود. حتی حسرت شنیدن یک آخ هم بر دل دشمن گذاشت. خالی قرمز بر پیشانی اش نقش بسته بود و در عرض چند ثانیه محیط اطرافش به خون رنگین شد. جعفر قشقایی 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 نشردهید یاد شهدا زنده شود
1_2029931353.mp3
19.67M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 📗کتاب صوتی ‌قسمت 1️⃣2️⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️ 🌷سال 63 بود. در جزیره مجنون با محمـد و [شهید] غلام‌عباس کریم‌پور به "نهر المساک" مأمور شده بودیم. آن شب با محمد برای شناسایی رفتیم. هیچ‌چیزی همراه نداشتیم، فقط لباس خاکی که به تنمان بود. محمـد بالباس آرام توی آب رفت. من هم آرام وارد آب شدم. آب تا سینه‌ام می‌رسید.کمی در نی‌ها به سمت ساحل توی آب جلو رفتیم. - تو اینجا تأمین باش تا مو بیام! چشمم به ساحل عراقی‌ها بود. همه‌چیز آرام و طبیعی بود، این یعنی محمـد به‌درستی کارش را انجام داده است. حدود چهل‌وپنج دقیقه تا یک ساعت بعد آمد.گفتم: محمـد شناسایی خوب بود، دست پری؟ - آره ولک، خوب بود، شناسایی کامل! ساکت شد. به آسمان خیره شد. - ولک اونجا داشتم آیات سوره طلاق را مرور می‌کردم، آن‌قدر آیات این سوره نور داشت و مو رو‌ گرفته بود که نفهمیدم کی رفتم، کی آمدم! عادتش همین بود، حتی در سختترین شرایط شناسایی مرور آیات قرآن را ترک نمی کرد. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰محمد, او و چندتن از فــرماندهان تیپ در حال حمام ڪردن بوده‌اند و همه از زیر دوش بیرون آمدند ولے محمد همچنان زیر دوش حمام بود... بهش گفتیم: محمــد زودباش چقدر طول می‌دهی‼️ محمدگفت: دارم می‌كنم ڪه خدا دلش نیـاید مرا نكند ....😳😇 🔰زیارتنانه حضرت زهرا (س) خواند و تو جیبش گذاشت .... چند ساعت بعد تیــر خورد به آن جیبش که زیارتــنامه بود .... قــلبش همـراه با زیارتــنامه ســوراخ شدند .... روز شهــادت سال ۶۵ در عملیاتے با رمــز حــضرت زهرا(س) شــهید شد 😭 محمد غیبی :کربلای ۵ 🍃🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 هرروز یکجور خاص دلتنگ توام 💔 گاهی با لبخند... گاهی با بغض... گاهی با اشک... گاهی با سکوت... این دلتنگی... به هیچ شکل از بین نمی رود..!🥀 ❤️ 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰وارد اتاقـش ڪه شـدم، ناگهـان از خواب پرید و نشـست. عرق از صــورت گُر گرفته اش می جوشید و خود نمایے می کرد. گفتم: چیه داداش، خواب بد دیــدی؟ نگاهی به من کرد و گفــت: «خیلی وقتِ اینجایی؟» گفـتم: «نه تازه آمدم، حالا بگو چے شــده؟» گفت: «به شرطے که بین خودمون بمونه!» نفسـش ڪه جا آمد، آهی کشید و ادامه داد: « خواهــر باورت نمی شه، یه ساعت بود که داشتم با (س) حـرف مـی زدم!» گفتم: تو را خدا بهش چی گفتی؟ هر چه پیله کردم چیزی نگفت. تنها آهی کشید و گفت: «خواهـر همیشه از خدا یه خواسته بیشتـر برای خودم ندارم، اونم اینه که روز حضرت زهرا از این دـنیا برم!» 🔰شب شــهادت حضــرت زهرا، عملیــات کربلای ۵، با رمز یا زهرا. شب سـختی را پشـت سر گذاشـته بودند. علیـرضا گفـته بود نگـران نباشیـد، تا فردا صبح ساعت ۱۰ کار دشمــن تمامه! صبح (س) بود، به نماز ایســتاده بود که ترکشی به را دریده و علیرضا به آرزویش رسید بود. همان ساعت که پیـش بینی کرده بود کار دشمن تمام شد🌹 علیرضا هاشم نژاد سالروزشهادت🏴 🍃🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از گلزار شهدا
1_2051209226.mp3
13.2M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 📗کتاب صوتی ‌قسمت 2⃣2⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️ 🌷در سومار بودیم، فاصله ما و عراقی‌ها خیلی کم بود و در خط مرزی، تنها دو ردیف سیم‌خاردار حلقوی قرار داشت. یک شب از مرز عبور کرده و در حال بررسی خط بودیم که عراقی‌ها یک منور 120 شلیک کردند. شب را مثل روز روشن شد‌. سریع به زمین چسبیدم تا رنگ خاک شوم. نگاهم به سمت محمـد رفت‌. دیدم راحت نشسته و کتاب قرآنش جلواش باز است. چند ریگ برداشتم و به سمتش پرت کردم. نگاهش به سمتم آمد. اشاره کردم دراز بکشد و مخفی شود. سرش به سمت قرآنش برگشت.کار بررسی منطقه را تمام کردیم و برگشتیم. وقتی به کانال خودمان رسیدیم، گفتم معلومه چی‌کار می‌کنی؟ چرا احتیاط نمی‌کنی!؟ گفت: داشتم یه سوره را تو ذهنم مرور می‌کردم، یه آیه‌اش یادم نمی‌آمد، گفتم تا آسمون روشنه، تو قرآن پیداش کنم. با تعجب گفتم: نترسیدی عراقی‌ها تو‌ی نور تو‌ رو بزنن! خندید. گفت: ولک شما هنوز به این حقیقت نرسیدی که مرگ و زندگی دست خداست؟! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹عملیات کربلای 5 بود. برای دیدنم آمد، وقت نماز شد، به نماز ایستاد. آتش عراق شروع شد. روی زمین خوابیدم. از شدت انفجارهازمین می لرزید اما هاشم نه. انگار نه انگار زیر باران ترکش است،تمام قامت ایستاده وقنوت نماز میخواند. بعد نماز وصیت کرد:نماز دفنم را فلانی یا فلانی یا فلانی بخواند.(نام سه روحانی شیراز که باهم اختلاف نظر داشتند را گفت) دوست داشت شهادتش عامل وحدت باشد،نه اختلاف! با من خداحافظی کرد و رفت. همان شب شهید شد. هاشم اعتمادی 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹 میهمانی لاله های زهرایی 🏴 🔹گرامیداشت شهدای عملیات کربلای ۵ 🏴 و جعفر عباسی 💢 با روایت گری برادر سید محسن سیاحی (همرزم بزرگوارشهید) 💢 حجت الاسلام کشاورز💢 : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ *پنجشنبه ۲۹دیماه/ از ساعت ۱۶* 🔺🔺🔺🔺🔺 لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 از وسعت لبخنـدتان جـان می گیرد زنـدگی ، بگذارید لبخنـدتان حـال تمــام روزهای مرا خـــوب کند.... 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹پدر ما را هم برای زندگی به اهواز می برد. یک بار پدر بزرگ به پدر گفت: «حسین چرا محسن و سعید را هم با خود به منطقه می بری، خودت مجبوری آنها چه گناهی دارند؟» پدر در جواب گفته بود: «پدر جان شما خودت اسم مرا حسین گذاشتی، من هم باید پیرو امام حسین(ع) باشم و فرزندانم هم مثل علی اصغر امام حسین! پدر بزرگ دیگر جوابی برای پدر نداشت. 🔹 اما بار آخر، با اینکه همه وسایل را آماده کرده، چمدان ها را بسته بودیم دو دل بود. مرتب جلو درب حیاط راه می رفت و با خود آرام حرف می زد. من آن روز ها 9 سال داشتم شاید همین کوچکی ام باعث شده بود که از من خجالت نکشد و به کارهای عجیبش ادامه دهد. وقت نماز که شد مرا به نمازخانه برد. دستی به سر من و موهای کوتاه من کشید و گفت: «پسرم این سفر، سفر آخر من است و دیگر پیش شما نمی آیم. مواظب مادر و خواهرانت باش.» ما را گذاشت و رفت و شهید شد... شهید حسین دریابار 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از گلزار شهدا
1_2051209761.mp3
10.86M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 📗کتاب صوتی ‌قسمت 3⃣2⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ ☘یکی از دوستان آقا ابراهیم نقل می کرد که: سال ها پس از شهادت ابراهیم در یکی از مساجد تهران مشغول فعالیت فرهنگی بودم. روزی در این فکر بودم که با چه وسیله‌ای ارتباط بچه‌ها را با مسجد و فعالیت‌های فرهنگی حفظ کنیم؟ 🌃همان شب ابراهیم را در خواب دیدم. تمامی بچه‌های مسجد را جمع کرده و می گفت: «از طریق تشکیل هیئت هفتگی بچه ها را حفظ کنید.» بعد در مورد نحوه کار توضیح داد ما هم این کار را انجام دادیم. ابتدا فکر نمی کردیم موفق شویم. ولی با گذشت سال ها، هنوز از طریق هیئت هفتگی با بچه‌ها ارتباط داریم. ✨مرام و شیوه ابراهیم در برخورد با بچه‌های محل نیز به همین صورت بود. او پس از جذب جوانان محل به ورزش، آنها را به سوی هیئت و مسجد سوق می داد و می گفت: «وقتی دست بچه‌ها توی دست قرار بگیره مشکل حل می شه. خود آقا نظر لطفش را به آنها خواهد داشت.» http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb