27.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #شب_جمعه دلمان هم هوای کربلا دارد و هم هوای حاج قاسم ....
🚩صلی الله علی الباکین علی الحسین«علیه السلام»😭
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌷🕊🍃
#سلام_امام_زمانم
ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم
فڪری بڪن برای من و آتش دلم
دست ادب به سینه ی بیتاب میزنم
صبحت بخیر حضرت آرامش دلم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#صبحتون_مهدوی_عاقبتتون_شهدایی
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠ﭘﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺷﺖ.....
شب عملیات ازخیمه زد بیرون. دنبالش رفتم. رفت سمت سنگر فرماندهی. صدای فرمانده را می شنیدم که می گفت شما باید بمانید و صدای گریه مدام سید که قسم می خورد پا به پای دیگران برود...
بالاخره سید, حرف خودش را به کرسی نشاند و با خوشحالی و چشمانی خیس خارج شد. در حالی که دست چپش روی پای چپش بود تا تعادلش حفظ شود و بتواند حرکت کند به سمت من امد. با دست راست به شانه من زد و گفت:دیدی خدا کمک کرد و راضیشون کردم!
💠عملیات محرم ،اتش دشمن سنگین بود و اسمان از منور ها روشن. تعدادی مجروح و تعدادی شهید شده بودند. چشمم به سید افتاد. رفتم تا توی حرکت کمکش کنم گفت: ممنون برادر, به فضل خدا مشکلی ندارم!
چند قدمی که از من دور شد, خمپاره ای کنارش نشست. دیدم نیم خیز بلند می شود, اما با صورت به زمین می افتاد. سریع به سمتش دویدم...
نمی دانم چرا یادم به گودال قتلگاه افتاد و صحنه ای که جد سید, می خواست به کمک نیزه شکسته ها برخیزد و به زمین می افتاد. ترکش به پشت سر, سینه و دو پایش نشسته بود. نزدیکش شدم. شنیدم فقط می گفت یا حسین, یا حسین...
و صدایش قطع شد.
در عملیات محرم با ذکر #یاحسین ع شهید شد!
#شهید سید ایاز خردمندان 🌷
#شهدای_ﻏﺮﻳﺐ_فارس
#سالگردشهادت
🌱🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
نشردهید
29.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طلب حلالیت سردار شهید حاج منوچهر رنجبر و وعده شفاعت خانواده و دوستان
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ / میخای بفهمی طرف حقی یا باطل ؟
▫️حجت الاسلام شجاعی
نقل قول از آیتالله حائری شیرازی: هرکس موضعگیری علیه اسرائیل نکند، دین ندارد.
#فلسطین
#غزه
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
باید مراقب قلبها باشیم!
آنها خیلی زود غبار میگیرند.
راه دل،چشم است
آنها را که پوشاندی،قلبت باز خواهـد شد
و نظارهگر وجهالله خواهی بود..!
#شهیدجوادمحمدی🌹🕊
#شبتان_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃
✍شهیدسیدمرتضیآوینی
شهدا🌷
یاران آخرالزمانی
سیدالشهداء هستند
و پیام آنها
عشق و اطاعت و
وفاداری است..
#شهید_روح_الله_عجمیان💔🥀
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#یادی_از_شهدا
داشتیم میرفتیم سمت هلیکوپترها.
توی مسیر آقا #مهدی_باکری یک تسبیح #مرگ_بر_آمریکا گفت.
میگفت آقای مشکینی فرمودند: ثواب مرگ بر آمریکا کمتر از صلوات نیست...
#شهید_مهدی_باکری
#درس_اخلاق
#افول_آمریکا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_دفاع_مقدس*
#نویسنده_محمد_محمودی*
#گلابی_های_وحشی
#قسمت_ششم
چند روز بعد که طبیعت حلول نوروز و بهار را نوید می داد، خبر مفقودالجسد شدن کریم محمودی را آوردند .روزی که اولین فرزند کریم به دنیا آمد، پیکر غرق در خون او در شرق دجله در میان باتلاقها رها شده بود. حجت الله ضرغامی را نیز مزدوران صدام در کردستان مظلومانه شهید کردند .طولی نکشید که پیکر پاره پاره صدرالله محمودی، ابوالفضل شهدای روستایمان با دو دست قطع شده، مهمان گلزار شهدای روستا شد.
نظر محمودی هم مدرسه ای همه دانش آموزان روستا که به خاطر حسن خلق و شوخ طبعی اش اهل آبادی او را دوست میداشتند هم مفقودالجسد بعدی بود.
از دوازدهم فروردین تا اواخر شهریور در جزیره مجنون روستای ما چهار شهید تقدیم کرد.
بهروز همتی فرمانده یکی از گروهانهای گردان امام علی(ع)، دیگری کُردم عرب زاده که مدتها تحت فرماندهی حاج محمود کاوه فرمانده شهید لشکر ویژه شهدا بود و تازه به لشکر نوزده و جزیره مجنون آمده بود ،زاهد تنها پسرش را رها کرد و رفت .
فتح الله هوشمندی قد رشیدی داشت و متانتی مثال زدنی او هم شهید شد!
بعد فرامرز همتی فرمانده ی یکی از دسته های گردان امام حسن مجتبی (ع) در خلوت خاک آرمید. از فرامرز دخترش رقیه به یادگار ماند.
روزها به تلخی میگذشت. هر کس سوز و گداز پیران ایل و طفلان مظلوم به یادگار مانده را میدید میماند و هوای رفتن و جنگیدن نمیکرد؛ از جنس ایل ما نبود.
ایل و عشیره یعنی سلحشوری؛ ایثار و اخلاص و هر آن چه یک انسان و یک جامعه برای زندگی با عزت نیازمند آن است و ما همه یک روز بهاری با تعدادی از همکلاسیهایم بنا گذاشتیم که بدون اطلاع به خانواده ها به شهر نورآباد ممسنی برویم و از طریق بسیج به جبهه اعزام شویم .
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
#شهدای_دانش_آموز...
🌸سيزده سال بيشتر نداشت که قصد رفتن به جبهه کرد ولی به خاطر کمی سن قبولش نکردند.
💢دفعه دوم شناسنامه برادر بزرگترش را به سپاه برد و این سری او را پذیرفتند و فقط مانده بود رضایت نامه ما
به خانه آمد .کنار من نشست و گفت : برای رفتن به جبهه نام مرا نوشته اند ولی شما این رضایت نامه را امضا کن.
✨گفتم: اجازه نمی دهم بروی برادرت که نیست تو بمان.
ناراحت شد گریه کرد و گفت: من با 12 نفر از دوستانمان ثبت نام کردیم حالا اگر بروم جلو آنها خجالت می کشم و سرافکنده می شوم .آنقدر گریه کرد که من امضا کردم🥺
قرار بود آن جمع دوازده نفری ۴۵ روز بعد مرخصی بیایند همه آمدند اما او نیامد🥺 مانده بود تا ٧۵ روز دیگر😢
١٢٠ روز بعد از اعزامش آسمانی شد و خبر شهادتش آمد.💔
#شهیدالماس_زارعی
#شهدای_فارس
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
نشردهید
عکس خاطره شهید حاج منوچهر رنجبر.zip
17.37M
با سلام
19 عکس و خاطره از سردار شهید حاج منوچهر رنجبر تقدیم به دوستان
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید پست ویژه ۱۳ آبان
💢 سفارت یا جاسوس خانه؟
🎙 امام خمینی (ره)
#تسخیر_لانه_جاسوسی
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
برادران و خواهران!!
این دنیا، دنیاے آرامش است و همه میدانیم که هیچکدام ما ماندگار نیستیم و همه خواهیم رفت فقط مراقب باشیم پرونده مان سفید باشد.
🌷شهید #محمود_ستوده🌷
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌷🕊🍃
تـو فقط
بیسیمات را جواب بده
ما قول میدهیم
تمام رنجها را به دوش بکشیم
تمام غصه ها را
فقط! صدایت را از ما دریغ نکن...
#دلتنگ_فرمانده
#حاج_قاسم💔🥀
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
.
شیرافکن موجود نیست!😊
🔻🔻🔻🔻
#لشکر_۱۹_فجر به #غرب، #پادگان_ابوذر #سر_پل_ذهاب مأمور شده بود.
#فرماندهان #لشکر زودتر به منطقه رفته بودند. وقتی وارد #پادگان شدیم هر کس از نیروهای بومی را می دیدیم سراغ #مسلم را می گرفت. آنقدر برخوردش با اطرافیان خوب و سریع کار ها راه می انداخت که همه او را می شناختند. فردای آن روز برای انجام کاری به ستاد فرماندهی لشکر رفتم. از چیزی که دیدم خنده ام گرفت. بزرگ روی کاغذ نوشته و پشت شیشه زده بودند: توجه، توجه آقای #شیرافکن موجود نیست.
آنقدر سراغش را گرفته بودند که مسئولین کلافه و این اطلاعیه را نوشته بودند!
#شهید مسلم شیرافکن
#ﺷﻬﺪای_فارس
🌹🌱🌷🌱🌹🌱🌷
#ڪانال_ﮔﻠﺰاﺭشهدا
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_دفاع_مقدس*
#نویسنده_محمد_محمودی*
#گلابی_های_وحشی
#قسمت_هفتم
ذاکر نجاتی میگفت:
- بچه ها اگه از شهرستان سپیدان بریم بهتر ثبت نام مان میکنن.
صادق میگفت:
_بریم نورآباد بهتره.
بالاخره قرار گذاشتیم که فردا ساعت دوازده حرکت کنیم
فردا صبح که همه سر کلاس حاضر بودیم ذاکر به بچه ها میگفت:
- عکس و شناسنامه یادتان نرفته باشد؟
همه به اتفاق عکس و شناسنامه همراه داشتیم. ساعت دوازده ظهر به محض تعطیل شدن کلاس کتابها را توی کشوی میز گذاشتیم و بدون آن که ناهاری بخوریم و یا غذایی همراه داشته باشیم پای پیاده راه شهر را در پیش گرفتیم. آن سالها در روستای ما وسایل نقلیه خیلی کم بود دو دستگاه وانت نیسان که صبح میرفتند و غروب بر می گشتند. باید از یک رودخانه پرآب میگذشتیم بعد از چند کوه و تپه رد میشدیم تا به کفه میرسیدیم. تازه وقتی به کفه میرسیدیم احتمال این که ماشین گیرمان نیاید هم وجود داشت. آن قدر با تاخت و سرعت میرفتیم که گویی از قفس پریده بودیم. گاهی هم به پشت سر نگاهی میکردیم تا کسی دنبالمان نیامده باشد. صادق مثل همیشه حرف های بامزه میزد. ذاکر هم با صدای بلند میخندید .رسیدیم به اولین روستای سر راه، ذاکر گفت:
_گرسنم شده!همین جا باشید تا برم از روستا نان بگیرم. آشنا دارم.
ذاکر رفت و مقداری نان محلی گرفت و با خود آورد. آن قدر گرسنه بودیم که معلوم نبود نانها به دست چه کسی افتاد و چگونه بلعیده شد. راه را از میان بوته زارها و جنگلهای انبوه و دره های عمیق گذشتیم تا به کفه رسیدیم. شانس کمک کرد و یک دستگاه وانت بار در حال رد شدن دیدیم دست تکان دادیم و نگه اش داشتیم.
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا میگه دیر بجنبید ۵۰۰ سال عقب میمونید!
#حسین_یکتا
🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یادی از سردار شهید سید عبدالرضا سجادیان⭐️
🌹 ماه های محرم هم زمان عشقورزی کل خانواده با حضرت اباعبدالله الحسین بود. پدر ده شب اول ماه محرم، بچهها را به هیئتهای عزاداری اباعبدالله در شیراز میبرد و سه شب شام غریبان هم همیشه در مراسم شهر سیدان شرکت میکردیم. پدر عاشق امام حسین بود. هر وقت نام امام حسین برده میشد، چشمهایش پر اشک میشد. همیشه به ما میگفت: شما هیچوقت نباید در خانه امام حسین را رها کنید، هرچه بخواهید همینجا هست!
پدر و مادر خیلی مراقب ما بودند، حتی در مسیر مدرسه ما را همراهیی می کردند که به خلاف کشیده نشویم، حتی سید رضا که بزرگتر بود و به دبیرستان می رفت. یک روز یکی از همسایهها معترضانه به پدر گفت: سید آقا، پسران شما دیگر بزرگ شدهاند، نیاز نیست آنقدر مراقب آنها باشید. پدر در جوابش محکم گفت: آقای عزیز، این بچه سیدها، امانت خدا هستند، من این بچهها را دربخانه امام حسین بردهام، باید تمام سعی خودم را بکنم که آنها حسینی بزرگ شوند!
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما منطق داریم. منطق ما ضعیف نیست. مبارزهی ما با آمریکا منطق دارد.
🎙#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷🕊🍃
شهیــ🕊ــد،
بـــاران رحمـــــت الهــی اســـت
کـه بـه زمیـن خشـــک جانها،
حیــ🌿ـــات دوباره میدهد .
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
♻️یادی از شهدای عملیات محرم
💠حسین،علی،بهرام و کوروش هم رزم و جزو تیپ امام سجاد(ع) بودند.
تپه ی ۱۷۵ دشت عباس در دست دشمن بود. در عملیات محرم تپه به تصرف ایرانیها در آمد.
دشمن، سه بار تپه را آماج توپ و خمپاره قرار دادند.تانک های عراقی از پایین به سمت تپه در حال حرکت بودند.
خمپاره ای چند متری کوروش اصابت کرد. ترکش خمپاره، بازویش مجروح شد.
حسین او را از زمین بلند کرد و از تیررس دشمن دور کرد.
به سرعت رفت بالای سر شهیدی که آن طرف تر افتاده بود. چفیه اش را باز کرد و برگشت به طرف کوروش تا با آن چفیه، بازویش را ببند.
💠بعد از عملیات، کوروش گفت: « حسین چفیه به دست به سمت من می آمد، گلوله ی توپی کنارش به زمین خورد و ترکشی بزرگ به شکم حسین اصابت کرد و در سن ۱۸ سالگی آسمانی شد.
❤️کوروش ،شهادت علی و بهرام را هم با چشم دیده بود.که با ترکش گلوله ی توپ به شهادت رسیدند.
📛 تپه ی ۱۷۵ دوباره سقوط کرد.
سال ۱۳۷۳ با نشانی که ١٣سال قبل، بعد از عملیات شهید کوروش قنبری داده بود، پیکرشان را یافتند.
#شهیدان علی بذرافکن،بهرام یوسفی،حسین قنبری
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_دفاع_مقدس*
#نویسنده_محمد_محمودی*
#گلابی_های_وحشی
#قسمت_هشتم
سوارماشین شده و بقیه ی مسیر را با وانت رفتیم تا به شهر رسیدیم.
وارد شهر که شدیم صدای اذان مغرب از مناره ی مسجد جامع به گوش میرسید. یک راست به سراغ بسیج رفتیم و با شور و شوق نماز مغرب و عشاء را به جای آوردیم .شام مختصری هم بین بچه ها تقسیم شد. پتو تحویل گرفتیم و به انتظار سر زدن آفتاب و
ثبت نام خوابیدیم . ذاکر یواشکی به بچه ها گفت:
- ثبت نام مان میکنند یا نه؟
صادق سر از روی پتویش برداشت و گفت: - يا خدا...!
من هم در دلم دعا و التماس میکردم. شب تا صبح خوابهای جور واجور میدیدم. خواب میدیدم که ثبت ناممان نکرده اند و اندوهگین عجز و التماس میکنم .خلاصه شب را با دنیایی از عجز و التماس و اندوه در عالم رؤیا به صبح رساندم .سالن نمازخانه ی بسیج مملو بود از داوطلبهایی که از روستاهای دورافتاده برای اعزام آمده بودند. اما وقتی قد و قواره ی آنها را با خود و دوستانم مقایسه میکردم هیچ کدام هم سن و سال من نبودند. آنها بزرگ و تنومندتر بودند. بالاخره بیدار شدم
- بچه ها بلند شید وقت نمازه...
بیدار شدم وضو گرفتم نماز صبح را به جای آوردیم. صبحانه نان و پنیر بود که در همان هوای گرگ و میش بین بچه ها پخش میشد. بعد از صرف صبحانه در انتظار آمدن مسئولان بسیج لحظه شماری میکردیم انتظار به سرآمد و با روشن شدن هوا گل روی
آقای صداقت، مسئول بسیج هم پیدا شد. دورش حلقه زدیم
آقای صداقت جثه ای
کوچک و لاغر داشت. اما صدایی قوی و رفتاری مدبرانه از خود بروز میداد.
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*