eitaa logo
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
5هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
48 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇.. تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
💠عباس در کودکی دچار بیماری منژیت شد . خیلی حالش بد شد . همه دکترها ازش قطع امید کردند . اما پدرش امیدش ناامید نشد . درب خانه اهل بیت (ع) جایی که یک عمر رفته بود ، متوسل شد . در عین ناباوری شفای عباس را گرفت . عباس شد ذخیره ای برای انقلاب اسلامی.... 💠 در هفت سالگی ضمن آموختن علم، قرائت کلام‌الله مجید را به دیگر دانش‌آموزان می آموخت تا آن‌جا که با پول هفتگی خود جوایزی تهیه کرده و به افرادی که احادیث یا قرآن را صحیح می‌خواندند، جایزه می‌داد. 💠 عباس در زمان قبل از انقلاب ، تمام وقت خود را صرف مبارزه با فساد و طاغوت و عبادت و خودسازی کرد. او دوستانش را به کوه‌های اطراف شیراز می‌برد و در آن‌جا علیه استبداد پهلوی صحبت می‌‌کرد. اولین فعالیت انقلابی‌اش حمله به مشروب‌فروشی‌ها و سینما‌ها بود. او با دوستانش شیشه‌های مشروب را خرد می کرد که توسط عمال شهربانی بازداشت شد. عباس ذاکر حسین 🌱🌷🌱🌷🌱 @shohadaye_shiraz نشردهید
✍قسمتی از وصیت زیبای شهید: 💠حال که می‌روم پیش حسین(ع)، خوش و سرحال می‌روم. می‌روم پیش (شهیدان)هادی و مهدی جوانمردی، یاران قدیمی و خوبم، خوش می‌روم. 💠ای خدا از من قبول کن این جهاد تا روم در راه دین و آئین تو؛ خدایا ببخش گناهانم را، مرا با حسین (ع) و امام زمان (عج) محشور فرما. 💠حالا که به سوی شهادت حرکت می‌کنم، از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجم و در حال پرواز هستم، خدایا مرا به سوی خود بخوان. نه یک باختن است، بلکه یک است... غلامرضا شجاعی 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید⬆️⬆️
41.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹متولد اردی بهشت.... ♨️مستندی از زندگی پاسدار شهید محمد اسلامی 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید تا یاد شهدا زنده شود
✨شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ از مدرسه آمد.پس از ناهار گفت:مامان میتونم تو بغلت بخوام. پدر تازه از سر کار به خانه آمد.راضیه چادر گل گلی اش را پوشید و توی سالن ایستاد و بلند گفت:کیا حسینیه ای هستن؟ پدرش گفت:بابا راضیه تو چرا انقدر امروز قشنگ شدی؟ آن شب همه به علتی نمیتوانستند به هیئت بروند به جز راضیه که آماده شد و رفت حسینه. 📞 تلفن خانه به صدا در آمد.همسرم گوشی را برداشت و گفت:نَه دخترم سالم بود،مشکلی نداشت. با استرس پرسیدم:چی شده؟نکنه تصادف کرده به درب حسینه که رسیدم سیل جمعیت درحال خارج شدن بودن.حسینه پر از دود بود و خون. میگفتند از خانم ها فقط ۱ نفر شهید شده که آن هم از بچه های کادر انتظامات است.ذهنم به ۱۹ روز قبل زمانی که راضیه از مشهد آمده بود افتاد که گفت: *مامان میخواستم برا خودم کفنی بخرم دوستم نذاشت و گفت از کربلا بخرم.* ساعت ۱۱ بود که مرضیه دخترم زنگ زد و گفت راضیه در بیمارستان نمازی است. 😥۱۸ روز در کما بود. با سینه‌ای خرد و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک شهید شد .... 🍃🌷🍃🌷 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔸رئیس‌ تربیت‌بدنی بود و ماشین در اختیارش قرار داشت؛ اما وقت اداری که تموم می‌شد؛ ماشیـن رو می‌گذاشت و با دوچرخه میومد خونه. بهش گفتم: کاکا! تو مثلاً رئیس اون اداره‌ای؛ ماشین زیر پاته؛ زشته با دوچرخه میای خونه.گفت: برو کبریت بیارتا جوابت رو بدم. رفتم و کبریت آوردم. منتظر جواب بودم که دیدم دستم داره می‌سوزه.کبریت رو روشن کرده و گرفته بود زیر دستم. گفتم: سوختم این چه کاریه؟ گفت: تو طاقت آتیش یه کبریت رو نداری، بعد منو وسوسه میکنی که برم توی آتیش جهنم؟ این ماشین بیت الماله؛ متعلق به خون شهداست؛ چطور استفاده شخصی کنم؟! 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید خان‌میرزا استواری 📚منبع: کتاب “راز یک پروانه” ؛ صفحه ۱۰۸ ‌‌‌‌___________ 🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz
🚨به مناسبت یادواره شهید سید جبار هاشمی ، امروز، در ♨️دو بار به خط مقدم فکه رفتند تا پیکر او را بازگردانند. بار اول، هرچه گشتند نتوانستند محل دقیق جنازه را پیدا کنند. چند روز بعد، این بار پدر شهید همراه دوستان و یکی از همرزمانی که موقعیت جنازه را می‌دانست، عازم شد. وقتی به خط مقدم رسیدند، همرزم گفت جنازه حدود پانصد متر جلوتر میان نیروهای خودی و دشمن قرار دارد و برای برگرداندن آن به دو همراه نیاز دارد. پدر با اتکا به خداوند برخاست و گفت: «کسی که در راه رضای خدا شهید شده، خداوند نگهدارش است؛ جان دیگری را به خطر نمی‌اندازم.» همه شگفت‌زده شدند، اما به فرمان او ماندند و به خدا توکل کردند. سرانجام، پس از ۷۵ روز، در گرم‌ترین روزهای منطقه، پیکر مطهر شهید سالم و بی‌نقص به آغوش خانواده بازگشت. سید جبار هاشمی 🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشر دهید یاد شهید زنده شود
💠یاد معلم شهید شیراز 🔰زمان پیروزی انقلاب در هنرستان کوار مشغول به تحصیل بودم. همان روزهای اول انقلاب بود که معلم جدیدی به مدرسه ما پیوست، آقای کمـال ظِل‌انوار که تدریس درس فیزیک رشته‌های مختلف هنرستان را به عهده گرفت. معلمی که تنها معلم فیزیک نبود، بلکه شد معلم اعتقادات و عقاید ما. درس فیزیک که تمام می‌شد، کلاس ما می‌شد کلاس انقلاب. روی تخته‌سیاه خطی رسم می‌کرد و می‌گفت این مسیر انقلاب است، از کجا شروع‌شده و به کجا باید برسد، بعد هم انحرافات انقلاب و روش‌های دفاع از انقلاب را به ما آموزش می‌داد. 🔰اولین امتحان فیزیک را که در حیاط مدرسه از ما گرفت، تعدادی از دانش‌آموزان تا سؤالات را دیدند، برگه را زمین گذاشتند و بلند شدند تا بروند. علت این بود که سال قبل، سال پیروزی انقلاب بود و خیلی از درس‌ها نصف و نیمه تدریس شده بود و همه ما در آن درس‌ها ضعیف بودیم. تا بچه‌ها بلند شدند، کمـال با صدایی رسا و بلند خطاب به آن‌ها گفت: بروید که با این شانه خالی کردنتان، آبروی اسلام و انقلاب را بردید! شاید همان اعتقادات محکمی که کمـال در ما ایجاد کرد، باعث شد، غیر از ده‌ها رزمنده و فرد انقلابی، 25 نفر از دانش‌آموزان کمـال در آن هنرستان، سال‌های بعد، در طول جنگ تحمیلی شهید شوند! 🌱🌷🌱 بسیجی، معلم شهید، مهندس کمال ظل انوار 🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید دهید یاد شهدا زنده شود
💢 در برابر پدر و مادر و برادر سربه‌زیر و سپاسگزار بود. در نامه‌هایی که می‌نوشت خودش را فرزندی گناهکار و حق‌نشناس می‌دانست و از هر کمکی به دوستان و آشنایان دریغ نداشت. 💢سرکشی به افراد بی‌بضاعت و ضعیف را برای خود وظیفه می‌دانست. اصلاً در فکر دنیا نبود و همیشه به آخرت فکر می‌کرد. در دعاهایش همیشه آرزوی شهادت می‌کرد و زندگی را پُل و تجملات را گناه می‌دانست. محسن نقدی 🌱🌷🍃🌱🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
💠ارتباط قلبی اش با امام زمان (عج) خیلی قوی بود و می گفت، یک قدم به طرفشان برداری صد قدم به طرفت برمی دارند. این شهید عاشق امام زمان بود و هنگامی که نام مبارک آن حضرت را می شنید به عنوان احترام بلند می شد و ارادت خاصی به آن حضرت داشت.  همیشه توصیه می کرد در قنوت نماز بخوانید: « اللهم اجعلنی من المحبین المهدی و المنتظرین المهدی(عج) ».  🌹 مرحله دوم عملیات بیت المقدس آن طوری که خودش دوست داشت «با تنی تب دار، لبی تشنه و ترکشی که توی حلقومش خورده بود» شهید شد. 🌷 عبدالحمید حسینی ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ 🌷🌱🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🔰با اینکه خیلی احترام پدرش را داشت، اما در مورد بیت المال حتی به پدربزرگ هم سخت می گرفت. پادگان ولی عصر(عج) آباده به همت پدر سر و سامان گرفته بود. پدربزرگ برایم تعریف می کرد؛ روزی گوسفند¬ها را در بیابان چِرا می دادم که نزدیک پادگان شدم. نزدیک پادگان دو پتوی سیاه رنگ سربازی پیدا کردم. آنها را هم با خود به خانه آوردم، شاید به کاری آید. وقتی پدرت به خانه آمد و چشمش به پتو ها افتاد گفت: بابا این پتو ها را از کجا آوردی؟ جریان را گفتم. پتوها را برداشت و گفت: این ها بیت المال است باید به پادگان تحویل بدهم! بلافاصله به سمت پادگان برگشت تا حتی ساعتی مدیون بیت المال نباشد. 🔰. بعد از شهادت پدر خیلی ها از دور و نزدیک برای تسلیت می آمدند که ما اصلاً آنها را نمی شناختیم. به ما می گفتند: ما بعد از خدا امیدمان به اسد بود که هواسش به زندگی و دخل و خرج زندگی مان بود. فهمیدم پدر چه شب ها و روزهایی که صرف رسیدگی به این یتیمان و مسکینان سپری نکرده است. راوی فرزند شهید 🍃🌷 اسدقلی اسدی 🍃🌷🍃🌷 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
♨️روزی مهدی پر انرژی به خانه آمد و گفت: «مادر! من خادم حرم احمدبن موسی الکاظم(علیه السلام) شده‌ام!» لبخندی زدم و گفتم: «بسلامتی پسرم!» گفت: «مادر، دیشب خواب زیبایی دیدم؛ در خواب آقا حضرت احمدبن موسی(علیه السلام) مرا صدا زد و گفت: «مهدی بیا و به ما سری بزن...» حال خوبی به من دست داد. صبح که از خواب برخواستم به خودم گفتم که حتما باید به زیارت آقا بروم. به حرمش رفتم و پس از زیارت به دلم برات شد که آقا مرا برای کاری فرا خوانده است. با آن حال خوب رفتم و نامم را به عنوان خادم افتخاری نوشتم. و چه زیبا از همان آقا، برات شهادت را گرفت.... مهدی نجفی 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید یاد شهدا زنده شود
♨️ماجرای عجیب شهیدی که محل قبر خود را مشخص کرد...😳 💠در گلزار شهدای شیراز ، آنجا (خط قرمز) نشسته بود... تازه رفیقش را خاک کرده بودند. به پشت چرخید و گفت میشه منم شهید بشم همین جا ها خاکم کنند یک ماه نشده شهید شد و آرزویش محقق شد.. همونجایی که با علامت سبز نشان داده شده ، جایگاه ابدی بدن مطهرش شد... 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 ✍در وصیتش نوشته بود: اينجانب اسماعيل محمد ابراهيمى بنده خدا و سرباز امام زمان سفارش مى كنم كه اگر به فوز عظيم شهادت رسيدم مادر و خانواده عزيزم ناراحت نشوند و راه من را ادامه دهند و ذكر امام حسين و ديگر ائمه را بكنند كه حضرت حسين بن على مذهب را با خون خود بيمه كرد. در ضمن توصيه مى كنم كه از امام و ولايت فقيه اطاعت كنيد كه اطاعت از او راه حزب الله و مسلمين مخلص است.دوست دارم كه اگر خبر شهادت مرا آوردند شما خانواده و مادر عزيزم سجده شكر كنيد كه شما افتخار خانواده شهيد بودن را داريد. اسماعیل محمدابراهیمی 🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشر مطلب با شما