eitaa logo
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
5هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
48 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇.. تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 استان فارس ... ﻣﻴﮕﻔــﺖ : دوســـت دارم مثل حضــرت ابوالفضــل یه تیــر به چشــمم بخـــوره یکے به دستـــم! روز شهــادت حضرت زهرا(س) در عملیات کربلاے ۵ با نام مادر ســادات شهید شد. پیکرش کة امد، مــادرش قــبل از من خــودش را روی هاشــم انداخت. شیـــر زن بود. گــفت :مــادر شیرم حلالــت...😭 امــــا مــن, تا چشـــم پاره و بازوے شکافتــہ اش را دیــدم, کمـــرم تــیر کشیــد, همانجا کنـــار تابوتــش روی زمین نشستم... ﺁﺧﺮ همانطـــ.ور که مے خواســت ﻣﺜﻞ ع ﺷــﺪ... ☝ راوی پدر شهید 🍃🌷🍃🌷 فرمانده تیپ امام حسن(ع) 🌹🍃🌹🍃 : @shohadaye_shiraz با ارسال مطلب با لینڪ ڪانال، دیگران را به ڪانال دعوت ڪنید
♨️شهیدی بیاد گودی قتلگاه 😭 💠قرار بود برای نصب رادار یڪ گودال حفر کنیم. ڪمال, فرمانده قرارگاه تطبیق آتش توپخانه بود. آستین بالا زد, بیل دست گرفت و همراه ما شروع ڪرد به حفر زمین. یڪ لحظه چشمم افتاد به آقا ڪمال. وسط گودال ایستاده بود. صورتش خیس بود, نه از عرق ڪه از اشڪ!😭 گفتم چی شد آقا ڪمال؟ گفت :محسن تو.ڪربلا رفتے؟💔 گفتم نه! با اشڪ گفت: عموے من ڪربلا رفته, شنیده بود اگر خاڪ گودال قتلگاه را در آب حل ڪنند, خونابه مے شود, این ڪار ڪرده بود و آب شده بود رنگ, خون...💔🖤 نمے دانم کمال آنجا در آن گودال در فاو چه مےدید, فقط مے دانم وسط آن گودال ساعتے به یاد گودال قتلگاه اشک ریخت😭😭 ◾️🌹◾️🌹◾️ : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
◽️شهادت در عصر 🏴 ✍دستنوشته 🕊شهيد حميد مقرب ، شهيدي که عصر عاشورا در سال ۶۲ توسط منافقین کوردل به شهادت رسید ... 🔹حميد گویا از شهادت خود باخبر بود و با قلبی مملو از عشق به شهادت در آخرین روزهای عمرش می نویسد: ✨خدايا ، های و هوی بهشت را می بينم ، چه غوغايی ، حسين به پيشواز يارانش آمده ، چه صحنه ای فرشتگان ندا دهند که همرزمان ابراهيم ، همراهان موسی ، همدستان عيسی ، هم کيشان محمد ، همسنگران علی ، همفکران حسين ، همگامان خمينی از سنگر کربلا آمده اند  ، چه شکوهي ... 🏴🏴🏴 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠شب های شام غریبان در روستای جعفر آباد حال و هوای دیگری بود. هوا که تاریک می شد امان جوانان روستا را جمع می کرد و همچون عزیز از دست داده ها بر سر و روی زنان شروع می کردیم در کوچه پس کوچه های روستا چرخیدن. آنقدر در تاریکی می چرخیدیم تا می رسیدیم به یکی از خانه های ویران و خرابه روستا. آنجا بود که می شد حسینیه ما و محل عزاداری و عرض ادب ما خدمت ائمه به خصوص حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س).... امان الله با بچه های مستضعف روستا روی خاک های خرابه می نشست و عاشقانه ذکر مصیبت می خواند. کمتر کسی بود که صدای حزن آلود امان را بشنود و اشک از دیدگانش جاری نشود. امان الله عباسی 🌹🍃🌹🍃 : @shohadaye_shiraz با ارسال مطلب با لینڪ ڪانال، دیگران را به ڪانال دعوت ڪنید
26.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 بچه فلجی که به برکت امام حسین علیه السلام شفا گرفت ... خلیل مهدی زاده 🌷🍃🌷🍃 حتما ببینید و نشر دهید https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴_ روضه خوانی از شهدای استان فارس در جمع رزمندگان در جبهه.... 🏴🏴 @shohadaye_shiraz
🚨 🍂🌱🍂🌱 روز عاشورا بود. انقدر گریه و انابه کردم که بی هوش شدم. اقایی خاک الود به سمتم امد و قنداقه ای در اغوشم گذاشت و گفت بزرگش کن. گفتم من خودم بچه زیاددارم وقت ندارم. گفت واسه امام حسین هم وقت نداری! گفتم شما که هستید؟ گفت : ... 👈پسرم ، میلاد بدنیا آﻣﺪ، اﺳﻤﺶ ﺭا ﮔﺬاﺷﺘﻴﻢ ﻋﻠﻲ اﺻﻐﺮ.... 👈 در روز امام سجاد ﺩﺭ 👈 اﻣﺎﻡ ﺳﺠﺎﺩ ع ﺩﺭ 👈 به شهادت رسید.(راوی : مادرشهید) علی اصغر اتحادی 🌹 🌷🍃🌷🍃 : @shohadaye_shiraz با ارسال مطلب با لینڪ ڪانال، دیگران را به ڪانال دعوت ڪنید
یاد 🏴 🔰شهیدی که سر از پیکرش جدا افتاده بود...😔 💠برای اینکه خانواده بخصوص مادرش، ناراحت نشوند،یکی از هاصورت احمد راشست موهایش را هم شانه زد، سر را جوری روی پیکر گذاشت تا جراحت مشخص نشود.😢 🔰وقتی مادر جنازه پسرش را دید گفت :مادر من که دوست داشتم تو مثل امام حسین شهید بشی!😔 دست زیر سر احمد برد تا صورتش را ببوسد که .... متوجه جدائی سرفرزندش شد. خطاب به احمد گفت: مادرم شیرم حلالت، من نیزخواستم همینطوری بشوی" بعد گفت: "بفدای امام حسین، بفدای علی اکبر امام حسین، بفدای سر امام حسین«ع» احمد تدین 🌷🍃🌹🍃🌷 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
♨️شهید استان فارسی راه امر به معروف ... 💠برای گشت‌وگذار به اطراف منطقه سیدان استان فارس ،رفته بودیم. در مسیر بازگشت، دو مرد شرور در کوچه‌باغ‌های خلوت، با تهدید چاقو جلویمان را گرفتند... از شدت ترس و درماندگی فقط التماس می‌کردیم، اما آن‌ها تمسخر می‌کردند و ما را آزار می‌دادند. در اوج ناامیدی، با دل شکسته متوسل به حضرت ابوالفضل (ع) شدم… و ناگهان جوانی مؤمن و رشید با محاسنی زیبا، چون فرشته‌ای از راه رسید... با صلابت ایستاد و گفت: "با این‌ها چه کار دارید؟ این‌ها مهمان ما هستند..." او قاسم سجادیان بود. با کلامش نهیب زد، اما وقتی نتیجه نداد، رشادت به خرج داد و درگیر شد… دلاورانه دفاع کرد تا جایی که یکی از آن دو خبیث، ناجوانمردانه دشنه‌ای در سینه‌اش فرو کرد. با لبخندی آرام، در میان ناله‌های ما گفت: "ناراحت نباشید... به خدا اگر در این راه کشته هم شوم، وجدانم راحته..." و همان جمعه، ۱۸ تیر ۱۳۷۸، آسمانی شد… یادش همیشه زنده است؛ شهیدی که برای دفاع از ناموس و انسانیت، جان داد. 🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz 👆👆 عضوکانال شوید
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
#شهیدےکه_میخواست_مثل_اربابش_باشد....😭 🌷عاشــق آقا اباعبــدالله بود. مے گفت: امام حســین(ع) بدن مطهـ
💠بخشی از وصــیت زیباے شهید: ✍اين پــيام هــم به مــنافقان بدهــم ڪہ اين بســيجے هــا، اين افراد دليــر همچون شيشه اند که هر چہ شوند مي شــوند، حتے شــــيشه خورده هايـشــان هم( همان قبرشــان) خارے است به چشم شــما..... عباس سهیلے 🍃🌷🍃🌷 @shohadaye_shiraz
🍃 🌷به مناسبت آغاز عملیات قدس ۳🌷 ♨️شب عمليات قدس سه بود. هاشم به من گفت: يكي از گردان ها دچار مشكل شده، هنوز بر نگشتن، سريع كاري بكنيد. گفتم: چه كار كنيم، ‌كاري از دست واحد تبليغات ساخته نيست. نگاهي متعجبانه به من انداخت و گفت: يعني تو كه در تبليغات بودي نمي داني در اين شرايط بايد چه كار كني؟ متعجب تر از او گفتم نه! مگه چه كار بايد بكنيم؟ با اطمينان از حرف خود ادامه داد: در اين مواقع بايد راه بندازي!دو سه تا از بچه ها جمع شدند دعاي توسل راه انداختيم. مدت زيادي از اتمام دعا نگذشته بود كه بچه هاي گم شده با تعدادی اسير رسیدند. هاشم اعتمادی 🌹🍃🌹🍃 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
♨️شهیدی که در دو دانشگاه قبول شد... 💠عبدالکریم زارعی تیر ۱۳۶۴ در کنکور شرکت کرد و چند روز بعد راهی جبهه شد. هنگام رفتن، با نگاه و دست تکان دادن، دل مادرش را لرزاند. شب ۲۰ تیر، مادرش در خواب دید عبدالکریم با پرونده‌ای آمد و گفت: «مادر، دانشگاه قبول شدم؛ هم اینجا، هم آن بالا...» روز بعد خبر رسید مجروح شده، اما پس از ۱۵ روز، خبر شهادتش آمد. در همان تاریخ ۲۱ تیر به شهادت رسیده بود. شب هفتم خوابش را دیون که مادرش را صدا زد و گفت: «می‌دانی کجا هستم؟ پشت سر امام حسین (ع).» مدتی بعد، کارنامه کنکورش رسید؛ قبول شده بود. اما او در دانشگاه شهادت زودتر قبول شده بود...🌷 عبدالکریم زارعی 🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشر باشما