eitaa logo
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
5هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
48 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇.. تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
14.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔خـــــادمے ڪہ عاقبت بخیــر شد... ♨️بمناسبت سالگرد حمله تروریستی دوم بہ حرم شاهچــراغ علیه‌السلام غلامعباس عباسی نشر با شما ╭┅─────────┅╮ @shohadaye_shiraz ╰┅─...................─┅╯ وارد کانال شهداشویــد👆👆
♨️تاسوعا در کربلا بودم که محمد با من تماس گرفت و گفت بابا جان! زیر قبه امام حسین (ع) برای من نماز بخوان. گفتم باشد! بعد از خواندن نماز با محمد تماس گرفتم. گفتم بابا خیلی شلوغ بود با این حال در روز تاسوعا در حرم امام حسین (ع) و در روز عاشورا در حرم حضرت عباس برایت نماز خواندم، اما آن‌قدر شلوغ بود که نمی‌توانستم رکوع و سجود بخوانم و ایستاده نماز خواندم. محمد گفت بابا دستت درد نکند، ان‌شاءالله که کارم درست شده! من از او نپرسیدم چه حاجتی داشت و چه از امام حسین طلب کرد، اما حالا می‌دانم که آن خواسته چیزی جز شهادت نبود. ♨️قرار بود سال ۱۴۰۲،من، محمد و عروسم با هم برویم که شهادت محمد اتفاق افتاد. کاروان‌هایی که به موکب هییت اجناس را منتقل کردند با نام و تصاویر شهیدان جابر و محمد جهانگیری مزین شده‌ بودند ... محمد جهانگیری حمله تروریستی حرم شاهچراغ 🌱🌷🍃🌱🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
...🪴 پدرمان سالها قبل فوت کرده بود مادرمان هم مدتی در بستر بیماری بود روز به روز حالش بدتر میشد تا اینکه سحرگاهی مادرمان هم از دنیا رفت تا چهلم مادر منزلمان شلوغ بود اقوام و همسایه آمد و رفت داشتن چهلم که تمام شد خانه ما هم خلوت شد بهمراه خواهرم تنها زندگی میکردیم دو تا دختر تنها بودیم شبها از ترس و اضطراب خوابمان نمیبرد چند روزی به همین شکل روزهای سختی بر ما می گذشت تا اینکه یه روز سر قبر بیژن رفتیم باهاش دردل کردیم گفتیم داداش ما تنها شدیم. کمک ما کن همان شب که خوابیدم بیژن به خوابم آمد گفت خواهرم شما شب راحت بخوابید من از سر شب تا صبح اینجا جلوی در منزل نگهبانی میدهم خیالتان راحت باشد بعد از اون خواب دیگه هیچ ترس و اضطرابی نداشتیم و راحت میخوابیدیم تاریخ شهادت 136‪6/05/23 محل شهادت.:پیرانشهر 🕊 @shohadaye_shiraz
یکی از خادمان حرم، بعد از شهادت همسرم می‌گفت: «آقای عباسی دائم به مزار شهدای حضرت شاهچراغ می‌رفتند. در هنگام تحویل شیفت، با حسرت به آنها می‌گفت: «خوش به سعادت شما. شما عاقبت بخیر شدید.» خادم به او گفته بود: «ما هم عاقبت بخیر هستیم که اینجا خدمت می‌کنیم.» او هم جواب داده بود: «نه! اگر ما شهید بشویم عاقبت‌بخیر هستیم. عاقبت بخیری یعنی شهادت.» همسرم در هیئت محبین حضرت فاطمه(س) خدمت می‌کرد. در ماه محرم، در خیمه‌ی امام حسین علیه‌السلام، با شیر و چای گرم، از عزادارن پذیرایی می‌کرد. گاهی فیلم فعالیت‌های خیمه روی پرده پخش می‌شد. همه جلو دوربین می‌آمدند به‌جز همسرم! یک روز به او گفتم: «خب شما هم بیا جلوی دوربین.» گفت: «لازم نیست کسی من را ببیند! کسی که باید ببیند می‌بیند غلامعباس عباسی شهید حمله تروریستی حرم شاهچراغ 🌱🌷🍃🌱🌷🍃 @shohadaye_shiraz لطفا با لینک کانال نشردهید تا دیگران هم عضو کانال شوند
🔸چون مریض بودی؛ حقوقت شبهه‌ناکه... ♨️ فرزند چهارم‌مون رو باردار بودم و اون روزها عراق شهرها رو بمبارون می‌کرد، همین باعث شده بود تا حال خوبی نداشته باشم. چند روز مرخصی گرفتم و علی من رو به منزل یکی از دوستانش توی شهرستان برد، بعد از مدتی هم به سرِ کارم، معلمی برگشتم... چون هر دو شاغل بودیم، حقوق‌مون رو روی هم میذاشتیم. اون ماه، علی گفت: میشه چک حقوقت رو امضاء کنی و بدی به من! ... بهش دادم و ظهر که می‌خواستم برم مدرسه، گفت: خودم می‌رسونمت... دیدم ماشین‌اش پر از کفش بچه‌گونه‌ست. پرسیدم: علی اینا چیه؟ گفت: این ماه حالِت خوب نبود، چند روز هم مرخصی بودی، شاید در کارت کم کاری کرده باشی، خانم! پول شبهه‌دار توی زندگی‌مون نیاد، بهتره!... دیدم علی رفته با حقوق اون ماهِ من، کلی کفش بچه‌گونه خریده. بعد چون من توی مدرسه‌ی پائین شهر درس می‌دادم که بچه‌های فقیری داشت، با هم رفتیم و کفش‌ها رو بین دانش‌آموزای اون مدرسه تقسیم کردیم... 🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید👆👆
💠در خط چزابه بودیم. با اینکه در آن خط هر روز بعضاً دها قبظه، تانک، نفر بر و خمپاره انداز و غیره منهدم می شد. می دیدم می نشیند و از بین گل و لای و خاک جبهه فشنگ های اسلحه کلاش را در می آورد، پاک می کند و در خشابش می گذارد. گفتم: اینجا که فشنگ زیاد است چرا از فشنگ نو استفاده نمی کنی! با حالتی حزن انگیر گفت: این فشنگ ها با پول بیت المال تهیه شده، نباید گذاشت حتی یک فشنگ زیر گل و لای باقی بماند. من باید با این فشنگ قلب یک بعثی و کافر را نشانه بروم و مواظب بیت المال باشم. 🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید یاد شهدا زنده شود
♨️وصیتی که بخاطر مادر نیمه تمام ماند... 💠وارد اتاق شدم. رفتم چادرم را بردارم تا نمازم را بخوانم، توجه ام به یک کاغذ جلب شد. آن را برداشتم و دیدم روی آن نوشته شده « وصیت نامه ی محمدمهدی مظفری » ، کلمه ی « وصیت نامه » را که دیدم ، آن قدر گریه کردم که می خواستم از حال بروم . مهدی آمد ، وقتی حال مرا دید سریع وصیت نامه را برداشت و پاره کرد و گفت: « اگر قرار باشد تو بعد از من بخواهی وصیت نامه بخوانی و گریه کنی ، من دیگر وصیت نامه نمی نویسم .» و دیگر هیچ وقت وصیت نامه ننوشت .... حتی راضی نشد در حد یک‌ وصیت نامه اشک مادرش را ببیند... محمد مهدی مظفری 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید 👆👆
🌹 در منطقــه ای در کردستان بودیـــم در حیــن عـــبور از آنــجا، غلامرضــا از حرکــت باز ایســتاد و گوشه اے نشســـت. ما ازاو جلو افتــادیم. ولے وقتے تاخــیر او طولانے شـد، نگرانـش شدیــم و به سویـش برگشتیــم. گوشه اِے نشــسته بود و اشــک مے ریخــت...😭😭 علــت را جویا شـــدیم. فکــر کردیم خداے ناکــرده اتفــاق ناگوارے براے خانواده اش رخ داده اســـــت. وقتے اصـــرار مــا را دید، گفت: « من بزودے در همــین جــا شهـــید مےشـــوم. این را در خــواب دیده ام.» … و همین اتفـــاق هـــم رخ داد 28 ﻣﺮﺩاﺩ 62 ﻭﻗﺘﻲ اﺯ,ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﺑﺮﻣﻴﮕﺸﺖ ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﺭﻭﻱ ﺗﻠﻪ اﻧﻔﺠﺎﺭﻱ ﺩﺷﻤﻦ ﺭﻓﺖ و ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﺷﺪ.... 🌷🍃🌹🌱🌷 🍃🌷🍃 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
41.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت همسر دانشمند شهید فریدون عباسی از لحظه حمله موشکی رژیم صهیونیستی و نجاتش از میان آوار فریدون عباسی 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشر دهید 👆👆👆
♨️روزی با موتورش آمد، میلگرد خرید و گفت: «بریم خسرویه!» راه خاکی بود، آهن‌ها به پایم می‌خورد، گفت: «این سختی‌ها رو یاد کن؛ زندانیان انقلابی شکنجه‌ها رو تحمل کردند تا ما امروز آزاد باشیم.» ♨️به روستا که رسید، با همان میلگردها پلی برای بچه‌ها ساخت، نان و حلوا را میان دانش‌آموزان تقسیم کرد، حسینیه ساخت و حتی پیرمرد بیمار و فراموش‌شده روستا را روی دوش به شهر می‌برد برای درمان… غلامحسین عارف 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید👆👆
14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای ترور شهید فریدون عباسی در سال ۱۳۸۹ چه بود؟ 🔹ما سر میدان شهید شهریاری(بلوار دانشجو) بودیم که احساس کردیم صدایی از سمت طرف راننده همسرم بود که انگار موتوری برخورد کرده بود که دستش را بالا آورد که انگار اشتباه دستش خورده است اما شهید عباسی از توی پنجره خودرو دید که یک آنتنی چسبیده به ماشین؛ بلافاصله گفت بپر پایین بمب چسبوندن ولی من اصلا باور نکرده بودم و فکر می کردم همسرم شاید دچار توهم شده است ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shohadaye_shiraz
🌻وصیتی زیبا برای هر زمانی ... 🌷شهید قنبر زارع در وصیت نامه خود می نویسد: ♨️امروز که زمانه و مردمان آن بدين گونه زير وحشيانه ترين روش هاي استعماري دست و پا مي زنند و فشار و قطب ابر جنايت کار غرب و شرق انسانيت و مهر و عطوفت و صداقت و زندگي را بلوکه نموده... ♨️امروز که يک رأي آمريکا به اندازه 190 کشور جهان ارزش دارد ، امروز که سازمان هاي بين المللي سازمان هاي خصوصي شده، امروز که اسلام دين خدا ، دين حق در ميان يک ميليارد مسلمان غريبانه دارد زير چکمه هاي شرق و غرب و صهيونيسم دست و پا مي زند، ♨️ امروز که رهبران کشورهاي اسلامي کاخ سبزپوشان از کاخ سبز معاويه بس وسيعتر و فراختر است ، امروز که مرکز وحي به مرکز اختناق و پايگاه تجاوزکاران دنيا تبديل شده، امروز که روزانه هزاران نفر سپاهپوست آفريقا از گرسنگي مي ميرند ♨️امروز بايد رفت،بايد جوشيد، بايد حرکت را آغاز کرد و بايد به فکر صدور انقلاب شد ♨️بايد چون موج امواج فريادهاي مرگ بر آمريکا و مرگ بر اسرائيل تا آن سوي قاره هاي مرگ و وحشت و اختناق و ساحل هاي خشک زندگي را از خون موج هاي مواج پر از لاله هاي پر طراوات زندگي نمود. بايد اسلحه بر گيري اي برادر... 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشر با شما👆👆