eitaa logo
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
5هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
48 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇.. تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️روزگاری در استان فارس مسئولی داشتیم که .... 💠 مسئول اداره تربیت بدنی بود و یک ماشین در اختیارش.... یک روز با هم برای انجام کار اداری رفتیم ارسنجان. وقت برگشت یکی از روستاهای اطراف کار داشت. کنار جاده فرعی ایستاد و گفت: رمضان، یک دفترچه توی داشبورد ماشینه، بیار بیرون! در آوردم. گفت: بنویس! نوشتم. حرکت کرد. گفتم این برای چی بود، 👈 گفت: تا لب جاده کار اداری بود و استفاده از سوخت ماشین حلال، از اینجا به بعد کار شخصی است و مدیون بیت المال! وقتی به اداره برگشتیم، گفت بنویس. دوباره کیلومتر ماشین را خواند و من دوباره در دفترچه نوشتم. گفت: شد چند کیلومتر؟ تفاوت دو عدد را گفتم. گفت:بنویس! آخر ماه که می شد، این کیلومترها را که کار شخصی اش بود، با هم جمع می کرد و معادل پول بنزینش را واریز می کرد به حساب تربیت بدنی تا مدیون بیت المال نباشد! 👈ظهرها ساعت دوازده که میشد، ماشین را می گذاشت اداره، با دوچرخه می آمد خانه.... خانمیرزا استواری 🍃🌷🍃🌷🍃 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💢آوازه حاج خلیل را که شنیدم از مشهد برای شاگردی و آموختن فوت و فن های باطری سازی ماشین به تهران و مغازه جاج خلیل رفتم. 💢هر وقت می‌خواست چیزی را بیاموزد می‌گفت، درس اول من نماز است، قبل از هر چیز یادت باشد نمازت را ترک نکنی! 💢این مدت که خدمت ایشان بودم، محال بود سائل و نیازمندی به درب مغازه بیاید و دست‌خالی برگردد. 💢وقتی بعد از یک سال آموزش و کارگری‌ام تمام شد، با ماشین خودش من را به بازار برد، از آشنایان بازاری‌، کمک کرد تا لوازم باطری‌سازی را بخرم، بعد راهی ام کرد هنوز بعد از حدود پنجاه سال عکس قاب شده اش بالای مغازه ام است و تا به تصویر حاج خلیل سلام نکنم، روزم شروع نمی شود. حاح خلیل طلایی نشــــــــردهیــــــــد ╭┅─────────┅╮ @shohadaye_shiraz ╰┅─...................─┅╯ وارد کانال شهداشویــد👆👆
🔹دستش در جبهه تیر خورده بود و سیاه کرده بود و طبق نظر دکتر باید قطع میشد . طبق روایت دوست هایش معجزه وار با خواندن زیارت عاشورا و عنایت حضرت شفا پیدا کرد 🔹مادرشهید میگفت :روز بعد آن اتفاق بود، وقتی از خواب بیدار شد گفت: مادر دیشب امام خمینی و امام زمان به دیدن من آمدند، بیش از این نمی توانم بگویم. با هم به دکتر رفتیم. از دست ایشان عکس گرفتند، دکتر گفت دست ایشان کامل خوب شده و دیگر نیاز به جراحی ندارد. وقت برگشت گفت مادر من می خواهم راه خودم را ادامه بدهم، شما اجازه بده که من به جبهه برگردم. گفتم هیچ وقت مانعت نشدم، اما این بار صبر کن یکم تقویت بشی، حالت بهتر بشه بعد برو! گفت نه، اگر می دانستی من کجا دارم می رم، هیچ وقت مانع من نمی شدی. روز بعد تعدادی از دوستاش آمدند گفتند می خواهیم بریم دیدار امام، خسرو همراهشان رفت و بعد نامه فرستاد که من به جبهه آمدم، راضی باش. من ۱۹ شهریور برمی گردم. ۱۰ شهریور شهید شد و ۱۹ شهریور به شیراز برگشت. 🌱🍃🌱 شهید محمد حسن(خسرو) ایزدی نشردهید 🌱🍃🌱🍃🌱 ╭┅─────────┅╮ @shohadaye_shiraz ╰┅─...................─┅╯ وارد کانال شهداشویــد👆👆
💢 🌹 ♨️عاشق حرم سامرا بود، وقتے حرم توسط معاندین شیعه بمب گذارے و تخریــب شد خیلے ناراحت بـــود ... بعد از ڟهـــور داعش، ڪارش حفاظت از حرم امامین عسکریــین(ع) با کنترل پهپادها بود. شب آخر، بعد از زیارت با همکاران، با همــسرش تماس گرفت. صـــدای خمپاره که آمد گفت: «چیزی نیست… باور کن جایمان امن امن است.» اما همان شب، خمپاره دیگر تنش را نشانه گرفت و ساعت دو بامداد به یاران آسمانی پیوست. سه روز قبـــل از پرواز ابدی، از اهواز احضارش کردند؛ گفت: «تا شهید نشم برنمی‌گردم… علمداری فقط شهــــید برمی‌گردد.» و همین‌گونه شد؛ علمداری در کنار حرم امامین عسکریین به آرزویش رسید و پیکرش به ایران بازگشت. شجاعت علمداری 🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشـــر باـشمـــا👆👆
♨️هادی نیک‌رو از کودکی با قرآن و نماز مأنوس بود، حتی پیش از تکلیف روزه می‌گرفت و نمازش را اول وقت می‌خواند. برای کمک به خانواده، درس را رها کرد و نان‌آور شد. در کار، به محض شنیدن اذان دست از همه چیز می‌کشید. در جبهه حتی بدهی دو تومانی‌اش را فراموش نکرد و وصیت کرد بپردازند. بعد از شهادتش، طلبکارش با اشک گفت: کاش بدهی بیشتری داشت تا ارزش بخشیدنش بیشتر بود… هادی نیک‌رو 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید👆👆
♨️چنــــد ماه از شهـــادتش مے گذشت اما نتوانستــه بودند پیــڪرش را باز گردانـــند😞. روز صــــد و دهـــــــم  پیکر مطهرش به زادگاهـــــــش برگردانده شد..🌹 در حالے ڪه  هنوز بود و عطر شهادت از آن به مشام می رسید. 😳😳 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید 👆👆
♨️ 💠شده بود بانک قرض الحسنه بچه های گردان. هر کسی احتیاج مالی داشت می رفت پیش خلیل. توی خیابان می رفتیم که گوشی همراهش زنگ خورد. طرف را نمی شناخت ولی مشغول صحبت بود. حرف‌هایش که تمام شد پرسیدم: «کی بود؟» جواب داد: «نمی شناختمش. ولی می گفت شنیدم شما به مردم کمک می کنین من احتیاج به کمک مالی دارم». شماره حساب طرف را گرفته بود و می خواست برایش پول واریز کند. قرار بود دوباره تماس بگیرد. گفتم: «چطور می خوای به کسی که نمی شناسیش پول بدی؟» جواب داد: «اولاً حتماً به این پول نیاز داره که با من تماس گرفته، ثانیاً من اونو نمی شناسم، اون که منو می شناسه». بعدها فهمیدم این کار شوخی یکی از دوستانش بوده.ولی خلیل در این امتحان سربلند بیرون امده بود خلیل عسگری 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید یاد شهدا زنده شود اجر ببرید
♨️به مناسبت یادواره شهید سید کاظم حسینی ، امروز، در 💠پدرم گوشه سالنی خوابیده بود و کاظم آمد انگشت دستش را توی استمپ فرو برد و چسباند پای برگ رضایت‌نامه‌اش. آقام از خواب پرید و کاظم مثل آنکه قلّه‌ای را فتح کرده باشد، برگه را توی هوا می‌چرخاند و می‌گفت: «من که با اجازه شما رفتم.» آقام هم خودزنی می‌کرد و می‌گفت: «این اجازه را خودت صادر کردی، من ندادم.» از کاظم اصرار و از پدر انکار که اجازه نمی‌دهم. کاظم به سیم آخر زد و گفت: «باشد نمی‌روم، اما جواب روز قیامت حضرت زهرا(س) با شما!» بالاخره پدر خلع سلاح شد. کاظم به خوب کسی واگذارش کرده بود. بین بیچارگی و ناراحتی پدر دستش تکان داد و گفت: «برو به سلامت!» اما از آن به بعد خواب راحت نداشت. نیمه‌ها می‌جهید راه می‌رفت و می‌گفت: «بابا، الان رنگ کدوم پایت بی‌حس شده؟». اما... وقتی خبر شهادت سید کاظم آمد ، همه گفتن پدرم دق می‌کند و‌ مي‌میرد... ولی پدر آرام بود، خیلی آرام ... مادرم هم می‌گفت امانت الهی بوده ، الان به صاحبش برگرشته.... سید کاظم حسینی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╭┅─────────┅╮ @shohadaye_shiraz ╰┅─...................─┅╯ وارد کانال شهداشویــد👆👆
🔹مغز متفکر بود . طوری شد که از اصفهان خواستندش. نرفت و ماند جهرم. جزواتی نوشته بود در مورد زندگی در شرایط سخت و اسلحه M16 . برای جمع و جور کردن این جزوه‌ها خیلی زحمت کشید. چندین ساعت از روز را به تحقیق و جستجو اختصاص می داد. بیشتر شبها تا ساعت دو بامداد، رویشان کار می کرد؛ از بس اشتیاق داشت. توی هر کاری که وارد می شد تا آخرش را می رفت. پیگیر بود. اهل نیمه کاره رها کردن کار نبود. آنقدر ادامه می‌داد تا درست و کامل تمامش کند. 🔸دنبال مطالعه و بالابردن سطح سوادش بود. نمی گذاشت فرصت های روزانه اش به بطالت بگذرد. خودش می گفت: «اگه من روزی دو سه ساعت مطالعه نکنم، انگار گم شده ای دارم.» 🔹یکبار که توی خیابان، عکس های شهدا را دید گفت: «این عکسا رو می بینی چقدر قشنگه؟ یه روزی میاد عکس من رو هم توی خیابون می زنن و زیرش می نویسن شهید مهدی مولانیا. وای چقدر با ابهته... مهدی مولانیا ╭┅─────────┅╮ @shohadaye_shiraz ╰┅─...................─┅╯ وارد کانال شهداشویــد👆👆
💠توجه به بیت المال💠 🌿 مجروح شده بود .او را به بیمارستان صحرائے اهواز منتقل ڪردند. در همان بیمارستان مورد عمل جراحے قرار گرفت. گلوله به قلب و سینه اش اصابت ڪرده بود. 😔 آر-پے- جے ڪه در دست داشت را، با وجود مجروحیت و خونریزے زیاد، محڪم گرفته بود و آن را از خود جدا نمےڪرد. وقتے دڪترها از او مے خواهند ڪه آن را رها ڪند . رسول مے گوید:*این امانت مردم و بیت المال است نمے توانم آن را رها ڪنم* رسول ایزدی قبر مطهر: .گلزار شهدای شیراز،قطعه ۱۰ محمد رسول‌الله ردیف ۱۰ @shohadaye_shiraz نشر با شما👆👆
♨️دُم بالاییــش توی تاریڪے از آب بیرون زده بود. آروم گــفتم "امیر، کوسه!😨   گفت" هیـس دارم می بینمــش" دیــدم داره ذکر مے گه. ڪوســه دورمون چرخــید... اشهدم رو خونــدم...😔 صـداش هیــچ وقـت یادم نمی ره : یا مادر یا خــودت ڪمکمــون کن...   نمیشد دســت به اسلحه ببــریم. آخه اگه صدایـی ازمون در می اومــد با تیر عراقــیا سوراخ می شــدیم. کوسه نزدیک شد... دوباره صــدا زد: یا فاطمه زهــــــرا.... کوسـه از مــا دور شد و رفت. 😳 امیر توی آب گریه اش گرفـــت. 😭 پاش به خاک که رسید هوایے شده بود. توے این مدت اگه اســم حضــرت زهرا رو می شنید گریه میکرد. راوی: حاج احمد شیخ حسینی هدیه به شهیدان محمــد (امیر)فرهادیان فر و حاج احمد شیخ حسینی 🍃🌹🍃🌹🍃 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
1.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تذکر شهید فریدون عباسی ....✅ و‌ مدعیانی که همچنان با پررویی طلبکار هستند...😡 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz در جهت جهاد تبیین نشر دهید