گرما بیداد می کرد. موتور سوار چفیه دورسر پیچیده و دنبال ما می آمد. یه کمپوت خنک به سمتش انداختم و گفتم: «برادر بخور خنک شی!»
به مقر که رسیدیم، دیدم موتور سوار آمد به سمتم، کمپوت را دستم داد و گفت: «حمیدو این حق کی بود که به من دادی!»
چفیه را که باز کرد، دیدم باقر، فرمانده گردان است. خندید و گفت: «وقتی به همه بچه ها رسید حق منو هم بدید!»
#شهید باقر سلیمانی
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
سمت: فرمانده گردان حضرت زينب(س)
شهادت: 22/11/1364 - منطقه فاو، عملیات والفجر 8
🌹🍃🌹🍃🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
CQACAgQAAx0CUyYOlAACDnRgJ-JyQ4m630RSOLoaEsDAXx3DeQACTA8AAnthQFFhyAmvGSJcGB4E.mp3
5.95M
#تلنگری
💫 چنددقیقهی خوشمزه ؛
از ذکر " أستغفرالله و أتوب إلیه "
[ هرچه این ذکر را بیشتر بشناسی،
پلههای بیشتری از این نردبان، را بالا خواهی رفت. ]
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
🌙ﻣﺎﻩ اﺳﺘﻐﻔﺎﺭ
⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷 سنش کم بود, اما تجربه و مدیریتش زیاد. شده بود معاون گردان مهندسیﺗﻴﭗ...✅
قبل از والفجر ۸ بود, تجهیزات مهندسی را برای عملیات اماده می کردیم.
سید به من گفت فلانی نور بالا می زنی, شهید شدی خودم می برمت فسا, تشیعت می کنم, وای که من بدون تو چه کنم!😇
گفتم اگه تو شهید شدی چی؟
گفت من شهید نمی شم.😇
اندکی سکوت کرد...😔
گفت شوخی کردم. من دیگه به انتهای راه رسیدم و در این عملیات شهید می شم, توهم زنده می مانی!🙄
چند شب بعد بود...
باید تجهیزات مهندسی را از اروند عبور می دادیم. در حال ساخت جاده ای در مناطق ازاد شده بودیم که هواپیماهای دشمن امدند و زمین را با بمب.خوشه ای شخم زدند!
سید محیا چیزی را که از سیزده سالگی دنبالش بود,.. در هفده سالگی پیدا کرد...ﺷﻬﺎﺩﺕ...🌷
#شهید سید محیا موسوی
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
شهادت:والفجر ۸
🌷🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#شهید کسیاست..ヅ📍
ڪهجزخداکسیرا نمیبیند...
وماکسانیهستیمکهجزخود
کسیرانمیبینیم...✋🏻
.
#شهیداحمدمشلب🌱
#ﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺻﻠﻮاﺕ
☘🍃☘🍃
@shohadaye_shiraz
🍃🌸
پر کن از باده ی چشمت
قدح صبح مرا...
خود بگو
من ز تـــــو
سرمست شوم یا خورشید ؟!
#شهید_هادی_جعفری🌸
سلام 🤚
صبحتون شهدایی
🍃🌸
@shohadaye_shiraz
#ﮔﺰاﺭﺵ
#ﻛﻤﻚ_ﻣﻮﻣﻨﺎﻧﻪ
ﺑﻪ ﻟﻂﻒ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا (س) و ﺷﻬﺪا, ﺗﻌﺪاﺩ 3 ﺭاﺱ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺷﻨﺒﻪ #اﻭﻝ_ﻣﺎﻩ_ﻗﻤﺮﻱ (ﻣﺎﻩ ﺭﺟﺐ )ﺑﻪ ﻧﻴﺎﺑﺖ اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﺞ و ﺩﺭ ﺟﻬﺖ #ﺗﻌﺠﻴﻞ ﺩﺭ اﻣﺮ ﻓﺮﺝ و ﺭﻓﻊ ﺑﻼ و ﻣﺼﻴﺒﺖ اﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﺫﺑﺢ ﮔﺮﺩﻳﺪ,
اﻧﺸﺎاﻟﻠﻪ ﺗﻮﺯﻳﻊ ﮔﻮﺷﺖ, ﺑﻴﻦ 69 ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﺷﺪﻩ, اﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪ.
🔻🔻🔻🔻
ﺧﺪاﻭﻧﺪ اﺯ ﺑﺎﻧﻴﺎﻥ ﺧﻴﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﻨﺪ🤲
ﺧﻴﺮاﺕ ﺷﻬﺪا و اﻣﺎﻡ و ﻫﻤﻪ اﻣﻮاﺕ ﺑﺨﺼﻮﺹ اﻣﻮاﺕ ﺑﺎﻧﻴﺎﻥ ﺧﻴﺮ #ﺻﻠﻮاﺕ
▫️☘▫️☘▫️☘
ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
* #نویسنده_ایوب_پرندآور*
* #قسمت_نود_و_سوم*
به پادگان امام در اهواز ،مقر لشکر المهدی ،موجی از خوشحالی را در دل بچه های تخریب چی که در پادگان بودند ریخت.بچه ها داشتند لباس بیمارستان را از تنش در میآوردند تا همان لباس خاکی را تنش کنند که از زخمش خون زد بیرون.
معترض شدند :وای کاکا چرا استراحت نکردی؟ چرا صبر نکردی خوب بشی؟!
خندید و به احمد قلی کارگر که سنش از همه بیشتر بود و چند بچه داشت نگاه کرد و گفت: از کاکا احمد قلی خجالت کشیدم که با چند تا بچه بلند شده اومده جبهه.
در همین حال یکی از بچه ها از کمد قرآنی را برداشت و به کاکاعلی گفت: کاکا یک استخاره برام بگیر که برم خط یا نه؟
کاکا علی سرش را بلند کرد و ببینم واقعاً برای رفتن به خط مقدم می خوای استخاره بگیری؟!
گفت بله !
کاکاعلی گفت :حالا ببینم دین تو میخوای یا دنیا رو؟؟
گفت دینمو می خوام
عبدالعلی لبخندی زد و گفت اگر دین تا میخوای برو قرآن را بزار سر جاش بیا باهم بریم خط.خط رفتن استخاره نمیخواد کاکا در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.
در همین حرف و حدیثها بودند که تلفن زنگ خورد و بچهها به کاکاعلی گفتند: محمد بلاغی با شما کار دارد!
محمد بلاغی طبق برنامه مرخصی اجباری که خودش برای متاهلها جدول بندی کرده بود بعد از عملیات کربلای ۴ رفته بود مرخصی سه ماهه.
البته به خاطر شهادت بچه ها در کربلای ۴ دلش نمی خواست برود اما کاکاعلی گفته بود: مرد و قولش! باید به قولت عمل کنی!نگران اینجا نباش .بچه ها هستند.
بلاغی که امتحان دانشگاه هم داشت راهی شهرستان شد طولی نکشید که عملیات کربلای ۵ شروع شد.
با کاکاعلی تماس گرفت و گفت می خوام بیام عملیات.
کاکا گفت فعلاً بمون خبرت می کنم.
تاشنید کاکاعلی مجروح شده تلفن زد اهواز. بچه ها گفتند کاکاعلی از بیمارستان برگشته .خوشحال شد و با گوشی را بدین کاکاعلی.
گوشی را برداشت و با بلاغی شروع کرد به صحبت کردن و پرسید امتحانات رو دادی؟!
گفت بله کاکا ولی خیلی سخت بود.
کاکاعلی گفت: امتحان اصلی کاکا امتحان یک خدا از آدم میگیره مواظب باش تو امتحان رد نشی.از همه امتحان هایی که دادی سختتره. خیلی مواظب باش. فقط از خودش کمک بخواه.
بلاغی گفت:کاکاعلی کی داری می ری خط؟!
کاکا گفت کمکم داریم راه می افتیم
بلاغی التماس کنان گفت صبر کن تا فردا صبح زود با هم میریم.
کاکا علی گفت: نه من خیلی دلشوره دارم باید زودتر برم خط.
_پس به امید دیدار مواظب خودت باش.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
🌷ساعتی تا شروع عملیات باقی مانده بود. گفت بریم لباس سبز پیدا کنیم، معمولا لباس خاکی به تن داشت اما ان شب...
چشمش افتاد به عبدالحسین که نیروی تدارکات بود و در عملیات حاضر نبود. عبدالحسین تا فهمید علی اکبر می خواد چی کار کنه, پا گذاشت فرار. علی اکبر دویست متری دوید تا گرفتش و لباسش را در اورد. گفت من امشب باید با این لباس سبز شهید بشم, می خواهی راضی باش, می خوای نه!
لباس خاکی اش را هم داد به عبدالحسین. عبدالحسین گفت پس باید دعا بکنی لباسم همین جور نو و براق بمونه که راضی نمیشم!
اتفاقا وقتی جنازش را دیدم لبخند به لب داشت, لباس هم نو و براق باقی مانده بود...
🌹🌷
#ﺷﻬﻴﺪﻋﻠﻲ_اﻛﺒﺮﻓﺮﻣﺎﻧﻲ
#شهدای_فارس
#اﻳﺎﻡﺷﻬﺎﺩﺕ
🌺🌹🌺🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🎐 #در_حوالی_بهشت l #حاج_قاسم
🔸مادر خواست کنارش بماند و جایی نرود وگفت: اگر بروی شاید دیگر من را نبینی. با اینکه کار مهمی داشت تصمیم گرفت بماند پیش مادرش. ما خواهر ها مادر را مجاب کردیم که رضایت بدهد به رفتنش. وقت خدا حافظی کف پای مادر را بوسید و رفت .همان شد که مادر گفته بود این اخرین دیدارشان بود. بعد ها خوشحال بود که حسرت بوسیدن کف پای مادرش بر دلش نمانده
#ﻣﺎﺩﺭاﻧﻪ
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
🌹🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
امشب که زمین و آسمان میگرید
از بهر غریب سامرا میگرید..
جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند
چون مهدی صاحبالزمان میگرید...
▪️شهادتامامهادی(ع)تسلیت ﺑﺎﺩ🏴🏴
#هییت_شهداےگمنام ﺷﻴﺮاﺯ
☘🏴☘🏴☘
4_5852770698971317113.mp3
978.9K
🔊 #بشنوید | #پادکست
🔻او خودش را کشت!
🎙 به روایت:حاج حسین یکتا
#ﺷﻬﻴﺪﮔﻤﻨﺎﻡ
🍃🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌷روز اول عملیات والفجر ۸ بود که باقر شهید شد. [شهید] هاشم اعتمادی می گفت: «رفتم سراغ باقر، دیدم چشمانش را به آسمان دوخته و حالتی عجیب دارد. متوجه جریان نشدم، اما نیم ساعت بعد که پیکرش به زمین افتاد راز آن نگاه زیبا را فهمیدم.»
خودش می گفت: «خدایا دوست دارم هنگامی مرا ببری که هیچ غمی نداشته باشم.»
همین طور هم بود، وقتی جنازه اش را دیدیم لبخندی زیبا به لب داشت. خبر شهادت باقر، تنها لبخند را بر لبان باقر نشاند، وقتی خبر شهادتش اعلام شد همه به شیون و زاری افتادند، فرمانده لشکر به سر زد و گفت: «وای کمرم شکست، کمر لشکر شکست!»
از او بی تاب تر بسیجی ها بودند، چنان شیون و زاری در خط راه افتاد که انگار نه انگار میدان جنگ است و ما در خاک دشمنیم.
#ﺷﻬﻴﺪﺑﺎﻗﺮ ﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻲ
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
🍃🌹🍃🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌱💫
ما #گمـشدگان را تو نمـاینـدهی راهی
از گـوشهی چـشمت سـوی عُشّاق، نـگاهی...
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
#شهادت_امام_هادی_ع_تسلیت_باد🏴
🌱💫
@shohadaye_shiraz
خیلی بر بیت المال حساس بود و قبل از اینکه ساکن نجف شود ، گاهی در پایگاه درس می خواند و هنگامی که می خواست درس بخواند ، از پایگاه خارج می شد و در راهرو می رفت .
در راهرو لامپ هایی داریم که شب نیز روشن است و انجا در سرما می نشست و درس می خواند و وقتی به ایشان می گفتیم که چرا اینجا درس می خوانی می گفت : من این درس را برای خودم می خوانم و درست نیست که از نوری که هزینه آن از طریق بیت المال پرداخت می شود استفاده کنم.
#شهید هادی ذوالفقاری
#اﻳﺎﻡشهادت
🍃🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
* #نویسنده_ایوب_پرندآور*
* #قسمت_نود_و_چهارم*
تقویم دقیق چهارم بهمن ماه سال ۶۵ را نشان میداد دقیق چهار روز از شهادت خلیل مطهرنیا میگذرد و *کاکاعلی ۲۵ سال و ۱۶ روز بود که در این جهان زندگی می کرد*.
از اهواز تا شلمچه اذیت شده بود اما به روی خودش نمی آورد آن روز از صبح حال و هوای دیگری داشت زخم کتفش اذیت میکرد و گاهی از آن خون بیرون می زد.
عملیات کربلای ۵ با تمام شدت خود ادامه داشت. از صبح هر کس که رسیده بود دوستانه تر و عاشقانه تر نگاهش کرده بود.
هرکس کاکا علی را دیده بود فهمیده بود غمی بزرگ در دلش موج می زند. هرکس نگاه به چشم هایش کرده بود خیس بودن آن را دیده بود.
آخرین نماز کاکاعلی بر خاک های شلمچه نماز ظهر و عصر بود که زیر آتش شدید دشمن گرد و غبار و دود باروت باکتفی که باندپیچی شده بود و دستی که بالا نمی آمد آرام و با طمأنینه خواند.
نه درد دست را فهمید نه درد کتف را.از اول تا آخر نماز اشک ریخت و بهانه خلیل و بچهها را گرفت.از اول کربلای پنج خیلی ها شهید شده بودند خیلی از بچه های لشکر و نیروهای تخریب چی خودش،که از هر کدام هزارتا خاطره داشت مثل علیرضا سلیمی فرد،مهدی طاهری،محمد حسن خواجه نژاد،حمید عیدی،جلیل رنجبر،نبی الله ابراهیمی،محمد احمدی،قاسم کمانی،محمدباقر زارعی،کریم رئیسی...داغ های سنگینی روی شانه اش مانده بود داغ هایی که حرارتش به دلش رسیده و جگرش را میسوزاند و تحملش سخت بود.
انگار امروز داغ حسین ایرلو و سیدحمیدرضا تازه شده بود.اسم هر کدام از بچه ها کافی بود تا اشکش را دربیاورد. آخر اشکهایش بود که حاج عبداللهی جانشین لشکر را دید.از بچه ها شنیده بود که لحظه شهادت خلیل کنار دست حاجی بوده که خمپاره آمده. دلش می خواست از زبان حاجی نحوه شهادت خلیل را بشنود.حاجی عبداللهی تا چشمش به کاکاعلی افتاد و او را بغل گرفت و بوسید و از مجروحیت اش پرسید و گفت: چند روزی میماندی استراحت می کردی تا زخمت خوب بشه.بچه ها که هستند.»
تا حاجی گفت بچه ها ،بغض کاکاعلی ترکید و گفت :حاجی خلیل رفت ,محمدحسن رفت ,جلیل رفت ,محمد رفت, قاسم رفت و تند تند اسم بچه هایی را که شهید شده بودند بر زبان آورد و اشک ریخت...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
#ﻣﺎﺟﺮاﻱ_ﻳﻚ_ﻋﻜﺲ
🌷 عنایت عکسے از خودش را بزرگ ڪرده و قـاب گـرفته بود، تصویری که خودش خـیلی آن را دوسـت داشت. عکسـی ڪه در آن قرآنے را باز کرده و می خواند.
اما عکـس را پنـهان کرده و نمی گذاشت کسی آن را ببیند. بعد از شهادتش که آن عکس را دیدیم گذاشتیم برای مراسم های شهید و به صورت پوستر چاپ کردیـم.
بعد از یکـی از دوستانش جریان آن عکـس را شنیدیم. می گفت بعد از یکی از عملیـات ها, یکی از بسیجی های گردان در اثرمـوج انفجار به شدت موج گرفته شـده و غیرقابل کنترل شده بود. هر ڪارے مے کردیم نمی توانستیم او را آرام کنیـم.
تا اینکه عنایـت قرآنـش را باز کرد و شروع ڪرد به تلاوت.
به طور معجزه آسایے بسیجی با شنیدن صدای تلاوت قرآن عنایـت آرام شد و به حالت اول برگشت.
یکےاز بچه هـا که دوربین دستش بود این صحـنه را ثبت کرد...
🍃🌹🍃
#شهید عنایت الله بازگیر
#شهـداےفارس
شهادت: والفجر۸
معاون گردان امام علی(ع)- لشکر 19 فجر
🌷🍃🌷🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
ﺩﺭ واتسـاپ:
https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
#نشردهیـد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | لحظاتی منتشرنشده از آخرین غبارروبی حاج قاسم سلیمانی در حرم امام هادی (ع)
ﺧﻮﺷﺎﺑﺤﺎﻟﺖ #ﺷﻬﻴﺪﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻲ 😭
#ﺳﺎﻣﺮا
#ﺳﺮﺩاﺭﺩﻟﻬﺎ
☘🏴☘🏴☘🏴
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
🌷محسن همیشه از اینکه در عبادات کوتاهی می کند و آن جور که شایسته است خداوند را عبادت نمی کند گله داشت. مدتی بود که از ایشان بی خبر بودم، احوالش را از [شهید] ابراهیم باقری زاده پرسیدم. انگار چیزی یادش آمده باشد، سریع گفت: «می دانی محسن مدتی قبل چه می گفت، می گفت اکنون نمازم مورد قبول پروردگارم است، نمی دانید چه لذتی از عبادتم می برم و هنگام نماز از خود بی خود می شوم.»
دوزاری ام افتاد که وقت رفتن محسن هم رسیده است!
زمانی نگذشت که محسن آسمانے شد
🌾🌷🌾
#شهید فرشید(محسن) خسروی
#شهداےفارس
سمت: فرمانده گردان کمیل , لشکر المهدی(عج)
شهادت:28/11/1364 - والفجر 8، فاو
🌹🍃🌹🍃🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#چهــلہ_مهـــــدوے
از ۵ رجب(۲۹ بهمن) تا ۱۵ شعبان روز میلاد امام عصــر (عج)
🤲استغاثہ جهانے به درگاه الهے🤲
جهت ڟهور منجے موعود
#به_نیابـت_امام_زمان عج و شهدا
✨☘✨☘✨
*لطفا نشر دهیــد*
⚘﷽⚘🌼🍀
اے شهید
صبح در ڪوچه ما
منتظر خنده توست
وقت آنست ڪه
خورشید مجدد باشی
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
🌼🍀
@shohadaye_shiraz
#ﻣﺮاﺳﻢ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ ﻻﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺯﻫﺮاﻳﻲ
🌺🌼🌺🌼🌺
ﺑﺎ ﻣﺪاﺣﻲ : ﻛﺮﺑﻼﻳﻲ ﺣﺴﻴﻦ ﻓﺘﺢ اﻟﻠﻬﻲ
👇
ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ 30 ﺑﻬﻤﻦ 1399/ اﺯ ﺳﺎﻋﺖ 16:30
🏴🏴🏴🏴
ﺩاﺭاﻟﺮﺣﻤﻪ ﺷﻴﺮاﺯ / ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ
🔻🔻🔻
ﻣﺮاﺳﻢ ﺑﺎ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﭘﺮﻭﺗﻜﻞ ﻫﺎﻱ ﺑﻬﺪاﺷﺘﻲ ﺑﺮﮔﺰاﺭ ﻣﻴﺸﻮﺩ
🌸🌸🌸🌸🌸
ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
* #نویسنده_ایوب_پرندآور*
* #قسمت_نود_و_پنجم*
جنگ بدون خلیل با تمام خوبی و بدی هایش ادامه داشت و نگذاشتند اسلحه خلیل روی زمین بماند.اما نبودنش همه جا احساس می شد. گوشه معراج شهدا جسد بی سر خلیل منتظر مانده بود اما کسی دلیل این انتظار را نمی دانست.
سختی عملیات کربلای ۵ مانع بود که بچه ها و فرماندهان بشر برگشته و خلیل را تشییع کنند.همه منتظر فرصتی بودند که مراسم را شکوهمندانه برگزار کنند شاید هم خلیل منتظر کسی بود و تنهایی نمی خواست تشییع شود.
روز چهارم بهمن بچه ها وسایل را بار زده و خودشان روی بارها سوار شدند و کاکاعلی جلو تویوتا های خاکی نشست و آمدند مقر تاکتیکی.
همان جایی که سنگرهای تخریب و اطلاعات و مخابرات و فرماندهی دور هم بودن آن طرفش می خورد به اسکله لشکر ۲۵ کربلا.
اسکله که بچه های لشکر المهدی از آنجا سوار قایق شده و جلو می رفتند.همان جایی که با خط مقدم فاصله داشت و آتش توپخانه عراق هر از گاهی در اطراف آن فرود می آمد.برای جلوگیری از نفوذ آب پدهای در منطقه زده شده بود.
پد خاکریزی پهن بود که وسط آب می زدند آنقدر پهن که ۲یا ۳ ماشین میتوانست کنار هم از رویش عبور کند.
عراق منطقه را به آب و بسته بود تا بچه ها پیش روی نکنند و پد برای این بود که آب پیشروی نکند.
این مقر قبلاً دست ارتش بود و سنگرهای محکمی داشته و شب عملیات کربلای ۵ از آنجا به خط عراقیها زده بودند بچههای تخریب در این پد ۶ تا سنگر داشتند.
بچههایی که مقر تاکتیکی بودند با ورود ناگهانی کاکاعلی غافلگیر شده و بازار مصافحه و روبوسی با صلوات و خنده گرم شد.
بیسیم خبر را به خط رساند و همه تعجب کردند که چرا کاکاعلی به این زودی بلند شده آمده جبهه. اما جلال کار خط را سپرد دست بچهها و آمد که کاکاعلی را ببیند. گفتند فعلاً کاکاعلی جلسه دارد باید صبر کنید تا جلسه تمام بشه.
گفت :به این زودی جلسه میذاشتین یه چایی بخوره! استراحتی بکنه! هنوز نیامده جلسه! جلسه با کی؟
گفتند با بچههای تخریب قرارگاه.
سر تکان داد و رفت توی سنگر پیش بچه ها.از لحظه ورود کاکاعلی برای تعریفها کردند که چه قلقله شده و چقدر خوشحالی کرده اند و دل عمو جلال را سوزاندند.
کم کم غروب غمگین شلمچه داشت شروع می شد و یکی بچه ها می رفتند و حضور میگرفتند تا برای نماز مغرب آماده شوند.اما جلال همرفت پایه تانکر آبی که ۷ متر با سنگر شان فاصله داشت تا وضو بگیرد.
بچههای قرارگاه خاتم آمده بودند که تکلیف میدان مینی راکه پشت خط بود، روشن کرده و آنها را جمعآوری کنند.
این میدان تا حالا چند صحیح و پا قطعی گرفته بود. آنها کار که میدانم این را آورده بودند تا از روی آن کاکاعلی را توجیه کنند.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
🌷روز شهادت امیرالمومنین(ع) به دنیا آمد. او را برای نام گذاری بردیم پیش ایت الله حق شناس.آقا اذان و اقامه در گوشش گفت و بعد قرآن باز کرد و گفت: نامش را بگذارید محمود!
پسر آقا بعد ها می گفت:وقتی از منزل خارج شدید آقا گفت:
«این پسر پدرش را عاقبت به خیر می کند و باعث خیر دنیا و آخرت ایشان می شود.»
از آقا علت را پرسیدیم. فرمودند:« محمود به معنای پسندیده و اخلاق نیکوست و مورد پسند خداست مطمئناً این پسر روزی به شهادت می رسد.»
ﺁﺧﺮ ﻫﻢ ﺗﻮ ﻭاﻟﻔﺠﺮ 8 ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪ... روز میلاد امیرالمؤمنین(ع) با پیکری غرقه به خون به خاک سپرده شد!
هدیه به شهید محمود وحید نیا
#شهدای_فارس
🌷🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این کلیپ انگار خلاصه زندگی حاجقاسمِ
🔸به دنیا نیومده که بمونه؛ اومده تو خط مقدم فرماندهی کنه و از تعلقاتش دل بکنه و دلبری کنه و بره ...
چقدر آزاد و رهاست ...
و ﺣﻖ ﺩاﺭﺩ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﻟﺘﻨﮓ اﻭ ﺷﻮﺩ ...
#ﺳﺮﺩاﺭﺩﻟﻬﺎ
#ﺷﻬﻴﺪﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻲ
🌹🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷مرحله دوم عملیات والفجر ۸ بود. عبدالعلی کنـار یکـی از نهرها ایستاده بود و با غـم مےگفـت: یعنی می شود ما هم #شهیـد شویم.
قبل از اذان ظهر بود...
توی سنگر نشســته بودیم. اسدالله گوشه ای دراز کشید و لحظه ای بعد از خواب پرید. گفـت فلانی خواب دیدم شهیـد شدی و در خون مےغلطی!
گفتــم خون خـواب را باطل می کند. تعبــیرش این است که شما شهید می شوید و من می مانم.
همان شب بود رفتیم سمت کارخانه نمک.
همــان شب بچه های همان سنگر یعـنی عبدالعـلی, اسدالله شریفی, محمد حسین امــیری, صــمد صابری و سهراب رییسی شهید شدند...
عبدالعلی سال ها مفقــود بود...
🇮🇷 منبع: کتاب «علمدار عصار!»
🌾🌷🌾
#شهیدعبدالعلی_نکوئی
#شهدای_فارس
سمت: فرمانده سپاه اقلید
شهادت: 28/11/1364 – فاو
🌷🌷
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75