✅خاطره
✍همین روزهای ماه مبارک رمضان بود و حلب به شدت درگیر هجوم سخت تروریستها در محورهای جنوبی، حاجی هم تو منطقه بود. حاجی برای نماز و افطار برگشت قرارگاه. آشپز کباب برگ آماده کرده بود با مخلفات.
جمعی از رزمنده ها هم در قرارگاه بودن و منتظر دیدن حاجی. بعد از نماز آمد سر سفره، غذا را که دید چهره در هم کرد ولی حرف نزد، همه مشغول افطاری خوردن بودن. همش نگاهم به نگاه حاجی بود، جز سه دونه خرما و چایی و یک قاشق از ظرف یک رزمنده که تعارف کرد لب به غذا نزد و رفت با بچه های فاطمیون افطاری خورد. البته ساعت ۱۲ شب ...
#سرداردلها 🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_حاج_منصور_خادم_صادق*
* #نویسنده_بابک_طیبی*
* #قسمت_چهل_وسوم*
انگار طاهره خانم که نوزاد را محمدمهدی صدا کرد نگاه ها چرخید.همه بافته های شان را برای اسمی دیگر رشته کردند. بدشگونی و این چیزها از ذهن ها پرید. حالا طنین نام محمدمهدی احساس یک اقتدار یا آشنایی را در فضای خانه می پیچاند.
راضیه و مرضیه خندان دو طرف محمدمهدی هر یک دستی را نوازش می کردند و به هم می نگریستند.
دقایقی بعد منصور آرام از جمع جدا شد تا اتاقش و لای نامه های یادگاری و آلبوم ها عکسی را که با حاج مهدی ظل انوار در جبهه گرفته بود بیرون کشید.
سیر نگاه کرد به ریش های بور حاج مهدی به چشمانش که پشت عینک ریزتر شده بود،به دست چپش که روی شانه اش بود و به چشم انداز سبز پشت سرشان که جاهایی،تجهیزات نظامی را با رنگ های زیتونی در آنها به چشم نمی آمد.عکس که در دستش را گرفت دایره هایی خیس و شکسته افتادند لای نیزارها.
سرش را بین دست ها گرفت و نتوانست پاکت خاکستری رنگ را از زیر وسایل بیرون نکشد و به زحمت باز شدن کند و دوباره نخواندش. گفت شاید چیزهایی اضافه اش کند. زندگی که اعتباری ندارد .از کجا همین فردا.... حالا مسئولیت چندتایی هم به دوشش بود.باید برای آنها هم سطرهایی اضافه میکرد و گریه نگذاشت اضافه کند و تنها توانست یک بار دیگر هم از رویش بخواند با چشمهای سرخ.
«خدایا.. آن توفیق ای دادی در... که خودت گفتی دری از درهای بهشت... جستجو که گوشتی جزغاله شده و یا بدنی مثله شده و استخوانی خرده نباشد......بدان ما با قلبی مملو از عشق خدا و سریع مملو از شور حسین در پی امر تو قدم به این وادی گذاشتهایم و تو رهبر ما هستی و بر.... مادر دوستت دارم همچون مادر وهب که سر را بلند کرد و به طرف دشمن انداخت و گفت ما چیزی را که در راه خدا دادیم پس نمی..... نمیگویم برای از دست دادن من گریه نکنید.... گریه ضعف نباشد،گریه شور باشد،گریه عشق، گریه حرکت.... که سیل جاری کند و کاخ ظالمان را بر آب....
خواهر مهربانم چقدر شما را اذیت کردم مرا ببخشید.... خون از من است و پیام از تو.... مردم دنیا را به حال خودشان بگذار. محمد حسنت را لباس رزم بپوشان و..... که پایشان را از گلیم خود خارج.... و خون ملت را می میکند ریشه کن .... دیگر مراسم دعا را با عظمت تر و پرشورتر.... از همه کسانی که اذیتشان کردهام و حقی بر گردن..... قرار دهید و تجربههای آن را با خود به گور نبریم. از مطرح کردن مسائل و فرعی و جزئی جداً خودداری...... و خود را دست خدا.....»
ادامه دارد ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
#سیره_شهدا
🌷 اتش سنگینی روی خط بود. خلیل پشت لودر نشسته بود و با مهارت خاصی در میان ترکش ها و خمپاره ها خاکریز می زد. ناگهان, لودر از حرکت ایستاد. فکر کردیم اتفاقی برای خلیل افتاده, اما پیاده شد و شروع کرد به قدم زدن. دویدم سمتش, گفتم چی شده, تو این وضعیت حساس چرا کار را رها کردی.
سر به زیر گفت:یک لحظه غرور مرا گرفت که چه خوب دارم کار می کنم!
گفتم نکند دارد برای نفسم کار می کنم. پیاده شدم تا غرورم بریزد, بعد که حس کردم برای خدا کار می کنم, کار را ادامه می دهم!
چند دقیقه بعد, سبکبال سوار شد و کار را تمام کرد...
🌱🌹🌱🌹
#شهید خلیل پرویزی
#شهدای_فارس
سمت:فرمانده ستاد پشتیبانی و مهندسی جهاد فارس
🌷🌹🌷🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #روایتگری | #روایت_حماسه
🔻 مؤذن خط گمرک
🎙 راوی: آقای محمد احمدیان
#شهید_سعید_یزدانی🌷
🍃🌷🍃🌷
در واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872
#نشردهیـد
ﭘﺲ از شهادتش بچه هاي يتيم كه مي آمدند ، مي گفتند اين ساعت روي دستمان ،لباسهامان رامحمدبرايمان خريده .اين بچه ها رابا پول خودش مي برد مشهد .
#ﺷﻬﻴﺪمحمدﻣﻬﺪﻭﻱ
#ﺷﻬﺎﺩﺕ:87/1/24
#ﺑﻤﺒﮕﺬاﺭﻱ_ﺣﺴﻴﻨﻴﻪ_ﺳﻴﺪاﻟﺸﻬﺪا
#ﺷﻬﺪاﻱﺷﻴﺭاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🛑 #گــزارش 🛑
#کمک_مومنانه
♦️ذبح قربانی روز اول ماه مبارک رمضان♦️
🔹جهت سلامتی و ظهور امام عصر عج🔹
#ﺑﻪ_ﻧﻴﺎﺑﺖ_اﻣﺎﻡﺯﻣﺎﻥﻋﺞ و ﺷﻬﺪا
➖🔻➖🔻➖
ﺑﻪ ﺣﻤﺪاﻟﻠﻪ و ﺑﺎ ﻋﻨـﺎﻳﺖ صاحب الزمان عج , ﺩﺭ ﺭﻭﺯ اول ماه مبارک و به رسم ماهانه ﺗﻌﺪاﺩ ۳ ﺭاﺱ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺫﺑﺢ و توسط خادمین شهدا در ﺑﻴﻦ ۱۱۴ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨــﺪ در حال توزیع می باشد..
انشاءالله خداوند در ماه مبارک رمضان از بانیان خیــر قبول کند و این امر خیر ، سبب سلامتی و ظهور منجی موعود امامـ زمان عج شود
شادے روح امام و شهدا و اموات بانیان خیر #صلوات
۲۵/۱/۱۴۰۰
🌷▫️🌷▫️
#ﻫﻴﻴﺖﺷﻬــﺪاےﮔﻤﻨﺎﻡ_ﺷﻴــﺮاﺯ
#مرکز_نیکوکاری_شهدای_گمنام شیراز
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#دعای_ماه_رمضان
🔰 دعای روز دوم ماه مبارک رمضان
🔸 اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الی مَرْضاتِکَ وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ ونَقماتِکَ ووفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین.
🔸 خدایا، مرا در این ماه به خشنودی ات نزدیک کن و از خشم و انتقامت برکنار دار و به قرائت آیاتت موفق کن، ای مهربان ترین مهربانان.
╔═ 🍃🌺🍃 ═══╗
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ_تصویری
✅ به یاد #شهید_علی_نوروزی
✍ زندگی بی شهادت، ریاضت تدریجی برای رسیدن به مرگ است...
#همسفران_آسمانی
#ایام_شهادت
#شهدای_حسینیه_رهپویان_وصال_شیراز
🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻫﻴﻴـــﺖ_ﺗﻌﻂﻴـــﻞ_ﻧﻤﻴﺸـــﻮﺩ....
👇👇👇👇
#مراسم میهمانی لاله های زهرایی
#به_صورت_مجازی
پنجشــبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰/ ساعــت ۱۸
🌷🌹🌷
پخش زنده در صفحه 👇:
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
و ﻟﻴﻨﻚ ﻫﻴﻴﺖ انلاین با اینترنت رایگان👇
http://heyatonline.ir/heyat/120
🌹🌹🌹
ﻟﻂﻔﺎ ﻣﺒﻠﻎ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻬﺪا ﺑﺎﺷﻴﺪ
🌷▫️🌷▫️🌷
#ﻫﻴﻴﺖ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_حاج_منصور_خادم_صادق*
* #نویسنده_بابک_طیبی*
* #قسمت_چهل_وچهارم*
توی دور دوم باز هم زمین گذاشتند ش. حلقه زدن دورش و صداها بیشتر شد. صدای کوفتن دست به سر و سینه،صدای ضجه و گریه!
بیشتر کفش ها در دست چپ بود. زائران که نشسته بودند و قرآن می خواندند و نماز،با هلهله و آمدن جمعیت،قران ها را گوشه گذاشتند،زود سلام نماز ها را دادند و با فاصله،حلقه سیاه را میدیدند.
بعضی یقه ها تا دکمه سوم هم باز بود،شاید از فشار جمعیت.آیا قطره های نامشهود گلاب می نشست بر سر و روی سینه هایی که سرخ و سرخ تر می شدند. مثل صوفیهای درسماع آمده،سرها به آهنگی که نبود به هر طرف میرفت و چشم ما بسته میشد و باز سینه میزدند.
شرق شرق تند می شد و تند تر.
«حسین حسین» بلند و تند و مکرر از لبها پرتاب می شد به هوا و پخش میشد در آینه های ریز ریز و دیوارها و سقف و باز،صداتون تر می شد و تنها چیزی مثل«س» میآمد از حسین های خشک و محکم و مکرر,و صدایی کوچکتر از «س»نیست و ذکر و هم خوانی باید تمام شود یا عوض شود.
توی دور سوم کتاب بود را پایین آوردند و جیغ ها و ضجه ها بیشتر شد. یکی چسبیده به میله های مشبک ضریح خروشید بلند و بریده: «ای خُـ...ـ.د...ا، یا شاهچراغ .»
«فرامرز» دست ها را به هوا می پرد انگار که از آینه کاری های سقف حرم چیزی به رقابت و بعد صدای گفتن کف دست به گودی پایین استخوان ترقوه میآمد که معبود در آن ضجه و زاری.
یکباره گوی کمر است بشکند،هول می خورد روی تابوت و آرام تر می نالید.حلقه ی آدمهای دورش لحظه ای سکوت می کردند که بشنوند زبان گرفتنش را و بعد،از شنیدن از هی هی و زجر را زیاد کنند و زیادتر.
تابوت روی شانه ها موج می خورد و دور مرقد می چرخیدند،همین هایی که روزهای بعد از جنگ،تا رزمنده از عواقب شیمیایی،در بیمارستان پر می کشید،تا تک و توکی در مأموریتها شهید میشد،پیراهن های سیاه بر تن می کردند میآمدند خیابان،تشییع جنازه،جیغ می زدند سینه میزدند و گاه گوشه ای دور تر از جمعیت،دست به چانه پیش می آوردند سرزمین گذشته را و آهسته می گریستند.
چند کت و شلواری هم جلوی جلو یا عقب عقب جمعیت،حوض آلود،دست می چسباندند به سینه،انتهای کف دست به قفسه سینه اهرم میکردند. با طمانینه گام می کشاندند و با قامت راست و خشک و چشمی که همه جا را می پاید همراه ضرب آهنگ نوحه،آهسته به سینه میزدند.
فرامرز اما, در خیابان نبود. حالا در حرم چشمی به هوش نداشت که جایی را بپاید و قوت پایش نبود که قامت راست کند. هجاهای ناهنجاری از حنجره زخمی از بیرون میآمد. زیر ابرو های پرپشت شدن بالای گونه های متورم و سرخ،بال بال می زدند دو چرخ ریسک زخمی در خونشان.
ادامه دارد ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
⭕️ تو میآیی، شهیدان نیز میآیند
و آوینی روایت میکند فتح نهایی را
#پنجشنبه
#روز_زیارتی_شهدا
#ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ_ﺷﻬﺪاﻳﻲ
🌹🌹🌷🌹🌹
#ﺯﻳﺎﺭﺕﻣﺠﺎﺯﻱ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ, قرائت زیارت عاشورا
👇👇
ﺳﺎﻋﺖ ۱۸
لینک هییت آنلاین با اینترنت رایگان:
http://heyatonline.ir/heyat/120
و صفحه اینستا :
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
⭐ لوح | نماز، قبل افطار
🔺️ قبل از افطار، نماز میخواندند. میگفتند: نزدیک افطار، عطش انسان برای آب و غذا زیاد میشود؛ در این لحظهها اجر این نماز بیشتر است.
#سرداردلها
#افطارآسمانی
#فراق_حاج_قاسم
🌷🌱🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد