eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟 🌟 0⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است.. ✅ اَلا اِنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ اُحْصِیَهُما وَ اُعَرِّفَهُما، فَآمُرَ بِالْحَلالِ وَ اَنهى عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِد فَاُمِرْتُ اَنْ آخُذَ الْبَیْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ - عَزَّوَجَلَّ - فى عَلِىٍّ َمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ الْاَوْصِیاءِ مِنْ بَعْدِهِ ✅ هان! روا و ناروا بیش از آن است که آن ها را شمارش کرده، یک باره به روا فرمان دهم و از ناروا باز دارم؛ از این روی مأمورم که از شما پیمان بگیرم که دست در دست من نهید در پذیرش آن چه از سوی خداوند عزّوجل درباره ی علی امیرمؤمنان آورده ام و درباره ی اوصیای پس از او 📚فرازی از بخش دهم خطبه شریف غدیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🚨فرمانده اےکہ بعــد از شهادتش اسراییلی ها و منافقیــن برایش جــشن گرفتند😳😭🌹 فرمانــده عملیــات ایران در لبنان بود بعد هم شــد فرمانده عملیات قرارگاه حمزه. بین اسراییلے ها و منافقین معروف بود به ،،، اما خودش پایان نامه ها مے نوشت "امروز فردا ".💞 وقتی افتــاد زمین، یکے از منافقین فریاد زد این شــیرازیه، از ترس یه تیر خلاص تو سرش زدن، یکی تو دهنش، هفتاد تا هم به سینــش.... 😳😳😭 رادیو اســراییل و منافقـــین تا چند روز جشن گرفته بودند.... ابوالوردے 🌷🍃🌹🌱🌷 درسالروزشهادتش، هدیه به شهید صلوات ☘ 🌹🍃🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * 🎤 به روایت محسن ریاضت ......‌خطی را که باید شناسایی می‌کردیم دست بچه‌های ژاندارمری بود. یک شب تیمی برداشتیم و رفتیم.رسیدیم  به کمین های دشمن. کمین ها را خیلی زود پشت سر گذاشتیم و بعد از آن باید از میدان مین و بعد ۱۰ حلقه توپی خاردار عبور میکردیم. قبل از ما چند مورد رفته بودیم و موفق نشده بودیم. آن شب هاشم را بردیم که گره را باز کند . پشت کمین ها و قبل از شروع موانع تعدادی تامین گذاشتیم. من و هاشم رفتیم از میدان مین عبور کردیم. عراقی‌ها مین والمر زیادی را کار گذاشته بودند. رسیدیم پای توپی های خاردار که دیدم هاشم زد به پشتم و گفت :«محسن صبر بده که من نیاز به دستشویی دارم» فکر کردم مثل همیشه شوخی اش گرفته. دیدم انگار که تو بر روی بیابان های اطراف شیراز باشد و قمقمه را بازکرد.بعد رفت برای دستشویی. یک مقدار رفتم جلو تا رسیدیم به توپی سیم خاردار سرک کشیدم و دنبال نگهبان عراقی‌ گشتم. دقیق جای هر شبش ایستاده و پاس میداد. نگهبان سنگر فرماندهی هم بود. دقیقاً در لحظه که من او را دیدم او هم مشکوک شد و یک منور زانویی شلیک کرد. نگاهم افتاد به هاشم همانجا دمر پهن شده بود روی زمین. من هم کنار همان توپی، خزیدم پایین.نگهبان منور دوم را هم زد و بعد با سر و صدا دوید طرف سنگر که بقیه را بیدار کند. دیگر نباید می‌ماندیم. پنهان کاری را گذاشتیم کنار و باهاشم دوتایی دویدیم.حالا دیگر هاشم جلوتر از من می دوید یک وقت دیدم رسیده به مین والمر. گفتم:هاشم ..مین! از روی من پرید من هم پریدم و رفتیم رسیدیم به تامین ها. هنوز کمین ها سر راهمان بودند منتهی میفهمیدیم که عراقی‌ها وارد میدان نمی‌شوند. آمدن تو آنجایی که به حساب خود مشکوک شده بودند یک مشت چراغ قوه و تیراندازی پراکنده کردند و بعد هم رفتند خوابیدند. جالب بود زمانی که رسیدیم تامین ها هاشم نفس نفس میزد و هنوز بالای شلوارش توی مشتش بود. گفتم :دیدی گفتم نمیشه از این مسیر وارد شد؟! همانطور که در شلوارش را مرتب می‌کرد و فانسقه اش را می بست خیلی سرسری گفت: نه اینا فقط مشکوک شده بودند. زدم پس کله اش و گفتم: به خدا تا آخر همه ما را به کشتن میدی! از رو نمی رفت .من  نظرم این بود که برگردیم .اما هاشم گفت: نه چی رو برگردیم؟! الان باید یه فکری براش بکنیم. از ما اصرار و از هاشم همان سماجت همیشگی. دست آخر گفت: تو با یک نفر از شیار سمت چپ برید من و باباحسن از سمت راست وارد میشم ببینیم چه خبره! من که میفهمیدم از شیار سمت چپ امکان وارد شدن نیست. با این حال حرفش را قبول کردم .باباحسن را که خدا بیامرز بچه گراش بود و دل و جان بازی خوبی هم داشت با خودش برد. نیم ساعت بعد که برگشتند خیلی خوشحال بود.  ‌گفت: نگفتم میشه راه پیدا کرد! باورم نمیشد به بابا حسن نگاه کردم و او هم حرفش را تایید کرد. هاشم اصرار داشت که همان شب بقیه کار شناسایی را دنبال کنیم.اما من زیر بار نرفتم و گفتم همین قدر که باباحسن را توجیه کرده باشید کفایت می‌کند که اینها را رد کردیم و برگشتیم عقب. به هر حال هاشم آن شب یک بار دیگر با سماجتش به ما حالی کرد که کار نشد وجود ندارد.بعد از جنگ که رفتیم دنبال اجساد سه نفر از بچه های شناسایی ، توی روز روشن که آن صحنه ها را می دیدم بیشتر می ترسیدم. .. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫 🌷منصور خانه نيمه تمامي داشت که آن را فروخت و با آن دو فيش حج خريد، یکی برای خودش یکی برای من. مدير کاروان، آقای عرب از دوستان آقا منصور بود. گفت: آقا منصور بهتر است يکي را به اسم پدر و يکي را به اسم مادرتان بنويسيد. چشم حاجي پر از اشک شده و چشم در چشم او گفت: من خودم مشکل دارم، من خودم مشکل دارم، من خودم مشکل دارم. مادرم سال دیگر زنده است و ان شاالله خودش به حج مي رود! (حاج منصور چند ماه بعد از حج شهيد شد و مادرش سال بعد به حج مشرف شد.) زير بار نمي رفت. قبول نمي کرد که ديگر نمي تواند به اندازه يک شخص سالم راه برود، بدود. هر روز مي رفت حرم و طواف مي کرد، آن هم هفت دور کامل بدون کمک يا ويلچر. آنقدر رفت تا قسمتي از پايش که روي پاي مصنوعي سوار مي شد، زخم شد. ... راوی حاج ابراهیم خادم صادق( پدر شهید) 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
توصیـــه یک شهیـــد به مسئــولین👆 شمـــا با خون صدها ، معلول و مجــروح و جانباز روی کــار آمده اید پس....😞 🌹🌷🌹🌷 علے محمد ابوالوردی 🌹🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f7 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
با شهدا به صورت مجازی و حضوری 🤲🤲🤲 : حاج حسن حقیقی : سه شنبه ۲۹ تیرماه از ساعت ۱۸ :دارالرحمه_شیراز/ قطعه شهدای گمنام 🔹🔹🔹🔹 مراسم در و با رعایت پروتکل های بهداشتی برگزار می شود 🚨زائرین محترم لطفا کتاب دعا، آب آشامیدنی همراه داشته باشند 🌹🍃🌹🍃 پخش آنلاین از لینک زیر: http://heyatonline.ir/heyat/120 🌷🍃🌷🍃
شهادت🌷 🕊️ پروازرویاهاست، چه خیال خامی ! برای من که پر پرواز ندارم ...💔 رسیدن به تــــ♡ـــو ❣ که ان همه بالایی... ࢪویاست... ڪمڪم ڪن دلاوࢪ...❤️ 🕊️✨شهید مجید سپاسی🌷 _‌ شهدایی 🌷🌿🌷🌱🌷🌱🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌟 🌟 9⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است.. ✅ مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ یُعَرِّفُكُمْ اَنَّ الْاَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ اِنَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِیَةً ✅هان مردمان! قرآن برشما روشن می کند که امامان پس از علی، فرزندان اویند ومن به شما معرفی کردم که آنان‌ از او و از من اند؛ چرا که خداوند در کتاب خود می گوید‌؛ امامت را فرمانی پایدار در نسل او قرار داد. (زخرف/28) 📚فرازی از بخش دهم خطبه شریف غدیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
‏🌺 ... 🌸حضرت اﻣﺎﻡ خامنه‌ای: «روز عرفه را قدر بدانید. از ظهر عرفه تا غروب عرفه ساعات مهمّی است؛ لحظه‌لحظه‌ی این ساعات مثل اکسیر، مثل کیمیا حائز اهمّیّت است؛ اینها را با غفلت نگذرانیم. ۹۴/۶/۲۵ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 و ﭼﻪ ﺯﻳﺒﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻟﺤﻆﺎﺕ اﻣﺮﻭﺯ, ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﻋﺎﻱ ﻋﺎﻟﻢ ﺭا ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺳﻮﺯ ﺩﻝ و اﺿﻂﺮاﺭ ﺑﺨﻮاﻧﻴﻢ.... 🤲اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج🤲 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * 🎤 به روایت مجتبی مینایی فرد هاشم  تا درگیر شناسایی بود که هیچ وقتی که کار شناسایی تمام می‌شد هم یک جا بند نمی شد . مثلاً می گفتیم که توی محور شلمچه باشد یک مرتبه خبر می‌دادند که هاشم امروز جزیره مجنون بود .خیلی پر تحرک و فعال بود هر وقت من با هاشم دعوایم می‌شد روی همین قضایای این شکلی بود . گاهی نشد که هاشم مسئولیت شناسایی اش را بد انجام داده باشد و ما دعوایش کرده باشیم. اتفاقاً آنجا حرفش با عمل است یکی بود. جواب سر بالا هم نمی داد فقط همان دنده پهنی و خندیدنش کفر ما را در می آورد. از آن طرف یک خصلت خوبی که داشت ، اهل یادداشت برداری بود. یعنی علیرغم اینکه سواد زیادی هم نداشت و با همان خط خرچنگ قورباغه ای اش همه چیز را یادداشت می‌کرد . برخی جاها که عملیات می‌شد و خط دشمن تصرف می شد ما می رفتیم توی دیدگاههای عراقی که رها شده بود و با وضعیت کمین ها و نوع پدافند شان آشنا می‌شدیم. هاشم دقیق توی سنگر و رو به جبهه خودی قرار می گرفت و رو به بچه ها می گفت :« نگاه کنید مردیکه عراقی از اینجا تا کجا را می دیده ؟!» بعد هم این را یادداشت می‌کرد .دوباره دقت می‌کرد و می‌گفت: «نگاه پشت اون شیاره رو نمیده ، اگه اطلاعات جبهه خودی از اون معبر وارد شده بود ، این خط با تلفات کمتری شکسته می‌شد» همه اینها را یادداشت می‌کرد و به عنوان تجربه نگه می داشت . به خاطر همین تجربیات هم بود که خیلی زود موفق می شد. اعتقاد داشت که اگر سرگروه شناسایی ، یک معبر درستی انتخاب کند ، این خودش می‌تواند جان چند نفر را نجات دهد . خودش هم واقعاً این کار را می‌کرد . به قدری به کار خودش ایمان داشت که شب عملیات هم می‌افتاد جلوی گردان و همه را تا پای خاکریز دشمن همراهی می‌کرد . آنجا هم فقط لازم بود کمین زده می‌شد. این کار را خیلی از مواقع خودش انجام می داد. در چند مورد دچار مجروحیت شدید شد. .. ❤️❤️❤️❤️❤️❤ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫 🌷 مسئله ای پیش آمد و قرار شد کاروان حج ما در دو نوبت به ایران برگردد. من با گروه اول برگشتم، قرار شد گروه دوم که حاج منصور هم در آن بود، روز بعد برگردند. همان شب برگشت بود. خواب دیدم، حاج منصور، در کنار جمعی از شهیدان ایستاده است که فقط شهید محمد هادی آسمانی را شناختم. به حاج منصور گفتم: مگه شما نمی خواهی برگردید؟ خندید و گفت: من هنوز اینجا کار دارم! چند روز بعد به حاج منصور زنگ زدم و حالش را پرسیدم و جریان خواب را گفتم و گفتم: نکنه می خواهی شهید بشی! خندید و گفت: هر چی خدا بخواهد، ان شاالله خیر است. ظاهراً برای تکمیل عبادتش یک ماهی هم مقیم مشهد شده بود و بعد از برگشت به آنچه آرزویش بود رسید... راوی دکتر محمودیان 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید