#کلام_علما
💠 حاج محمداسماعیل دولابی: همهی اهل بیت علیهالسلام کشتی نجاتاند، اما کشتی امام حسین علیهالسلام سریعتر است و وقتی حرکت میکند، سایر کشتیها کنار میکشند و راه را برای آن باز میکنند.
امام حسین علیهالسلام رو به خدا سریع است، تجلی خدا هم به سوی او سریع است. راه خدا سخت است، اما با امام حسین علیهالسلام خیلی آسان و کمکار است.
📚 مصباح الهدی ص 301
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
علی اصغرم را #فـــــداے نگاهت مے ڪنم #یاحسین....
اگـــــر مے شود تــــو بمان...😭
#شب_هفتم_محرم
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
چہ ساده و بے آلایش
نه طبلے، نه چلچراغے
و نه صدای دلخراشے
نه ناظـری ڪہ
انگیزه خودنمایے باشد
خالص و خود خواستہ
حلقه همسنگران
ڪه هم دین دارند
و هم آزاده اند
🌺🍃🍀🌺🍃🍀
#ﺻﺒﺤﺘﻮﻥ_ﺷﻬﺪاﻳﻲ
🌺🌷🌺🌷🌺🌷
🌹یادی از شهدای غریب استان فارس🌹
@shohadaye_shiraz
🌷 سال ۶۲ بود. می خواست به جبهه برود. دیدم دارد پسر ۴, ساله اش را هم اماده می کند. گفتم این چه کاریه, جبهه که جای بچه ۴ساله نیس!
خندید. اما جدی گفت:امام حسین در راه اسلام طفل شیرخوارش را به میدان نبرد برد, ما که هنوز برای اسلام و امام کاری نکردیم!
همان سفر پدر و دایی پیرش را هم برد. با خنده می گفت فقط که نباید بچه های ما بچه شهید باشند, بگذارید ما هم بچه شهید باشیم.
☝ راوی:همسر شهید
........................
🌷 عملیات کربلای ۴ بود. اتش دشمن سنگین بود.زیر یک پل جمع شده بودیم.جای پنج نفر بود, اما ده نفر به زحمت خود را جا داده بودیم و پا ها از زیر پل بیرون زده بود.دیدم رضا چراغ قوه اش را بیرون اورد و نورش را انداخت روی کتاب کوچک دعایش و شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا. گفتم رضا تو این شرایط چه وقت زیارت خوندنه!
خندید و گفت من از اول انقلاب تا حالا یه روز هم زیارت عاشورام ترک نشده, حتی زمانی که در سینما کار می کردم!
☝ راوی:جانباز شهید شهریار چارستاد
📚 خاطرات بیشتر:کتاب فیلم بردار بهشت!
💐🌾💐
#شهید_عبدالرضا_مصلی_نژاد
#شهدای_فارس
↘
تولد:۱۳۳۰/۸/۱۴-جهرم
فرمانده محور لشکر المهدی(عج)
شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۲۴-شلمچه کربلای ۵
هدیه به شهید عبدالرضا مصلی نژاد صلوات,,
..............
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
🌹🌹🌹🌹
🌷همیشه در خلوت و جمع می گفت من شرم می کنم, در قیامت مولاﻳﻢ حسین(ع), بی سر وارد شود در حالی که من سر بر بدن داشته باشم. ...
می گفت, دوست دارم پیکرم مثل مولایم سه روز در دشت, زیر افتاب افتاده باشد.....
ﺁﺧﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻳﺶ ﺭﺳﻴﺪ.....
ﺑﻲ ﺳﺮ...
ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺯاﻥ....
💐🌾🌷🌾
#شهدای_فارس
#شهید_حاج_شیرعلی_سلطانی
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺قطعه ای از نوحه سرایی #سردار_بی_سر شهید #حاج_شیرعلی_سلطانی در دهه ۶۰
🌹ﻳﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﻏﺮﻳﺐ اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ ﺻﻠﻮاﺕ🌹
@shohadaye_shiraz
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»✨↬❃
#گذرے_بر_سیره_شهید
✍مرتضی عادت داشت روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی، با پای برهنه درصف اول عزاداران حسینی شرکت نماید.وقتی مصیبت امام حسین (ع) خوانده می شد، آن قدر گریه می کرد که از کثرت گریه چشم هایش قرمز می شد.تقریباً همه روزه بعد از نماز صبح، به عشق زیارت سیدالشهدا زیارت عاشورا را می خواند.
#شهید_مرتضی_جاویدی
#معروف_بہ_اشلو
#شهیدے_ڪہ_امام_خمینے_ره
#برپیشانیش_بوسہ_زد
📚 منبع: کتاب سیره شهیدان ، صفحه 125
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
iD ➠ #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🏴 حال و هوای تاسوعا و عاشوراے حسینے در جبهہ ...
واے از خیمہ هاے بی عباس، حرم غوغاست
واے از ڪوفے نمڪ نشناس، حرم غوغاست😔
#یا_زیارت_یا_شهادت
🌺🌷🌺🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
◼️✨◼️✨◼️✨◼️✨◼️✨◼️✨
علامه امينى شب تاسوعا و عاشورا براى امام زمان صدقه کنار ميگذاشتن و ميگفتند:
امشب قلب حضرت در فشاراست .
▪️▪️▪️▪️▪️
ارسال نمایید تا ميليونها نفر براى آقاصدقه دهند.
#التماس دعای فرج
🍃🍃🍃🍃🍃
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
یک سلام اول ز من، سوی امام کربلا
السلام ای شاه من، ای تشنه کام کربلا
✨ أَلسَّلامُ عَلى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعات
سلام بر آن اعضاى قطعه قطعه شده✨
🌹🌹🌹🌹
#صبحتون_حسینی
شهدای غریب شیراز
ﻣﺒﻠﻎ ﻣﺮاﺳﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻟﻂﻔﺎ
﷽
#ﻃــﺮﺡ_ﺁﻣـــﺎﺩﮔـےﺑــﺮاے_ﻣﻴﻬـﻤﺎنے_ﺷﻬـــﺪا
اﻳﻦ ﻫﻔﺘہ #قرائت ﺩﺳﺘــہ ﺟﻤﻌــے ﺫﻛــﺮ:
#ﺻﻠﻮاﺕ ﻫﻤﺮاﻩ ﺑﺎ ﻭﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ
#هدیـــہ ﺑﻪ ائـــمہ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و ﺑﺨﺼﻮﺹ اﺑﺎﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ اﻟﺤﺴﻴﻦ ع و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ(ﺭﻩ ) و ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و
و #ﺷﻬﺪاﻱ_ﮔﻤﻨﺎﻡ و
اﻣــﻮاﺕ و ﮔﺬﺷﺘــﮕﺎﻥ و...
ﻫــﺮﻛﺲ ﺑہ ﻫﺮ ﺗﻌــﺪاﺩ ﺑﻪ مےﺗﻮاﻧـﺪ ﺩﺭ ﺧﺘــﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮﺷــﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨــﺪ
👆👆👆
✔️قصہ ما بہ #سر رسید...
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه کہ فانی نشود، نورخداست
🍃🌹🍃🌹🍃
#ﺷﺐ_ﺯﻳﺎﺭﺗﻲ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ع
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
❣ #سلام_امام_زمانم❣
من از جُستجوی زمٖین خسته ام!
کجاے آسمان #ببینمت ...
ای رازنگهدار دل زار کجائے؟
ای برق مناجات شب تارکجائے؟
صحرای #غمت پرشده ازقافله عشق
ای قافله راقافله سالارکجائے؟
🌹🍃🌹🍃
یا این دل شکسته ی ما را صبور کن
یا لااقل بخاطر زینب(س) ظهور کن
✨اللهم عجل لولیک الفرج ✨
🌺🍀🌺🍀🍃🍀
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/230496665
🍃🌹🍃🌸🍃🌹🍃🌸🍃
#کلام_شهید
بازگشت به طرف خدا هیچ وقت دیر نیست
ولی گذشت زمان
مانع و سد اجرای آن می شود.
شهید احمد یوسفی🌹
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/230496665
*شهیدی که شفا گرفت*
🌹یادی از شهدای غریب استان فارس🌹
#ﺣﺘﻤﺎ"_ﺑﺨﻮاﻧﻴﺪ
🌷 در روستای بند امیر از توابع مرودشت ساکن بودیم. روز هشتم ماه محرم بود. مهدی سه ساله بود، گوشه ای از خانه، روی پتو ای خوابیده بود. من هم مشغول کارهایم بودم. پدرش مداح بود و خادم هیات. از صبح رفته بود به کارهای حسینیه برسد تا حسینه را برای عزادارن در شب تاسوعا آماده کند.
عصر شد و مهدی هنوز بیدار نشده بود. یکی از همسایه ها که خانه ما بود، متوجه مهدی شد و گفت: چرا این پسر بیدار نمی شود.
رفتم کنارش. دیدم سر و پیشانی اش غرق عرق است، متکا و پتوی زیرش هم خیس، خیس. خواستم بلندش کنم, دیدم بی حال است و هیچ حرکتی ندارد. ماشین نبود، مهدی را در آغوش کشیدم و شروع کردم به دویدن در کوچه ها تا به دکتر برسم.
دکتر مهدی را معاینه کرد و گفت: خانم، پسر شما مننژیت گرفته، همین الان برسانیدش بیمارستان سعدی شیراز وگرنه از بین می رود.
سراسیمه برگشتم. ما در آن محل غریبه بودیم کسی را نمی شناختیم. فرستادم دنبال پدرش. پدرش آمد. جریان را گفتم و خواستم تا ماشینی پیدا کند تا به شیراز برویم.
خیلی جدی گفت: من نمی آیم.
گفت: من خادم حضرت ابوالفضل هستم و باید امشب به عزادارانش خدمت کنم و کارهای حضرت ابوالفضل برای من واجب تر از این پسر است!
تعجب من را که دید گفت: من به حضرت ابوالفضل خدمت می کنم، مطمئن هم هستم ایشان هم فرزند من را بر می گردانند.
دیگر حرفی نزد و رفت دنبال کارهایش. من ماندم و مهدی که فقط نفسش بالا می آمد و می رفت و دیگر حرکتی نداشت. ساعت ها به سختی می گذشت. ساعت ده شب شد. هیات عزادارن از کوچه ما عبور می کردند و حضرت ابوالفضل را صدا می زدند. مهدی را رها کردم و با پای برهنه شروع کردم دنبال هیات دویدن و شفای فرزندم را از آقا ابوالفضل خواستم.
خورد و خسته برگشتم. نیمه شب پدرش هم برگشت. گفت: مهدی چطوره گفتم همان طور که بود.
گفت: نگران نباش، راحت بخوام، آقا بچه ما را بر می گرداند.
خودش که از خستگی زود خوابش برد. اما من از ناراحتی خوابم نمی برد. ساعت سه شب بود. دیدم در اتاق باز شد. مهدی بود. ما را صدا می زد. رو به سمت کربلا ایستاده بود. دویدم سمتش گفتم چی شده مادر، چطور ایستادی؟
با زبان بچگانه خود گفت: حضرت ابوالفضل و امام حسین دست زیر سر من کردند و من را بلند کردند و رفتند!
از حال طبیعی خارج شدم و شروع کردم به گریه و زاری و می گفتم: خدا را شکر که آقا آبروی خادم خود را خریدند!
☝راوی : خانم مؤیدی, مادر شهید
💐🌾💐🌾💐🌾
↘
تولد: 1342/8/5- فسا
شهادت:1365/5/22- خرمشهر
��
#شهدای_فارس
#شهید_محمدمهدی_صالحی
هدیه به شهید محمد مهدی صالحی صلوات
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/230496665
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
تـا هست جهان شور محرم باقیست
این جلوه ے جان در همہ عالم باقیست
از نالہ ے نینوای یاران حسـیـن
همواره بہ لب زمزمہ ے غم باقیست
#السلام_علیڪ_یا_ابا_عبدالله_ع
#صبحتون_شهدایی
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹