eitaa logo
هیئت حسینی شهدای گمنام تبریز
1.8هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
30 فایل
اطلاع رسانی اخبار و مراسمات #هیئت_شهدای_گمنام_تبریز لینک کانال 👈 @shohadayeghomnamT
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
4.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم سیستان‌وبلوچستان و خراسان جنوبی: دشمن دو نقطه‌ی اساسی را هدف گرفته. یکی وحدت ملّی، یکی امنیت ملّی. وحدت ملّی مهم است. نگذارید وحدت را بهم بزنند. وحدت یعنی چه؟ یعنی آنجایی که پای منافع ملت در میان هست اختلافات مذهبی، اختلافات سیاسی، اختلافات گروهی، اختلافات قومی باید کنار گذاشته بشود. همه باید در کنار هم باشند. اقوام مختلف، مذاهب مختلف در کنار هم. آنجایی که یک جهتگیری مشخصی هست، این وحدت مهم است. و امنیت؛ آن کسانی که امنیت ملی را تهدید میکنند دشمن ملت‌اند برای دشمن کار میکنند چه بفهمند خودشان چه نفهمند. دشمن این دو نقطه را یعنی وحدت را و امنیت را آماج حمله‌ی خودش قرار داده. باید در مقابلش ایستاد. 🌷 💻 Farsi.Khamenei.ir
4.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 عمر ما می‌گذرد، تموم می‌شه... به سرعت هم تموم میشه. چه اینجا باشیم، چه تو خونه باشیم، هر کجا باشیم، بهترین جا را داشته باشیم توی بهترین هتل زندگی کنیم. همه می‌میریم. رئیس جمهور عالم باشیم, می‌میریم... امّا انتخاب راه درست خیلی مهم است. ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🇮🇷 کانال فرهنگــی مذهبــی @shohadayeghomnamT
🌱‏عکاسی که عکس شهادت می‌گرفت! اعزام سپاه محمد(ص) بود و طبق معمول داشتم عکس میگرفتم گفت: اخوی یک عکس هم از ما بگیر گفتم عکست را بگیرم شهید میشوی‌ها... خندید و آماده شد عکسش را گرفتم اسمش محمدحسن برجعلی بود و در همان اعزام هم شهید شد این همان عکس است راوی (عکاس): حسن شکیب‌زاده شهید🕊🌹 ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🇮🇷 کانال فرهنگــی مذهبــی @shohadayeghomnamT
🔸امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «بدانید اگر شما از قیام‌گر مشرق (امام مهدی (عجل‌الله‌فرجه) پیروی کنید، شما را به آیین پیامبر در آورد ... تا از رنج طلب و ظلم (راه دستیابی به امور زندگی) ‌آسوده شوید و بار سنگینی زندگی را از شانه‌هایتان بر زمین نهید».
انگلیسی ها ارباب ایرانی ها هستند! سندی که مشاهده می کنید مربوط به اسناد محرمانه ساواک می باشد که صراحتا مشخص می کند انگلیسی ها در دوره پهلوی در حکم ارباب ایرانیان بوده اند! متن این سند به شرح ذیل است: در تاریخ 24/2/49 ساعت 09:00 سناتور نمازی به منزل علم وزیر دربار شاهنشاهی رفته بود عموی راننده وزیر دربار که جلو منزل ایستاده بود اظهار داشت اتومبیل را در همین مکان پارک کنید ساعت 09:30 سفیر انگلیس که آمد نامبرده اظهار داشت حالا باید جای اتومبیل خودمان را به سفیر انگلیس بدهیم به او گفته شد چرا جای خودت را به او دادی گفت آقای علم گفته که هر وقت ماشین سفیر انگلیس آمد جای خودت را به او بده اگر ایشان هم نمی‌گفت ما باید بدانیم که انگلیسها اربابان ما هستند باید به ایشان احترام بگذاریم.
16.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 این نامه رو فقط بخونه ....!!! . ❌این کلیپ را فقط بی حجابا و مدعی های جنبش خیالی زن زندگی آزادی ببینن فقط ...!!! ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به || بپیوندید🇮🇷 @shohadayeghomnamT
16.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وزارت اطلاعات لیدرهای تجمعات ضدایرانی خارج از کشور را دستگیر کرد. ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به || بپیوندید🇮🇷 @shohadayeghomnamT
💠صبح امید عشقت انـــــــــدر دلِ ويرانه ما منزل كرد       آشنا آمــــد و بيگانـــــــــه مرا زين دل كرد لبِ چـــــون غنچه گل،بازكن و فاش بگو        سرّ آن نقطه كه كـار من و دل مشكل كرد يــــاد روى تو،غم هر دو جهان از دل برد        صبح امّيـــــد،همه ظلمت شب باطل كرد 📖 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🍂 حسین خرازی به نقل از پدر •┈••✾✾••┈• رفتیم بیمارستان، دو روز پیشش ماندیم. دیدم محسن رضایی آمد و فرمانده‌های ارتش و سپاه آمدند یکی یکی. امام جمعه‌ی اصفهان هم هرچند روز یک بار سر می‌زد بهش. بعد هم با هلی کوپتر از یزد آوردندش اصفهان. هرکس می‌فهمید من پدرش هستم، دست می‌انداخت گردنمو ماچ و بوسه و التماس دعا. من هم می‌گفتم «چه می‌دونم والا! تا دوسال پیش که بسیجی بود. انگار حالا‌ها فرمانده لشکر شده.» تو جبهه هم دیگر را می‌دیدیم. وقتی برمی گشتیم شهر، کم تر. همان جا هم دو سه روز یک بار باید می‌رفتم می‌دیدمش. نمی‌دیدمش، روزم شب نمی‌شد. مجروح شده بود. نگران اش بودم. هم نگران هم دلتنگ. نرفتم تا خودش پیغام داد «بگید بیاد ببینمش. دلم تنگ شده.» خودم هم مجروح بودم. با عصا رفتم بیمارستان. روی تخت دراز کشیده بود. آستین خالیش را نگاه می‌کردم. او حرف می‌زد، من توی این فکر بودم «فرمانده لشکر؟ بی دست؟» یک نگه می‌کرد به من، یک نگاه به دستش، می‌خندید. می‌پرسم «درد داری؟» می‌گوید «نه زیاد.» - می‌خوای مسکن بهت بدم؟ - نه. می‌گیم «هرطور راحتی.» لجم گرفته. با خودم می‌گویم «این دیگه کیه؟ دستش قطع شده، صداش در نمی‌آد ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄