eitaa logo
هیئت حسینی شهدای گمنام تبریز
1.8هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
30 فایل
اطلاع رسانی اخبار و مراسمات #هیئت_شهدای_گمنام_تبریز لینک کانال 👈 @shohadayeghomnamT
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺✨🌺 میرزا جواد آقا ملڪی تبریزی: شخصی به محضر رسول اڪرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از فقر خود شڪایت ڪرد. حضرت به او فرمود : هر وقت داخل خانه ات شدی ①← سلام ڪن هرچند ڪسی در خانه نباشد ②← بر من صلوات بفرست. ③← سپس سوره قل هو الله احد را یڪ مرتبه بخوان ، تا فقرت برطرف شود. 💠 آن مرد چنین ڪرد و چیزی نگذاشت ڪه آن قدر رزق و روزی اش زیاد شد ڪه به همسایگانش نیز ڪمڪ مالی می ڪرد. 📕اسرار الصلاه، میرزا جواد آقا ملڪی تبریزی، ص۲۶۲
گشت شبانه می‌گذاشتیم. بعضی شب‌ها هوا ابری می‌شد. خاموشی هم بود. کسی هم در خیابان‌ها دیده نمی‌شد. اینجور وقت‌ها شهر یکسره تاریک بود. ظلمات آدم احساس تنهایی می‌کرد و خیال. به سرش می‌زد "نکنه همه رفتن"، "نکنه شهر خالی شده"، "نکنه دشمن بریزه تو شهر"، کافی بود یک گربه ببینی یا صدای یک حیوان اهلی مثل گاو یا خروس بشنوی تا کلی قوت قلب بگیری. حیوان‌های اهلی حتماً صاحبی توی شهر دارند. ─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
🌸🍃 🍃 🔖امام حسین علیه السلام : بخشنده ترین شما کسی است که هنگام قدرت می بخشد. 📚الدره الباهره،ص24 🌸🍃
🍂 خلاصه کتاب پاییز ۵۹ خاطرات زهره ستوده ◇◇◇◇ ◇ ‍ «پاییز ۵۹» زهره ستوده از اهالی خرمشهر است و در روزهای آغاز جنگ تحمیلی دختر جوانی بود که روزهای زیادی را در خرمشهر و آبادان سپری کرد. خاطرات او ما را با دنیای آن روزهای خرمشهر، شروع جنگ، محاصره، اشغال و آزادی… آن هم از دید یک دختر جوان آشنا می‌کند. در بخشی از کتاب آمده: «هیچ کس به یقین چیزی نمی‌دانست اما همه چیز از یک اتفاق بد خبر می‌داد. حس درونی ما می‌گفت که جنگ شروع شده است بی آنکه رسما اعلام شده باشد! بلاتکلیفی‌ها همچنان ادامه داشت اما هرچه بود نمی‌شد زندگی را تعطیل کرد. کم کم به زندگی زیر سایه جنگ عادت می‌کردیم و به خاطر همین، روز سی و یکم شهریور هم فرقی با بقیه روزها نداشت. مصدق طبق معمول سر کار رفت و مهری هم پس از سه ماه تعطیلی راهی مدرسه شد. من اما در خانه ماندم و چه خوب شد که ماندم و مادرم تنها نماند. ساعت بین ده و نیم، یازده صبح بود که با صدای غرش ده‌ها هواپیما، سراسیمه بیرون دویدیم. شاید بیست یا سی هواپیما همزمان در آسمان خرمشهر پرواز می‌کردند…» ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
🪴🪴🪴 💥💥پیری گفت:شبی از شبها در اطراف کعبه در طواف کعبه بودم،فرا دلم آمد که از خداوند پرسم؛ 🪴خدایا فرمودی هر کس داخل حرم من شود ایمن است،خدایا از چه چیز در امان خواهد بود؟ ✨✨هاتفی آواز داد از آتش جهنم اورا ایمن گردانیم ودل او را هم از آتش دوری ما در امان خواهیم داشت. 📚کشکول شیخ بهایی
🟢  چه ایرادی دارد که یک مکتب صرفا بر اساس ارزش‌های انسانی و اخلاقی و وجدانی ولی بدون خدا باشد؟ 🔹 ممکن است کسی بگوید چه مانعی دارد که ما براساس وجدان انسان که از کارهای اخلاقی لذت می‌برد، ولو اینکه خدایی در کار نباشد، معنویت را برقرار کنیم؟ 🔸 اصولا اگر انسان فقط به خاطر لذت، ولو لذت معنوی، کاری بکند فقط تا مرز کشته شدن است، تا مرز زندان رفتن‌های متوالی است. یعنی اینها (امور اخلاقی مانند زیبایی دوستی) در این حدود به شکل امور تفنّنی و فانتزی درست است، اما به شکل نیازهای عمیق بشری که در مکتب لازم است تا افرادِ پایبند به مکتب به خاطر این ارزشهای معنوی «پاکبازی» و «سربازی» کنند صحیح نیست، یعنی نیاز مکتب به ایمان به معنویات در یک حد خیلی بالاتر و بهتری است. 🔹 لذا اگر کسی مثلا بگوید: امام حسین علیه‌السلام به کربلا رفت و خود و جوانانش را به کشتن داد و اهل بیتش را به اسارت داد زیرا وجدانش از خدمت به خلق خدا لذت می‌برد، درست نیست، زیرا لذت در پایان به خود انسان برمی‌گردد و دیگر با «پاکباختگی» جور درنمی‌آید. این اولا. 🔸ثانیا: اگر خدایی در عالم نباشد و نظام و هدفی در کار نباشد و اگر یک نوع وابستگی باطنی میان اشیاء و انسانها برقرار نباشد، خود لذت بردن که ما بر اساس آن ساخته شده‌ایم، آیا نباید گفت غلطی در طبیعت است؟ این که من مثلا از نان خوردن فلان بچه یتیم لذت می‌برم چه ربطی به من دارد؟ او خود لذت ببرد چرا من لذت ببرم؟ این لذت در این ‌صورت چیزی است شبیه لغو و پوچ، یعنی حکمت و علتی در وجود من ندارد و بی‌دلیل است. 🔹 ولی اگر بگوییم یک نوع همبستگی در نظام عالم هست و خلقت روی حکمت کار می‌کند، میان من و سایر افراد یک وابستگی در متن خلقت هست و همه عضو یک پیکریم، آنوقت من که دنبال این لذت می‌روم، به دنبال امر پوچ و بی‌هدف از سوی خود نمی‌روم، دنبال یک اصل متقن در خلقت می‌روم. 🔸اگر لذت تصادفی باشد و تصادفا من طوری ساخته شده‌ام که از رسیدن خیر به دیگران لذت می‌برم و این لذت برای من هیچ فلسفه‌ای ندارد، در ‌این ‌صورت باز آخرش کار به پوچی و بی‌هدفی می‌کشد؛ یعنی طبیعت از کار خود هدفی نداشته و کار لغوی انجام داده است و من دارم دنبال آن کار لغو طبیعت می‌روم و فی‌المثل خود را به عنوان سرباز برای دفاع از مردم به خاطر لذتی که می‌برم فدا می‌کنم؛ اما خود لذت چیست؟ نمی‌دانم، بلکه اینچنین ساخته شده‌ام (مانند اینکه انسان گاه شش انگشتی ساخته می‌شود). در ‌این ‌صورت طبیعت کار پوچی انجام می‌دهد و کار من هم پوچ است و این دیگر ارزش و هدف نیست. 🔹 این که هدف من بر اساس لذتی است که به غلط در من گذاشته شده است و آنچه هدف من در آن است [یعنی خلقت و طبیعت] خود بی‌هدف است، زندگی مرا از پوچی خارج نمی‌کند. 🔸 پس در عین اینکه ما قائل به وجدان اخلاقی می‌شویم و می‌گوییم انسان بالفطره از کار خوب لذت و از کار بد رنج می‌برد، اگر پای خدا و خلقت و هدف داشتن خلقت در میان نباشد، کار ما از پوچی خارج نمی‌شود. ولی آنجا که این وجدان اخلاقی هست (و ما معتقدیم که واقعا وجود دارد) اما من خود می‌فهمم که این وجدان را خدا برای این قرار داده است که من کار باهدفی را انجام دهم و در متن خلقت، من و آن یتیم و آن پیرزن عضو یک پیکر هستیم و واقعا جزء یک نقشه و طرح هستیم و از یک مشیّت ازلی پیروی می‌کنیم و به دنبال یک حکمت می‌رویم و هدف خلقت و خالق خلقت را تأمین می‌کنیم، در ‌این ‌صورت این امر معنوی پوچ نیست بلکه حقیقی و واقعی است. 🔹 پس هر مکتبی نیاز دارد به چنین هدف‌ها و ارزشهای معنوی، و به صرف شرکت در منافع و بر اساس آن نمی‌توان یک مکتب انسانی جامع به وجود آورد،  استاد مطهری، هدف زندگی، ص۴۷-۴۳ (با تلخیص)
اما من از چیزهـای نادرستی که برایمـان طبیعی شده میترسم! - شهیدعباس‌دانشگر🌿
✏️ رهبر انقلاب: شهریار، شاعر حق پرست، پارسا و صادق بود كه حاضر نشد كالای شعرش را به كسی بفروشد. ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🇮🇷 کانال فرهنگی، مذهبی و محفل شهدایی @shohadayeghomnamT