🍂 کلید نجات
زهرا شمس
┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄
🔹 وقتی شروع به شستن لباسهای رزمندگان کردیم تعداد کمی برای کمک می آمدند. خیلیها از اهواز رفته بودند و شهر خالی بود. به بیبی خدیجه، دختر خانم علم الهدی گفتم بیا هرشب بریم یه مسجد و برای چایخانه نیرو جذب کنیم، کلید نجات همینجاست.
هر شب موقع نماز مغرب وضو می گرفتیم و به مسجد می رفتیم. بسیاری از خانمها از مسجد جذب شدند. پس از مدتی باز هم نیرو کم بود و تصمیم گرفتند نیروهای اعزامی از شهرهای دیگر را بیاورند. خانمهای اعزامی از تهران اصفهان همدان و... میآمدند و هر گروه ۱۵ روز میماند و میرفت. تنها کسی که ماند و سالی دو بار به خانواده اش سر میزد خانم موحد بود. او مسئول چایخانه شد. او جذبه بالایی داشت و خیلی خوب بیشتر از ۱۰۰ زن را سازماندهی می کرد. برای چایخانه قوانین مشخص کرده بود که کارها با نظم پیش برود. ما در آنجا دفتر حضور و غیاب داشتیم و نمیتوانستیم بدون کارت وارد شویم.
•┈••✾○✾••┈•
از کتاب زنان جبهه جنوبی
#خواهران_رزمنده
🍂 نسل مبارز
کبری کچیان
نوشته: رومزی پور
┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄
🔹در یکی از روزها هنگام موشک باران شهر با یکی از خواهران بسیج به نام ناهید کیانی در موقعی که برای کمک به افراد آسیب دیده جمع شدیم سخنانی در باب شوخی و مزاح با یکدیگر داشتیم و باهم قول و قرار گذاشتیم هر کدام از ما زودتر شهید شدیم نفر دیگر اقدام به خاکسپاری نماید این طور شد که اولین قرعه به نام خود ناهید کیانی درآمد که به لقاءالله پیوست و من با توجه به قولی که به همدیگر داده بودیم داوطلب شدم و ایشان را به خاک سپردم.
•┈••✾○✾••┈•
از کتاب شهرم در امان نیست
#خواهران_رزمنده
#خرمشهر