فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند آیه #قرآن بخونیم و ثوابش را هدیه کنیم به شهدا
#همراه_شهدا
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#سردار_رشید_اسلام
#شهيد_والامقام
#حاج_حسین_خرازی
#طلوع :
🗓 1336/06/01 🗓
محل تولد : اصفهان
وضعیت تاهل : متأهل
شغل : پاسدار
#غروب :
🗓 1365/12/08 🗓
مسئولیت : فرمانده لشگر امام حسین (ع)
محل #شهادت : شلمچه
عملیات : کربلای 5
مزار #شهید :
#گلستان_شهدای_اصفهان
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang
ای راز شکفته و نهانی ،صلوات
ای عطر زمینی آسمانی ، صلوات
پوشیده نماندهیچ رازی چون تو
در عمق دل و وردزبانی صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
ای عشق ،تو آمدی حیاتم دادی
ازظلمت وتیرگی نجاتم دادی
من تشنه ی یک سرود روشن بودم
جامی ز می صلواتم دادی
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang
دلم "بهشتـی" را میخواهد
که ساکنانش "شهـدا" هستند
گوشه ای کنارشان بنشینم و
برای خود " فاتحه ای " بخوانم
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
امروز به نیت شهید
#بهمن_قربانی
نام پدر: لطف اله
عملیات :کربلای 5
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
دلم "بهشتـی" را میخواهد که ساکنانش "شهـدا" هستند گوشه ای کنارشان بنشینم و برای خود " فاتحه ای " بخو
امروز مهمون این شهیدمون هستیم قبل از شروع
استغفار کنیم
ابراز پشیمانی
بعدش حمد وشکر خداوند
بعدش بانیت ظهور و زمینه سازی
حاجت مدنظرتون رو
انشالله در ذهن داشته باشیم
وبخوانیم به امید گشایش
رحمت الهی بارش باران دعا کنیم
راستی یادمون نره که دعا برای دیگران، دعای خودمون رو زودتر به اجابت نزدیک میکنه
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چندآیه #قرآن بخوانیم و ثوابش راهدیه کنیم به شهدا
#همراه_شهدا
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_95 #فصل_یازدهم روزهای اول دوری از حاج آقایم بی تابم می ڪرد. آن قدر ڪه گاهی وقت
#رمان_دختر_شینا
#قسمت_97
#فصل_یازدهم
دلهره ای افتاده بود به جانم ڪه آن سرش ناپیدا. توی فڪرهای پریشان و ناجور خودم بودم ڪه دوباره در زدند. به هول دویدم جلوی در. همین ڪه در را باز ڪردم، دیدم یڪ مینی بوس جلوی در خانه پارڪ ڪرده و فامیل و حاج آقایم و شیرین جان و برادرشوهر و اهل فامیل دارند از ماشین پیاده می شوند. همان جلوی در وا رفتم. دیگر مطمئن شدم اتفاقی افتاده. هر چه قسمشان دادم و اصرار ڪردم بگویند چه اتفاقی افتاده، ڪسی جواب درست و حسابی نداد. همه یڪ ڪلام شده بودند: «صمد پیغام فرستاده، بیاییم سری به شما بزنیم.»
باید باور می ڪردم؛ اما باور نڪردم. می دانستم دارند دروغ می گویند. اگر راست می گفتند، پس چرا صمد تا این وقت شب نیامده بود. تیمور با برادرش ڪجا رفته؟! چرا هنوز برنگشتند. این همه مهمان چطور یڪ دفعه هوای ما را ڪردند.
مجبور بودم برای مهمان هایم شام بپزم. رفتم توی آشپزخانه. غذا می پختم و اشڪ می ریختم. بالاخره شام آماده شد. اما خبری از صمد و برادرهایش نشد. به ناچار شام را آوردم. بعد از شام هم با همان دو سه دست لحاف و تشڪی ڪه داشتیم، جای مهمان ها را انداختم. ڪمی بعد، همه خوابیدند. اما مگر من خوابم می برد! منتظر صمد بودم. از دل آشوبه و نگرانی خوابم نمی برد. تا صدای تقّه ای می آمد، از جا می پریدم و چشم می دوختم به تاریڪیِ توی حیاط؛ اما نه خبری از صمد بود، نه تیمور و ستار.
ادامه دارد...✒️
#قسمت_98
#فصل_یازدهم
نمی دانم چطور خوابم برد؛ اما یادم هست تا صبح خواب های آشفته و ناجور می دیدم. صبح زود، بعد از نماز، صبحانه نخورده پدرشوهرم آماده رفتن شد. مادرشوهرم هم چادرش را برداشت و دنبالش دوید. دیگر نمی توانستم تاب بیاورم. چادرم را سرڪردم و گفتم: «من هم می آیم.»
پدرشوهرم با عصبانیت گفت: «نه نمی شود. تو ڪجا می خواهی بیایی؟! ما ڪار داریم. تو بمان خانه پیش بچ هایت.»
گریه ام گرفت. می نالیدم و می گفتم: «تو را به خدا راستش را بگویید. چه بلایی سر صمد آمده؟! من ڪه می دانم صمد طوری شده. راستش را بگویید.»
پدرشوهرم دوباره گفت: «تو برو به مهمان هایت برس. الان از خواب بیدار می شوند، صبحانه می خواهند.»
زارزار گریه می ڪردم و به پهنای صورتم اشڪ می ریختم، گفتم: «شیرین جان هست. اگر مرا نبرید، خودم همین الان می روم دادگاه انقلاب.»
این را ڪه گفتم، پدرشوهرم ڪوتاه آمد. مادرشوهرم هم دلش برایم سوخت و گفت: «ما هم درست و حسابی خبر نداریم. می گویند صمد زخمی شده و الان بیمارستان است.»
این را ڪه شنیدم، پاهایم سست شد.
ادامه دارد...✒️
نویسنده:بهناز ضرابی زاده
#دختر_شینا
@shohadayekahrizsang
دل با صلوات محرم راز شود
سیمرغ شود بلند پرواز شود
فرمود پیامبر که با هر صلوات
درها ی اجابت دعا باز شود
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
بر روح بلند مهربانی صلوات
بر خلق عظیم آسمانی صلوات
بر اشرف کاینات هادی سبل
خورسید سپهر جاودانی صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang
شهادت پایان کسانیست کھ
در این روزگار گوششان غبار دنیا
را نگرفتهباشد . .
و صدایِ آسمان را بشنوند !
و شهادت حیاتِ عند ربّ است.
🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️
امروز به نیت شهید
#غلامحسن_قربانی
پدر: رجب
عملیات: والفجر 2
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
شهادت پایان کسانیست کھ در این روزگار گوششان غبار دنیا را نگرفتهباشد . . و صدایِ آسمان را بشنوند !
امروز مهمون این شهیدمون هستیم قبل از شروع
استغفار کنیم
ابراز پشیمانی
بعدش حمد وشکر خداوند
بعدش بانیت ظهور و زمینه سازی
حاجت مدنظرتون رو
انشالله در ذهن داشته باشیم
وبخوانیم به امید گشایش
رحمت الهی بارش باران دعا کنیم
راستی یادمون نره که دعا برای دیگران، دعای خودمون رو زودتر به اجابت نزدیک میکنه
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang