. بمناسبت عکس قبلی یه چیز یادم آمد🔻 #خاطره_سرپایی یه روز تو قم دیدم یه ماشین ال۹۰ رو شیشه ماشین‌ش عکس شهید عربی رو زده! برام جالب شد! گفتم شاید همکارش باشه یا رفیقش ولی اینکه بعد این همه سال هنوز عکس شهید رو از پشت شیشه ماشین بر نداشته احتمالا رفیق شیش بودن باهم... عین پلیس‌ها که می‌خوان سارق دستگیر کنن با ماشین پیچیدم جلوی ال۹۰ جا خورد! سریع خندیدم گفتم نگران نباشید امرِ خیره! بعد سلام علیکی که داشتیم بهش گفتم احتمالا با علی اکبر رفیق شیش بودید که عکسش رو هنوز برنداشتی ؟ گفت همسایه بودیم ولی چه همسایه‌ای (آهی کشید) گفتم من #بچه‌ی_خمین‌ام همشهری شهید عربی... یه خاطره #سرپایی ازش برام بگید یکی از خاطره‌هاش این بود! یک شب مونده بودم جلو در آپارتمان داشتم سیگار میکشیدم دیدم آقاعربی با پسرش مصباح اومد! خودش دست خالی بود ولی پسرش مصباح داشت یه کیسه بزرگی رو دنبال خودش می کشید. ناراحت شدم، گفتم عجب بابایی! خودش دستش خالیه، کیسه را داده دست این بچه طفلک! طاقت نیاوردم حرفم را بخورم! رفتم بهش گفتم اقاعربی خودت دست خالی هستی این بچه دست تنها داره این کیسه را میکشه دنبال خودش! خنده ای کرد و گفت: (( این آقا محمدمصباح بعد از من مرد خونه ماست، باید یاد بگیره کارای خونه رو انجام بده! من خیلی پیش این بچه‌ها نیستم، باید از الان یاد بگیره )) دقیقا ۴ ماه بعد از اونشب آقای عربی به شهادت رسید. و الان محمدمصباح مرد خونه است 🌱 🇮🇷کانال شهدای خمین 🔻🔻🔻 @shohadayekhomein