#شب_جمعه
#شب_زیارتی
🥀خاطره شنیده نشده از شهید غلامحسن شیخی _ خمین
🥀خوشبحال شهدایی که مثل امام حسین(ع) شهید شدن...
🔸ترکش خورده بود افتاده بود روی زمین، وقتی رسیدم بالاسرش خونزیادی ازش رفته بود، هی داد میزد که یکی بهش آب بده...
خونریزی زخمش زیاد بود اگه آب بهش میدادم خونریزی بیشتر میشد و شهید میشد.
میگفت: علیرضا توروخدا یه قمقمه آب بهم بده
یه جوری التماس میکرد دل سنگ آب میشد، چه برسه به من که رفیقش بودم.
گفتم: غلامحسن!
یکم صبر کن الان بهداری میاد زخمتو میبنده بعدش به خدا بهت آب میدم...
طاقت نداشت!
فقط داد میزد که بهش آب بدم. خونریزی زیاد عطش سختی براش ایجاد کرده بود.
بهداری اومد تا نگاهش به زخم غلامحسن افتاد اشاره کرد به من که چند دقیقه دیگه شهید میشه.
((خودش متوجه شد))
با خودم گفتم چه آب بهش بدم چه ندم شهید میشه!
بذار لاقل لب تشنه شهید نشه...
به اندازه یه درب قمقمه آب پر کردم بردم نزدیک لباش تا بهش بدم، دیدم سریع صورتش رو اونوری کرد
تعجب کردم!
غلامحسن مگه آب نمیخواستی؟
چرا صورتت رو بر میگردونی؟
بیا آب بخور دیگه؟
یه نگاه معنا داری کرد گفت:
(( میخوام مثل اربابم امامحسین(ع) شهید بشم....))
یه سلام داد و با لب تشنه به شهادت رسید....
به نقل از رزمنده علیرضا محمودی اهل خمین
#شهدای_خمین
#خمین_شهر_هزار_شهید
🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇
@shohadayekhomein