eitaa logo
شهدای ملایر
314 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
403 ویدیو
39 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدای ملایر
شهید مجید #اکبری @shohadayemalayer
وصیت نامه شهید مجید بسم الله الر حمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و انه خير ناصر و معين «يا ايها الذين امنوا هل ادلكم علي تجاره تنجيكم من عذاب اليم. تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون في سبيل الله باموالكم و انفسكم ذالكم خير لكم ان كنتم تعلمون. (سورة ص آيه 9 الي 11) اي اهل ايمان! آيا شما را به تجارتي سودمند كه شما را از عذاب دردناك آخرت نجات بخشد دلالت كنم؟ آن تجارت اين است كه به خدا و رسول او ايمان آوريد و به مال و جان در راه خدا جهاد كنيد. اين كار از هر تجارتي اگر آگاه باشيد براي شما بهتر است. در ابتداي سخنم نام سرور و آقايم سيد الشهدا را به زبان مي آورم؛ سيدي كه نام او بدن ضعيفم را به لرزه در مي آورد و ياد او دلم را روشن مي كند. زماني كه نام حسين (عليه‌السلام) به گوشم مي‌رسد، ياد خواهرش زينب و طفلان مظلومش مي افتم. افسوس مي خورم كه چرا خداوند مرا در عصر حسين(عليه السلام) نيافريد تا يكي از سربازهاي او باشم، اما امروز راه حسين(عليه السلام) را در فرزند خلفش روح الله ديدم و صداي هل من ناصرش را لبيك گفتم و قرآن را در يك دست و سلاح را در دست ديگر گرفتم و پاهايم را محكم بر زمين كوبيدم و با خدايم عهد كردم كه تا آخرين قطره خونم در راه حق قدم بردارم و خدا را صدها مرتبه شكر و سپاس مي كنم كه مرا به صراط مستقيم هدايت كرد. برادران وخواهران عزيزم! راه امام را ادامه دهيد و امام را در هيچ مرحله اي تنها نگذاريد تا رستگار شويد؛ زيرا راهي كه امام سير مي كند راه خداست و براي رسيدن به اين راه، هيچ راهي جز پشتيباني و حمايت از امام و ولايت فقيه نيست. خدايي نخواسته نكند به يكي از ياران امام تهمت يا غيبتي ببنديد زيرا اينگونه بديها را به مؤمنين بستن، گناهي كبيره و حق الناس است و خدا چنين افرادي را نخواهد بخشيد. پدر و مادر عزيزم! بر شهادتم افتخار كنيد و سرتان را بالا بگيريد و بر خود افتخار كنيد كه چنين فرزندي را در راه خدا قرباني كرده ايد. درود خدا بر شما كه وقتي هنوز زبان باز نكرده بودم، شهادتين را يادم داديد و نماز خواندن و اصول و فروع دينم را در كودكي به من آموختيد. پدر جان و مادر عزيزم! اگر مي ديدي كه بعضي اوقات بدون اجازه شما به جبهه مي رفتم به اين دليل بود كه نداي امام حسين(عليه السلام) مرا مي خواند و بدون اراده به سوي جبهه روانه مي گشتم! اما باز مرا ببخشيد و حلالم نماييد. پدر و مادر عزيزم! نمي گويم گريه نكنيد اما نه براي من، براي مظلوميت امام حسين(عليه السلام) و براي رضاي خدا و همراه با دعا زيرا قرآن مي فرمايد« قل مايعبؤبكم ربي لولا دعاكم» اي رسول به امت بگو اگر دعا و ناله و زاري در زندگي شما نباشد خدا توجه و اعتنايي به شما نمي كند. پدر و مادر عزيزم و خواهران و برادران بزرگوارم! صبر و استقامت را پيشه كنيد و هميشه ذكر خدا را بر زبان داشته باشيد و در نماز شب هايتان مرا نيز دعا كنيد و برايم طلب آمرزش از درگاه خداوند نماييد.راهم را آگاهانه انتخاب كردم، آگاهانه سير نمودم و آگاهانه رفتم. چشم منافقين كور و لعنت خدا بر آنها باد كه دست در دست دشمنان اسلام نهاده اند و اسلام و ميهن و امت و خودشان را نيز قصد دارند نابود كنند، اما كور خوانده اند؛ زيرا امت ما امامي آگاه دارد و به قوت و ياري خداوند دسيسه ها و نقشه هاي شيطان گونه شان يكي پس از ديگري نقش بر آب مي شود. اي جواناني كه براي هواي نفس و ماديت و به خاطر دنيا به انحراف افتاده ايد! كمي به خود بياييد. فكر كنيد و بيدار شويد و از جهالت و لجاجت بدر آييد و توبه كنيد تا خداوند انشاءالله شما را ببخشد. امت حزب الله! پشت جبهه را محكم بگيريد و از جان و مال خود انفاق كنيد و رزمندگان و فرزندانتان را ياري نماييد. نماز جمعه و دعاي كميل و ديگر مراسم را با شكوه برگزار كنيد؛ چون اين مراسم است كه اسلام را زنده نگه مي دارد. سخن آخرم در مورد برادران گروه‌هاي مقاومت است. برادران عزيز! فعالانه در مساجد خدمت كنيد و پايگاه‌ها را گرم نگهداريد و تبليغات و جذب نيرو را افزايش دهيد و با بر خورد خوب و خدا پسند با مردم رفتار كنيد. در آخر از همه دوستان و آشنايان اگر بدي از ما ديده‌اند، حلاليت مي طلبم و اميدوارم هميشه در كارهايتان موفق باشيد. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
طلبه شهید: محمد یار معارف وند فرزند: ابراهیم شهرستان: ملایر تولد: 01/01/1
طلبه شهید محمد یار وند وصیت نامه" بسم الله الرحمن الرحيم فرازی از وصیت نامه شهید: ای پدر،ای مادر،خواهران ودوستان من خود کاملا به این راه که همان راه سرور شهیدان،حسین ابن علی است اگاهم ودوست دارم ،مردانه با دشمنان اسلام مبارزه کنم تا دیگر قدرتی هوس وطمع نابودی اسلام را نکند.اگر امروزحرکت نکنیم ،فردا دیر است ،پس بیایید جلوی دشمنان بایستیم ونگذاریم حقمان پایمال شودو به اسلام عزیز خدشه ای وارد شود.من زندگی را در مردانه زیستن میدانم ،واین راهم بدانیم که زندگی راحت مرداب روح است وشهادت کمال انسانیت. @shohadayemalayer
«روحانی شهيد: يحيي » @shohadayemalayer
شهدای ملایر
«روحانی شهيد: يحيي #صادقي » @shohadayemalayer
زندگی نامه روحانی شهيد: يحيي صادقي » دهم فروردين 1346 در روستاي «شهرك كربلا» از توابع شهرستان «ملاير» ديده به جهان گشود. وي تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و متوسطه را در زادگاهش به اتمام رساند. در زمان تحصيل، دانش‌آموزي ممتاز و با استعداد بود و مورد توجه معلمان ودوستانش قرار گرفت. در كنار درس در فعاليت‌هاي مذهبي مدرسه شركت مي‌كرد و با شروع به كار انجمن‌هاي اسلامی مدارس به عضويت آن در آمد و يكي از اعضاي فعال آن قسمت بود. در مبارزات انقلابي و راهپيمايي‌ها نيز مستمر شركت مي‌نمود. پس از اخذ ديپلم در رشتة اقتصاد به حوزه رفت و به مدت دو سال به فراگيري علوم حوزوي پرداخت. با اوج‌‌گيري جنگ تحميلي و هجوم نا جوانمردانه دشمن، ديگر توان ماندنش نبود. هيچ چيز و هيچ كس نمي‌توانست او را از رفتن باز دارد. او راهي شد، مي‌خواست به آنهايي بپيوندد كه سر را زير پاي خود مي‌گذارند تا دستانش به خورشيد رسد و به خيل انبوه سينه چاكان هميشه پاك. او مي‌خواست به ياراني بپيوندد كه در بند «بودن» نيستند، به آن هايي كه بدن را به ميزباني تركش‌هاي داغ مهيا مي‌كنند و آرزو داشت به آن جا رود كه شب‌هايش عطرآگين است؛ به آن جايي كه شب همه شب چشمان ماه را نوازش دهد و روز همه روز، گل‌هاي سرخ زخم را بر پردة پيكرش تركش‌كوب كند. به سرزميني قدم گذارد كه به كبوتران حرم نزديك‌تر است. او دلش مي‌خواست كه كبوتران، بال‌زنان، دانه‌هاي حرم را به كامش بريزند تا شيوة پرواز را سبكبال بياموزد و چه زيبا آموخت! سه بار به جبهه رفت و سه بار عاشقي را جلوه‌گر نمود. آخرين بار در كربلاي چهار به صف غواصان پيوست، خيس از استجابت دعا، غوطه‌ور در توفان آب، سرشار از سنگيني عشق، جان بر كف و آماده، در سماعي آبي، به خون نشست و ششم فروردين 1365 در شلمچه شكفته شد. قابي شد بر گرداگرد رخسارة خورشيد... و در يك كلام، پلاك را به يادگار گذاشت تا ملاك اصلي در رشادت باشد. پيشاني‌بند سبزش بر دور سرش سرخ شد، تا در شكوفايي و رشد، شهادت را تشريح كند. آري، بعد از دو ماه و نيم مفقود بودن جسدش، نهايتاً در 20/12/65 پيكر پاكش شناسايي شد و در زادگاهش روستاي «شهرك كربلا» به خاك سپرده شد. «روحش شاد و راهش پر رهرو باد.» @shohadayemalayer
شهدای ملایر
«روحانی شهيد: يحيي #صادقي » @shohadayemalayer
وصیت نامه روحانی شهید: يحيي صادقي » بسم الله الر حمن الرحيم «ان الذين آمنوا و الذين هاجرو و جاهدوا في سبيل الله اولئك يرجون رحمت الله و الله غفور رحيم»(بقره/ 217) آنان كه به دين اسلام گرويدند و از جان خود هجرت كردند و در راه خدا جهاد كردند، اينان اميدوار و منتظر رحمت خداوند باشند كه خدا بر آنها بخشنده و مهربان است. شهادت، عزت ابدي است. «امام خميني» با حمد و سپاس به پيشگاه مقدس احديت و با درود و سلام بر اوليا و انبياي الهي و با درود و سلام بر مهدي موعود (عجل‌تعالي فرجه) يگانه منجي عالم بشريت و با درود و سلام بر نائب بر حق آقامان امام زمان، خميني بت شكن و با درود و سلام بر امت حزب الله ايران كه با ايثارگري خود اسلام را روح بخشيدند و با درود بر شهداي حق و حقيقت. متني را تحت عنوان وصيت نامه عرضه مي‌دارم: هم اكنون كه خداوند بزرگ و عالي‌قدر اين سعادت بزرگ را نصيبم نموده تا در صف عاشقان خالصش قرار گرفته و با كفر صدامي ستيزه كنم، مطالبي را خدمت شما عرضه مي‌دارم تا وقتي خداوند مرا در صف شهدا قرار داد، با اين مطالب مقداري از تقصيراتم را برطرف سازد، انشاءالله. پدر عزيز و گرامي‌ام! بعد از عرض سلام خدمت شما كه زحمات فراواني را براي من متحمل شده‌اي، از شما مي‌خواهم كه مرا ببخشي؛ زيرا من نتوانستم يك هزارم زحماتت را قدرداني كنم و از شما مي‌خواهم مرا حلال كني، از شما مي‌خواهم كه از لحاظ من هيچ ناراحت نباشيد و هر گاه خواستيد گريه كنيد، به ياد حسين(عليه السلام) و يارانش گريه كنيد و اگر مفقود شدم( اين خواسته خودم از خداوند است تا مانند فاطمه زهرا مفقود باشم و اگر خداوند اين فيض را به من عطا كرد) به ياد فاطمه زهرا(سلام الله عليها) بيافتيد و براي مظلوميتش گريه كنيد. مادر عزيز و مهربانم! شما كه براي من بيش از حد زحمت كشيده و حق زيادي بر گردنم داريد، از شما مي‌خواهم كه به بزرگي خودت مرا ببخشي و حلالم كنيد، باشد كه بتوانم در روز قيامت اگر خداوند حق شفاعت به من بدهد، شما را شفاعت كنم تا بتوانم گوشه كوچكي از زحمات شما را جبران كنم. از براداران عزيزم طلب حلاليت مي‌كنم؛ زيرا نتوانستم برادر خوبي براي آنها باشم و از خواهرانم مي‌خواهم كه مرا حلال كنند؛ زيرا آنها را زياد اذيت و آزار كرده‌ام. از كليه دوستان و آشنايان و اقوام حلاليت مي‌خواهم و اميدوارم كه اگر حقي هم بر گردنم دارند، حلال كنند و اگر از ما بدي ديده‌اند، بر ما ببخشند. و پيام من به همه مردم اين است كه تقواي خدا را پيشه كنند و فكر آخرت باشند و از ولايت فقيه حمايت كننند تا امام زمان از آنها راضي باشد. از همه كساني كه مي‌توانند سلاح در دست بگيرند مي‌خواهم كه در اين جهاد مقدس شركت جويند كه همانا فيض بزرگي است كه هر كس از آن بي‌نصيب گردد، واي بر حالش. و اين را هم بگويم كه من راه شهادت را با آگاهي كامل انتخاب كرده و از خداوند مي‌خواهم كه مرا در راه خودش شهيد كند؛ زيرا من بهترين راه سعادت را در شهادت مي‌بينم. در پايان از خداوند بزرگ طلب مغفرت دارم تا گناهانم را ببخشد و مرا از گناهان پاك كند و به جوار خودش ببرد انشاءالله. در ضمن، من شش روز روزه نذري بدهكارم، اميدوارم كه برايم ادا كنيد و تا جايي كه مي‌دانم نماز و روزه قضا ندارم و چيزي به كسي بدهكار نيستم. هر چه مي‌توانيد براي پيروزي اسلام صلوات ختم كنيد. من هر چه كتاب دارم تحويل مدرسه مهدي موعود شود و اگر صلاح ديديد، وسايل حجره را وقف طلاب آن مدرسه كنيد. «خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار» @shohadayemalayer
درسومین روز از پاییز 1343 در خانواده ای مذهبی در شهرستان ملایر دیده به جهان گشود.تحصیلات ابتدایی وراهنمایی را در زادگاهش سپری نمود.سپس ببه حوزه علمیه رفت ودر انجا با تلاش وپشتکاری فراوان در راه کسب مدارج علمی لحظه ای ازپای ننشست. او چنان تشنه ای بی تاب ،در در یای شفاف وژرف حوزه غوطه میخورد ودانستنیهای خودرا صادقانه در بین خیل مشتاقان تکثیر می کرد.با شروع جنگ تحمیلی درس را رها کرد وبا حضوری درخشان در صحنه های کارزار،درسی دیگر از وفاداری را به طور عملی فرا راه طالبان عرصه های معرفت گذاشت. مادرش میگفت:((هنوز اثار ضعف ورنجوری مجروحیت در چهره اش هویدا بود. یک روز گفت:مادر میخوابم ساعت دو بعد از ظهر مرا بیدار کن. با دوستانم قرار داریم ...اورا بیدار کردم. گفت: مادر میخواهم مراحلال کنی ،من عازم جبهه ام. گفتم تو هنوز خوب نشدی گفت: مادر خوبم.. چند شب پیش اقا حسین ابن علی (ع) را در خواب دیدم... تبسمی بر لبان مبارکش نقش بسته بود. نامم بر زبان جاری کرد.رسول به کربلا می ایی؟اری مادر سپاهیان محمد(ص)عازم هستند. پانزدهم فروردین 1365 در عملیات کربلای 4 در زیر بمباران هواپیماهای مزدوران بعثی،جان را در پهنای اسمان ،به پرواز دراورد. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
درسومین روز از پاییز 1343 در خانواده ای مذهبی در شهرستان ملایر دیده به جهان گشود.تحصیلات ابتدایی ورا
خاطره طلبه شهيد: رسول » بسم الله الرحمن الرحيم «سفر كربلا» يك روز كه رسول مجروح شده بود و در خانه به سر مي‌برد، به من گفت: مادر! من مي‌خوابم ساعت 2 مرا بيدار كن؛ مي‌خواهم زيارت بروم؛ وقتي صدايش كردم، بلند شد و گفت: مادر! مي‌خواهم به جبهه بروم از تو مي‌خواهم حلالم كني و اگر شهيد شدم، مانند مادر علي اكبر - عليه‌السلام- صبور باشي. گفتم: مگر نگفتي مي‌خواهي زيارت بروي؟ گفت: در خواب حسين بن علي - عليه‌السلام- را ديدم، او رو به من كرد و گفت: رسول مي‌خواهي به كربلا بيايي؟! آري مادر! من مي‌روم تا به سپاهيان اسلام بپيوندم و در اين راه شهيد شوم. آري، او رفت و براي هميشه به لقاء سيد الشهداء رسيد. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
درسومین روز از پاییز 1343 در خانواده ای مذهبی در شهرستان ملایر دیده به جهان گشود.تحصیلات ابتدایی ورا
وصیت نامه طلبة شهید: رسول » بسم الله الر حمن الرحيم «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» (آل عمران- 168) البته نپنداريد كه شهيدان راه خدا مرده‌اند بلكه زنده به حيات ابدي شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود. وصيت نامه خود را با درود فراوان بر آقا امام زمان (عجل‌تعالي فرجه) و نايب بر حقش امام خميني شروع مي‌نمايم: «يا ايها الذين آمنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات او انفروا جميعاً» (نساء-71) اي كساني كه ايمان آورده ايد گروه گروه و دسته دسته سلاح خويش را بر گيريد و بر دشمن بشتابيد. و باري اي پدر و مادر! اگر من به سعادت واقعي كه شهادت باشد رسيدم، در بين مردم براي من گريه نكنيد، زيرا عده‌اي جشن مي‌گيرند و مي‌گويند كه يكي از فرزندان جمهوري اسلامي ‌و انقلاب اسلامي كشته شده و باري برادران عزيزم! شما هم همچنين براي من گريه نكنيد، به جاي اين كه براي من گريه كنيد، اسلحه‌ام را بر زمين نگذاريد. وصيتم بر خواهرانم اين است كه حجاب شما كوبنده‌تر از خون من است. پدر و مادرم! زماني كه جنازه مرا به ملاير آوردند، در كنار قبر دوستان شهيدم: «بهروز جعفري، شهيد روزبهاني و شهيد قاسمي» به خاك بسپاريد و بر جنازه من آقاي هاشمي حاكم شرع عمومي ملاير با حسن آقا فاضليان استاد گرامي‌ام نماز بخوانند و از دوستان حوزة علميه در خواست مي‌كنم اگر وقت كردند براي من مدت 15 روز نماز بخوانند. اي خدا! اگر با خون من، اسلام و قرآن و نظام جمهوري اسلامي آبياري مي‌شود، هزار بار حتي بيشتر مرا بكش و زنده بكن. باري پدر و مادرم! مرا حلال كنيد چون كه براي من زحمت‌هايي كشيده‌ايد، براي من شب‌نخوابي كرده‌ايد، اميدوارم كه مرا حلال كنيد. پدر و مادرم! از طرف من از تمام اقوام و آشنايان و همسايگان حلال‌خواهي كنيد. برادر عزيزم محمد جان! اميدوارم كه مرا حلال كني، زيرا خيلي تو را زحمت داده و طي آن چند سال كه پيش تو بودم، شما را اذيت كرده‌ام و اميدوارم كه مرا عفو نماييد و اميدوارم كه سلاحم را بر زمين نگذاري و همدوش سپاهيان دلاور بجنگي. وصيتم بر عمويم اين است: كه با پدرم در مزارع كشاورزي همكاري كنند و وصيتم بر پسر عموهايم اين است اي عزيزان! سلاحم را بر زمين نگذاريد. با حزب بعث مبارزه نماييد. پدر و مادرم! از طرف من از امام جمعه عزيزم و برادران حوزة علميه و پايگاه مقاومت شهيد مدني و شهيد رجايي ملاير حلال‌خواهي كنيد. مرگ بر مقام پرست و رياست طلب، كساني كه براي خدا كار نمي‌كنند. «والسلام» @shohadayemalayer
روحاني شهيد: محمد وفايي زاده @shohadayemalayer
شهدای ملایر
روحاني شهيد: محمد وفايي زاده @shohadayemalayer
زندگی نامه روحاني شهيد: محمد زاده به سال 1342 در شهرستان «ملاير» ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت پشت سر گذاشت و سپس با اشتياقي فراوان به حوزة ‌علميه رفت و به كسب علوم حوزوي پرداخت. در حوزه با جديت و پشتكار فراوان و حوصله‌اي در خور تحسين اشتغال ورزيد و دروس سطح را به پايان رساند. با شروع جنگ تحميلي ديگر نمي‌توانست مثل هميشه درس بخواند، بي‌قرار بود و براي رفتن بي‌تابي مي‌كرد. از طريق بسيج قم به جبهه‌هاي نبرد اعزام شد. او رفت و از تمام ظواهر، دست شست تا جان و تن را در شكلي از خون شستشو نمايد. مردمك چشمانش به سوي جاودانگي بال‌بال مي‌زد. نمي‌توانست تنها در حجره بماند و يا خود را محدود به تبليغ كند. او عاشق بود و علاقه‌مند فدا شدن. مي‌خواست خود را قرباني معشوق نمايد. او زيباترين درس آرمان‌خواهي و آزادگي را در سنگر حوزه آموخته بود و اينك مي‌خواست با تمام وجود، جانش را پيشكش مرامش كند، تا به بالاترين گنجينة گرانبهاي هستي، يعني شهادت، دست يابد. او سرزنده و شاد در معركه مي‌رزميد و از آن فرادست، دست افشان و پايكوبان با سر انگشتان نجابتش، مرگ را به بازي مي‌گرفت. به شهادت عشق مي‌ورزيد و آفتاب وجودش سخت نيازمند تجلّي در جلاي شهادت بود. او دنيا را كوچك مي‌ديد و چون چنين مي‌نگريست، بزرگ بود. وي قدم در عرصة پر شور حادثه گذاشت، چون مي‌دانست «شهادت» والاترين ترجمان زيبايي خدا در زمين است. او در آن وادي بلند معرفت، بال مي‌گستراند و با تواني به وسعت حادثه، جاودانه‌ترين جلوه و عاشقانه‌ترين زيستن را ترسيم مي‌نمود. سرانجام در 13/8/1362 در عمليات «والفجر چهار» در منطقة پنجوين عراق، بر اثر اصابت تركش در ناحية گردن به سراي باقي شتافت و گردان سيد الشهدا از لشكر 17 را در زير چتري از ماتم فرو برد. او شهيدي فرهيخته، برادر شهيدي وارسته و بزرگمردي شايسته بود كه كوچ نمود و هنوز هم رد پايش در خلوت خيال در يادمان هميشه خروشان باقي است. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
روحاني شهيد: محمد وفايي زاده @shohadayemalayer
خاطره"روحاني شهيد: محمد زاده» «فرماندهي دستۀ نماز شب خوان ها» در سال1362، در عمليات «والفجر3» و«الفجر4» ، لشکر 17 علي بن ابي طالب يک دستة شاخص و مشهور داشت: دسته يک از گروهان يک از گردان سيدالشهدا ( عليه السلام) فرمانده اين دسته شهيد محمد وفايي زاده بود. مردي مهربان، خالص، قوي و سخت کوش و اهل شهر ملاير؛ هم روحاني بود و هم پاسدار. نيروهاي دسته و حتي گروهان، او را معلم اخلاق خود مي دانستند؛ اما او خود را کوچک همه مي دانست و در امور روزمره دسته، مثل شستن ظرف ها و نظافت چادرها پيش قدم بود. دسته وفايي زاده يک خصوصيت ديگري هم داشت که آن را معروف کرده بود ساعتي پيش از اذان صبح شهيد محمد نيروها را بيدار مي کرد و همه براي جا آو.ردن نماز شب مهيا مي شدند. البته بسياري از رزمندگان نماز شب مي خواندند؛ ولي بين نماز شب پنهاني رزمندگان و نماز شب نيروهاي « دسته يک» که ترس از ريا در بين نبود، تفاوتي آشکار وجود داشت و ديگر نيروهاي گردان، اين دسته را به دسته نماز شب خوان ها مي شناختند. «به نقل از همرزم شهيد» @shohadayemalayer
شهدای ملایر
روحاني شهيد: محمد وفايي زاده @shohadayemalayer
خاطره از شهید محمد زاده «عنايت ويژه» وقتي در بين گردان اعلام مي شد که مثلا امشب دسته يک جلسه دعا برپا مي کند، کسي براي حضور در مراسم، شک به خود راه نمي داد. و همه مشتاق شرکت در آن جلسه را داشتند. در يکي از آن شب ها که مجلس عزاداري به اوج خود رسيده بود. شهيد محمد وفايي زاده روضه حضرت سيد الشهدا (عليه السلام) را مي خواند و از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) نيز نام برد. او در حالي که از همه بي قرارتر بود و گريه مي کرد، گفت: « چه مي شد اگر الان امام حسين- عليه السلام- و حضرت زهرا - سلام الله عليها- هم در مجلس ما حضور داشتند؟!» مراسم با همان شور و حالي که آغاز شد پايان گرفت. صبح روز بعد، هنگامي که نيروهاي دسته براي ورزش صبحگاهي آماده مي شدند ، وفايي زاده نيروهاي دسته را جمع کرد و گفت: مي خواهم خوابي را که ديشب ديده ام برايتان تعريف کنم. از آن جا که وفايي زاده هميشه تاکيد داشت که نيروها هرچه سريعتر براي مراسم صبحگاهي آماده شوند همه دانستند که خواب مهمي در بين است وي گفت: بعد از نماز شب در فاصله کوتاهي که تا اذان صبح باقي بود استراحت کي کردم در خواب جلسه دعاي ديشب را ديدم دقيقاه همان جلسه بود با همان جزئيات هم در مجلس ما خضور داشتند ؟ ديدم جلو در چادر سمت راست حضرت سيدالشهدا عليه السلام و طرف چپ حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها و به هنگام ورود و خروج نيروها دست به سينه مي گذارند و با احترام خوش آمد مي گويند ريه به وفايي زاده مجال ادامه سخن نداد. بقيه هم حالي شبيه به او داشتند. « به نقل از همرزم شهيد» @shohadayemalayer