eitaa logo
شهدای ملایر
309 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
402 ویدیو
39 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدای ملایر
شهید مجید #اکبری @shohadayemalayer
روحانی شهید مجید اکبری شهدای روحانی ملایر خاطره" قسمتی از جاده ی شلمچه دست عراقی هاست و باعث شده بچه های مستقر در جزیره ام الطویل تحت فشار قرار بگیرند. یک تیم شناسایی با سر پرستی حسین آقا جانی و سید علی مساوات به همراه تیم محمد مهربان جهت جمع آوری اطلاعات به منطقه اعزام میشوند. پس از شناسایی اولیه مجید اکبری و احمد رضا احدی از بچه های گردان 151 با گروه همراه میشوند. بعد از نماز مغرب خبر میرسد گه گردان 151 زیر آتش دشمن گرفتار شده اند. شب هنگام قرار میشود یک معبر از میان میدان مین باز کنند اما گروه با سربازان دشمن مواجه میشوند حدود بیست نتر وارد میدان مین شده اند. با انفجار مین پای مجید اکبری قطع میشود اما بدون ناله و فریاد بی صدا در گوشه ای می افتد. نیروهای دشمن متوجه حضور ایرانیان در منطقه مین گذاری شده میشوند. یک تانک عراقی مسلط بر منطقه با کالیبر میدان مین را زیر آتش میگرد و همه را زمین گیر میکند. در حالیکه گردان 151 منتظر باز شدن معبر توسط همین گروه هستند. احمد رصا احدی که با بفیه نیروها قصد باز کردن معبر را دارد خود را به بالین مجید اکبری میرساند اکبری زیر لب وصیت های خود را به بالین احدی میرساند اکبری زیر لب وصیت های خود را برای او بازگو میکند اما بازکردن معبر بی نتیجه میماند و دشمن همه را مورد هدف قرار میدهد. مجید اکبری که ار درد به خود میپیچید سعی میکند سینه خیز از میدان مین عبور کند ولی سربازان عرافی با قساوت تمام تن نیمه جان او ر به گلوله میبندد. «به نقل از سید علی مساواتی» وی از کودکی بسیار بخشنده و دلسوز بود. مادرش می گوید مجید در حالی که هفت سال بیشتر نداشت روزی به نانوایی رفته بود که نان بگیرد، نان گرفت و به خانه برگشت. روز بعد از مادر خواست که به او پول بدهد. مادرش گفت: پول دیروزت راچه کردی؟ اول اصرار داشت که نگوید ولی بعدا گفت: خانمی برای خرید نان آمده بود و می خواست نان نسیه بخرد و شاطر به او نان نداد من پولم را به آن زن دادم تا نان بخرد. مادر می گوید: هرچه برایش لباس می خریدم آنها را می بخشید و خود با همان لباس همیشگی زندگی را می گذرانید. در زمان انقلاب بسیار فعال و پرکار بود ، یادم هست یک شب هنگام الله اکبر در پشت بام رفته بود وقیف نفت را به جلو دهان گرفته بود و با صدای بلند الله اکبر می گفت. وی در مدرسه فعالیت چشمگیری داشت ودر گروه های هنری شرکت می کرد. او در شنا، جودو و کشتی مهارت چشمگیری داشت مهمتر از همه قرآن را با صوت و قرائت می خواند. یکی از خانم ها که برای مجلس ختم مجید آمده بود تعریف می کرد وقتی سپاه پاسداران می خواست افتتاح شود مجید قرآن خواند وتمامی مردمی که در آن جلسه بودند به گریه افتادند. ماه محرم در جلسات عزاداری امام حسین(ع) شرکت می نمود و خود نوحه می خواند. دسته ای نیز درست کرده بود که بچه ها در این دسته شرکت می کردند و بعد دوسال بزرگترها وارد دسته آنها شدند. دوکتاب نیز نوشته بود: یکی به نام راه حسین(ع) و نام دیگری نمایشنامه ای به نام شهر موشها. وقتی که جنگ شروع شد ومی خواستند که از ملایر نیرو ببرند او نیز پیش پدر و مادر آمد و از آنها خواست که اجازه بدهند او نیز به جبهه برود آنها مخالفت کردند ، اویک روز غذا نخورد تا اینکه مادر به او اجازه داد. او با خوشحالی بلند شد ورفت از آن موقع دیگر مرتب به جبهه می رفت و در عملیات شرکت می نمود. چند بار نیز زخمی شده بود ولی به ما نگفت با این حال جبهه را ترک نکرد. در ادامه کربلای 5 موقعی که برای شناسائی رفته بود به درجه رفیع شهادت نائل آمد با رفتن او غم خانه ما را فرا گرفته و از فراغش می سوزیم. «به نقل از خانواده شهید» @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید مجید #اکبری @shohadayemalayer
وصیت نامه شهید مجید بسم الله الر حمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و انه خير ناصر و معين «يا ايها الذين امنوا هل ادلكم علي تجاره تنجيكم من عذاب اليم. تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون في سبيل الله باموالكم و انفسكم ذالكم خير لكم ان كنتم تعلمون. (سورة ص آيه 9 الي 11) اي اهل ايمان! آيا شما را به تجارتي سودمند كه شما را از عذاب دردناك آخرت نجات بخشد دلالت كنم؟ آن تجارت اين است كه به خدا و رسول او ايمان آوريد و به مال و جان در راه خدا جهاد كنيد. اين كار از هر تجارتي اگر آگاه باشيد براي شما بهتر است. در ابتداي سخنم نام سرور و آقايم سيد الشهدا را به زبان مي آورم؛ سيدي كه نام او بدن ضعيفم را به لرزه در مي آورد و ياد او دلم را روشن مي كند. زماني كه نام حسين (عليه‌السلام) به گوشم مي‌رسد، ياد خواهرش زينب و طفلان مظلومش مي افتم. افسوس مي خورم كه چرا خداوند مرا در عصر حسين(عليه السلام) نيافريد تا يكي از سربازهاي او باشم، اما امروز راه حسين(عليه السلام) را در فرزند خلفش روح الله ديدم و صداي هل من ناصرش را لبيك گفتم و قرآن را در يك دست و سلاح را در دست ديگر گرفتم و پاهايم را محكم بر زمين كوبيدم و با خدايم عهد كردم كه تا آخرين قطره خونم در راه حق قدم بردارم و خدا را صدها مرتبه شكر و سپاس مي كنم كه مرا به صراط مستقيم هدايت كرد. برادران وخواهران عزيزم! راه امام را ادامه دهيد و امام را در هيچ مرحله اي تنها نگذاريد تا رستگار شويد؛ زيرا راهي كه امام سير مي كند راه خداست و براي رسيدن به اين راه، هيچ راهي جز پشتيباني و حمايت از امام و ولايت فقيه نيست. خدايي نخواسته نكند به يكي از ياران امام تهمت يا غيبتي ببنديد زيرا اينگونه بديها را به مؤمنين بستن، گناهي كبيره و حق الناس است و خدا چنين افرادي را نخواهد بخشيد. پدر و مادر عزيزم! بر شهادتم افتخار كنيد و سرتان را بالا بگيريد و بر خود افتخار كنيد كه چنين فرزندي را در راه خدا قرباني كرده ايد. درود خدا بر شما كه وقتي هنوز زبان باز نكرده بودم، شهادتين را يادم داديد و نماز خواندن و اصول و فروع دينم را در كودكي به من آموختيد. پدر جان و مادر عزيزم! اگر مي ديدي كه بعضي اوقات بدون اجازه شما به جبهه مي رفتم به اين دليل بود كه نداي امام حسين(عليه السلام) مرا مي خواند و بدون اراده به سوي جبهه روانه مي گشتم! اما باز مرا ببخشيد و حلالم نماييد. پدر و مادر عزيزم! نمي گويم گريه نكنيد اما نه براي من، براي مظلوميت امام حسين(عليه السلام) و براي رضاي خدا و همراه با دعا زيرا قرآن مي فرمايد« قل مايعبؤبكم ربي لولا دعاكم» اي رسول به امت بگو اگر دعا و ناله و زاري در زندگي شما نباشد خدا توجه و اعتنايي به شما نمي كند. پدر و مادر عزيزم و خواهران و برادران بزرگوارم! صبر و استقامت را پيشه كنيد و هميشه ذكر خدا را بر زبان داشته باشيد و در نماز شب هايتان مرا نيز دعا كنيد و برايم طلب آمرزش از درگاه خداوند نماييد.راهم را آگاهانه انتخاب كردم، آگاهانه سير نمودم و آگاهانه رفتم. چشم منافقين كور و لعنت خدا بر آنها باد كه دست در دست دشمنان اسلام نهاده اند و اسلام و ميهن و امت و خودشان را نيز قصد دارند نابود كنند، اما كور خوانده اند؛ زيرا امت ما امامي آگاه دارد و به قوت و ياري خداوند دسيسه ها و نقشه هاي شيطان گونه شان يكي پس از ديگري نقش بر آب مي شود. اي جواناني كه براي هواي نفس و ماديت و به خاطر دنيا به انحراف افتاده ايد! كمي به خود بياييد. فكر كنيد و بيدار شويد و از جهالت و لجاجت بدر آييد و توبه كنيد تا خداوند انشاءالله شما را ببخشد. امت حزب الله! پشت جبهه را محكم بگيريد و از جان و مال خود انفاق كنيد و رزمندگان و فرزندانتان را ياري نماييد. نماز جمعه و دعاي كميل و ديگر مراسم را با شكوه برگزار كنيد؛ چون اين مراسم است كه اسلام را زنده نگه مي دارد. سخن آخرم در مورد برادران گروه‌هاي مقاومت است. برادران عزيز! فعالانه در مساجد خدمت كنيد و پايگاه‌ها را گرم نگهداريد و تبليغات و جذب نيرو را افزايش دهيد و با بر خورد خوب و خدا پسند با مردم رفتار كنيد. در آخر از همه دوستان و آشنايان اگر بدي از ما ديده‌اند، حلاليت مي طلبم و اميدوارم هميشه در كارهايتان موفق باشيد. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
طلبه شهید: محمد یار معارف وند فرزند: ابراهیم شهرستان: ملایر تولد: 01/01/1
طلبه شهید محمد یار وند وصیت نامه" بسم الله الرحمن الرحيم فرازی از وصیت نامه شهید: ای پدر،ای مادر،خواهران ودوستان من خود کاملا به این راه که همان راه سرور شهیدان،حسین ابن علی است اگاهم ودوست دارم ،مردانه با دشمنان اسلام مبارزه کنم تا دیگر قدرتی هوس وطمع نابودی اسلام را نکند.اگر امروزحرکت نکنیم ،فردا دیر است ،پس بیایید جلوی دشمنان بایستیم ونگذاریم حقمان پایمال شودو به اسلام عزیز خدشه ای وارد شود.من زندگی را در مردانه زیستن میدانم ،واین راهم بدانیم که زندگی راحت مرداب روح است وشهادت کمال انسانیت. @shohadayemalayer
«روحانی شهيد: يحيي » @shohadayemalayer
شهدای ملایر
«روحانی شهيد: يحيي #صادقي » @shohadayemalayer
زندگی نامه روحانی شهيد: يحيي صادقي » دهم فروردين 1346 در روستاي «شهرك كربلا» از توابع شهرستان «ملاير» ديده به جهان گشود. وي تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و متوسطه را در زادگاهش به اتمام رساند. در زمان تحصيل، دانش‌آموزي ممتاز و با استعداد بود و مورد توجه معلمان ودوستانش قرار گرفت. در كنار درس در فعاليت‌هاي مذهبي مدرسه شركت مي‌كرد و با شروع به كار انجمن‌هاي اسلامی مدارس به عضويت آن در آمد و يكي از اعضاي فعال آن قسمت بود. در مبارزات انقلابي و راهپيمايي‌ها نيز مستمر شركت مي‌نمود. پس از اخذ ديپلم در رشتة اقتصاد به حوزه رفت و به مدت دو سال به فراگيري علوم حوزوي پرداخت. با اوج‌‌گيري جنگ تحميلي و هجوم نا جوانمردانه دشمن، ديگر توان ماندنش نبود. هيچ چيز و هيچ كس نمي‌توانست او را از رفتن باز دارد. او راهي شد، مي‌خواست به آنهايي بپيوندد كه سر را زير پاي خود مي‌گذارند تا دستانش به خورشيد رسد و به خيل انبوه سينه چاكان هميشه پاك. او مي‌خواست به ياراني بپيوندد كه در بند «بودن» نيستند، به آن هايي كه بدن را به ميزباني تركش‌هاي داغ مهيا مي‌كنند و آرزو داشت به آن جا رود كه شب‌هايش عطرآگين است؛ به آن جايي كه شب همه شب چشمان ماه را نوازش دهد و روز همه روز، گل‌هاي سرخ زخم را بر پردة پيكرش تركش‌كوب كند. به سرزميني قدم گذارد كه به كبوتران حرم نزديك‌تر است. او دلش مي‌خواست كه كبوتران، بال‌زنان، دانه‌هاي حرم را به كامش بريزند تا شيوة پرواز را سبكبال بياموزد و چه زيبا آموخت! سه بار به جبهه رفت و سه بار عاشقي را جلوه‌گر نمود. آخرين بار در كربلاي چهار به صف غواصان پيوست، خيس از استجابت دعا، غوطه‌ور در توفان آب، سرشار از سنگيني عشق، جان بر كف و آماده، در سماعي آبي، به خون نشست و ششم فروردين 1365 در شلمچه شكفته شد. قابي شد بر گرداگرد رخسارة خورشيد... و در يك كلام، پلاك را به يادگار گذاشت تا ملاك اصلي در رشادت باشد. پيشاني‌بند سبزش بر دور سرش سرخ شد، تا در شكوفايي و رشد، شهادت را تشريح كند. آري، بعد از دو ماه و نيم مفقود بودن جسدش، نهايتاً در 20/12/65 پيكر پاكش شناسايي شد و در زادگاهش روستاي «شهرك كربلا» به خاك سپرده شد. «روحش شاد و راهش پر رهرو باد.» @shohadayemalayer
شهدای ملایر
«روحانی شهيد: يحيي #صادقي » @shohadayemalayer
وصیت نامه روحانی شهید: يحيي صادقي » بسم الله الر حمن الرحيم «ان الذين آمنوا و الذين هاجرو و جاهدوا في سبيل الله اولئك يرجون رحمت الله و الله غفور رحيم»(بقره/ 217) آنان كه به دين اسلام گرويدند و از جان خود هجرت كردند و در راه خدا جهاد كردند، اينان اميدوار و منتظر رحمت خداوند باشند كه خدا بر آنها بخشنده و مهربان است. شهادت، عزت ابدي است. «امام خميني» با حمد و سپاس به پيشگاه مقدس احديت و با درود و سلام بر اوليا و انبياي الهي و با درود و سلام بر مهدي موعود (عجل‌تعالي فرجه) يگانه منجي عالم بشريت و با درود و سلام بر نائب بر حق آقامان امام زمان، خميني بت شكن و با درود و سلام بر امت حزب الله ايران كه با ايثارگري خود اسلام را روح بخشيدند و با درود بر شهداي حق و حقيقت. متني را تحت عنوان وصيت نامه عرضه مي‌دارم: هم اكنون كه خداوند بزرگ و عالي‌قدر اين سعادت بزرگ را نصيبم نموده تا در صف عاشقان خالصش قرار گرفته و با كفر صدامي ستيزه كنم، مطالبي را خدمت شما عرضه مي‌دارم تا وقتي خداوند مرا در صف شهدا قرار داد، با اين مطالب مقداري از تقصيراتم را برطرف سازد، انشاءالله. پدر عزيز و گرامي‌ام! بعد از عرض سلام خدمت شما كه زحمات فراواني را براي من متحمل شده‌اي، از شما مي‌خواهم كه مرا ببخشي؛ زيرا من نتوانستم يك هزارم زحماتت را قدرداني كنم و از شما مي‌خواهم مرا حلال كني، از شما مي‌خواهم كه از لحاظ من هيچ ناراحت نباشيد و هر گاه خواستيد گريه كنيد، به ياد حسين(عليه السلام) و يارانش گريه كنيد و اگر مفقود شدم( اين خواسته خودم از خداوند است تا مانند فاطمه زهرا مفقود باشم و اگر خداوند اين فيض را به من عطا كرد) به ياد فاطمه زهرا(سلام الله عليها) بيافتيد و براي مظلوميتش گريه كنيد. مادر عزيز و مهربانم! شما كه براي من بيش از حد زحمت كشيده و حق زيادي بر گردنم داريد، از شما مي‌خواهم كه به بزرگي خودت مرا ببخشي و حلالم كنيد، باشد كه بتوانم در روز قيامت اگر خداوند حق شفاعت به من بدهد، شما را شفاعت كنم تا بتوانم گوشه كوچكي از زحمات شما را جبران كنم. از براداران عزيزم طلب حلاليت مي‌كنم؛ زيرا نتوانستم برادر خوبي براي آنها باشم و از خواهرانم مي‌خواهم كه مرا حلال كنند؛ زيرا آنها را زياد اذيت و آزار كرده‌ام. از كليه دوستان و آشنايان و اقوام حلاليت مي‌خواهم و اميدوارم كه اگر حقي هم بر گردنم دارند، حلال كنند و اگر از ما بدي ديده‌اند، بر ما ببخشند. و پيام من به همه مردم اين است كه تقواي خدا را پيشه كنند و فكر آخرت باشند و از ولايت فقيه حمايت كننند تا امام زمان از آنها راضي باشد. از همه كساني كه مي‌توانند سلاح در دست بگيرند مي‌خواهم كه در اين جهاد مقدس شركت جويند كه همانا فيض بزرگي است كه هر كس از آن بي‌نصيب گردد، واي بر حالش. و اين را هم بگويم كه من راه شهادت را با آگاهي كامل انتخاب كرده و از خداوند مي‌خواهم كه مرا در راه خودش شهيد كند؛ زيرا من بهترين راه سعادت را در شهادت مي‌بينم. در پايان از خداوند بزرگ طلب مغفرت دارم تا گناهانم را ببخشد و مرا از گناهان پاك كند و به جوار خودش ببرد انشاءالله. در ضمن، من شش روز روزه نذري بدهكارم، اميدوارم كه برايم ادا كنيد و تا جايي كه مي‌دانم نماز و روزه قضا ندارم و چيزي به كسي بدهكار نيستم. هر چه مي‌توانيد براي پيروزي اسلام صلوات ختم كنيد. من هر چه كتاب دارم تحويل مدرسه مهدي موعود شود و اگر صلاح ديديد، وسايل حجره را وقف طلاب آن مدرسه كنيد. «خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار» @shohadayemalayer
درسومین روز از پاییز 1343 در خانواده ای مذهبی در شهرستان ملایر دیده به جهان گشود.تحصیلات ابتدایی وراهنمایی را در زادگاهش سپری نمود.سپس ببه حوزه علمیه رفت ودر انجا با تلاش وپشتکاری فراوان در راه کسب مدارج علمی لحظه ای ازپای ننشست. او چنان تشنه ای بی تاب ،در در یای شفاف وژرف حوزه غوطه میخورد ودانستنیهای خودرا صادقانه در بین خیل مشتاقان تکثیر می کرد.با شروع جنگ تحمیلی درس را رها کرد وبا حضوری درخشان در صحنه های کارزار،درسی دیگر از وفاداری را به طور عملی فرا راه طالبان عرصه های معرفت گذاشت. مادرش میگفت:((هنوز اثار ضعف ورنجوری مجروحیت در چهره اش هویدا بود. یک روز گفت:مادر میخوابم ساعت دو بعد از ظهر مرا بیدار کن. با دوستانم قرار داریم ...اورا بیدار کردم. گفت: مادر میخواهم مراحلال کنی ،من عازم جبهه ام. گفتم تو هنوز خوب نشدی گفت: مادر خوبم.. چند شب پیش اقا حسین ابن علی (ع) را در خواب دیدم... تبسمی بر لبان مبارکش نقش بسته بود. نامم بر زبان جاری کرد.رسول به کربلا می ایی؟اری مادر سپاهیان محمد(ص)عازم هستند. پانزدهم فروردین 1365 در عملیات کربلای 4 در زیر بمباران هواپیماهای مزدوران بعثی،جان را در پهنای اسمان ،به پرواز دراورد. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
درسومین روز از پاییز 1343 در خانواده ای مذهبی در شهرستان ملایر دیده به جهان گشود.تحصیلات ابتدایی ورا
خاطره طلبه شهيد: رسول » بسم الله الرحمن الرحيم «سفر كربلا» يك روز كه رسول مجروح شده بود و در خانه به سر مي‌برد، به من گفت: مادر! من مي‌خوابم ساعت 2 مرا بيدار كن؛ مي‌خواهم زيارت بروم؛ وقتي صدايش كردم، بلند شد و گفت: مادر! مي‌خواهم به جبهه بروم از تو مي‌خواهم حلالم كني و اگر شهيد شدم، مانند مادر علي اكبر - عليه‌السلام- صبور باشي. گفتم: مگر نگفتي مي‌خواهي زيارت بروي؟ گفت: در خواب حسين بن علي - عليه‌السلام- را ديدم، او رو به من كرد و گفت: رسول مي‌خواهي به كربلا بيايي؟! آري مادر! من مي‌روم تا به سپاهيان اسلام بپيوندم و در اين راه شهيد شوم. آري، او رفت و براي هميشه به لقاء سيد الشهداء رسيد. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
درسومین روز از پاییز 1343 در خانواده ای مذهبی در شهرستان ملایر دیده به جهان گشود.تحصیلات ابتدایی ورا
وصیت نامه طلبة شهید: رسول » بسم الله الر حمن الرحيم «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» (آل عمران- 168) البته نپنداريد كه شهيدان راه خدا مرده‌اند بلكه زنده به حيات ابدي شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود. وصيت نامه خود را با درود فراوان بر آقا امام زمان (عجل‌تعالي فرجه) و نايب بر حقش امام خميني شروع مي‌نمايم: «يا ايها الذين آمنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات او انفروا جميعاً» (نساء-71) اي كساني كه ايمان آورده ايد گروه گروه و دسته دسته سلاح خويش را بر گيريد و بر دشمن بشتابيد. و باري اي پدر و مادر! اگر من به سعادت واقعي كه شهادت باشد رسيدم، در بين مردم براي من گريه نكنيد، زيرا عده‌اي جشن مي‌گيرند و مي‌گويند كه يكي از فرزندان جمهوري اسلامي ‌و انقلاب اسلامي كشته شده و باري برادران عزيزم! شما هم همچنين براي من گريه نكنيد، به جاي اين كه براي من گريه كنيد، اسلحه‌ام را بر زمين نگذاريد. وصيتم بر خواهرانم اين است كه حجاب شما كوبنده‌تر از خون من است. پدر و مادرم! زماني كه جنازه مرا به ملاير آوردند، در كنار قبر دوستان شهيدم: «بهروز جعفري، شهيد روزبهاني و شهيد قاسمي» به خاك بسپاريد و بر جنازه من آقاي هاشمي حاكم شرع عمومي ملاير با حسن آقا فاضليان استاد گرامي‌ام نماز بخوانند و از دوستان حوزة علميه در خواست مي‌كنم اگر وقت كردند براي من مدت 15 روز نماز بخوانند. اي خدا! اگر با خون من، اسلام و قرآن و نظام جمهوري اسلامي آبياري مي‌شود، هزار بار حتي بيشتر مرا بكش و زنده بكن. باري پدر و مادرم! مرا حلال كنيد چون كه براي من زحمت‌هايي كشيده‌ايد، براي من شب‌نخوابي كرده‌ايد، اميدوارم كه مرا حلال كنيد. پدر و مادرم! از طرف من از تمام اقوام و آشنايان و همسايگان حلال‌خواهي كنيد. برادر عزيزم محمد جان! اميدوارم كه مرا حلال كني، زيرا خيلي تو را زحمت داده و طي آن چند سال كه پيش تو بودم، شما را اذيت كرده‌ام و اميدوارم كه مرا عفو نماييد و اميدوارم كه سلاحم را بر زمين نگذاري و همدوش سپاهيان دلاور بجنگي. وصيتم بر عمويم اين است: كه با پدرم در مزارع كشاورزي همكاري كنند و وصيتم بر پسر عموهايم اين است اي عزيزان! سلاحم را بر زمين نگذاريد. با حزب بعث مبارزه نماييد. پدر و مادرم! از طرف من از امام جمعه عزيزم و برادران حوزة علميه و پايگاه مقاومت شهيد مدني و شهيد رجايي ملاير حلال‌خواهي كنيد. مرگ بر مقام پرست و رياست طلب، كساني كه براي خدا كار نمي‌كنند. «والسلام» @shohadayemalayer
روحاني شهيد: محمد وفايي زاده @shohadayemalayer
شهدای ملایر
روحاني شهيد: محمد وفايي زاده @shohadayemalayer
زندگی نامه روحاني شهيد: محمد زاده به سال 1342 در شهرستان «ملاير» ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت پشت سر گذاشت و سپس با اشتياقي فراوان به حوزة ‌علميه رفت و به كسب علوم حوزوي پرداخت. در حوزه با جديت و پشتكار فراوان و حوصله‌اي در خور تحسين اشتغال ورزيد و دروس سطح را به پايان رساند. با شروع جنگ تحميلي ديگر نمي‌توانست مثل هميشه درس بخواند، بي‌قرار بود و براي رفتن بي‌تابي مي‌كرد. از طريق بسيج قم به جبهه‌هاي نبرد اعزام شد. او رفت و از تمام ظواهر، دست شست تا جان و تن را در شكلي از خون شستشو نمايد. مردمك چشمانش به سوي جاودانگي بال‌بال مي‌زد. نمي‌توانست تنها در حجره بماند و يا خود را محدود به تبليغ كند. او عاشق بود و علاقه‌مند فدا شدن. مي‌خواست خود را قرباني معشوق نمايد. او زيباترين درس آرمان‌خواهي و آزادگي را در سنگر حوزه آموخته بود و اينك مي‌خواست با تمام وجود، جانش را پيشكش مرامش كند، تا به بالاترين گنجينة گرانبهاي هستي، يعني شهادت، دست يابد. او سرزنده و شاد در معركه مي‌رزميد و از آن فرادست، دست افشان و پايكوبان با سر انگشتان نجابتش، مرگ را به بازي مي‌گرفت. به شهادت عشق مي‌ورزيد و آفتاب وجودش سخت نيازمند تجلّي در جلاي شهادت بود. او دنيا را كوچك مي‌ديد و چون چنين مي‌نگريست، بزرگ بود. وي قدم در عرصة پر شور حادثه گذاشت، چون مي‌دانست «شهادت» والاترين ترجمان زيبايي خدا در زمين است. او در آن وادي بلند معرفت، بال مي‌گستراند و با تواني به وسعت حادثه، جاودانه‌ترين جلوه و عاشقانه‌ترين زيستن را ترسيم مي‌نمود. سرانجام در 13/8/1362 در عمليات «والفجر چهار» در منطقة پنجوين عراق، بر اثر اصابت تركش در ناحية گردن به سراي باقي شتافت و گردان سيد الشهدا از لشكر 17 را در زير چتري از ماتم فرو برد. او شهيدي فرهيخته، برادر شهيدي وارسته و بزرگمردي شايسته بود كه كوچ نمود و هنوز هم رد پايش در خلوت خيال در يادمان هميشه خروشان باقي است. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
روحاني شهيد: محمد وفايي زاده @shohadayemalayer
خاطره"روحاني شهيد: محمد زاده» «فرماندهي دستۀ نماز شب خوان ها» در سال1362، در عمليات «والفجر3» و«الفجر4» ، لشکر 17 علي بن ابي طالب يک دستة شاخص و مشهور داشت: دسته يک از گروهان يک از گردان سيدالشهدا ( عليه السلام) فرمانده اين دسته شهيد محمد وفايي زاده بود. مردي مهربان، خالص، قوي و سخت کوش و اهل شهر ملاير؛ هم روحاني بود و هم پاسدار. نيروهاي دسته و حتي گروهان، او را معلم اخلاق خود مي دانستند؛ اما او خود را کوچک همه مي دانست و در امور روزمره دسته، مثل شستن ظرف ها و نظافت چادرها پيش قدم بود. دسته وفايي زاده يک خصوصيت ديگري هم داشت که آن را معروف کرده بود ساعتي پيش از اذان صبح شهيد محمد نيروها را بيدار مي کرد و همه براي جا آو.ردن نماز شب مهيا مي شدند. البته بسياري از رزمندگان نماز شب مي خواندند؛ ولي بين نماز شب پنهاني رزمندگان و نماز شب نيروهاي « دسته يک» که ترس از ريا در بين نبود، تفاوتي آشکار وجود داشت و ديگر نيروهاي گردان، اين دسته را به دسته نماز شب خوان ها مي شناختند. «به نقل از همرزم شهيد» @shohadayemalayer
شهدای ملایر
روحاني شهيد: محمد وفايي زاده @shohadayemalayer
خاطره از شهید محمد زاده «عنايت ويژه» وقتي در بين گردان اعلام مي شد که مثلا امشب دسته يک جلسه دعا برپا مي کند، کسي براي حضور در مراسم، شک به خود راه نمي داد. و همه مشتاق شرکت در آن جلسه را داشتند. در يکي از آن شب ها که مجلس عزاداري به اوج خود رسيده بود. شهيد محمد وفايي زاده روضه حضرت سيد الشهدا (عليه السلام) را مي خواند و از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) نيز نام برد. او در حالي که از همه بي قرارتر بود و گريه مي کرد، گفت: « چه مي شد اگر الان امام حسين- عليه السلام- و حضرت زهرا - سلام الله عليها- هم در مجلس ما حضور داشتند؟!» مراسم با همان شور و حالي که آغاز شد پايان گرفت. صبح روز بعد، هنگامي که نيروهاي دسته براي ورزش صبحگاهي آماده مي شدند ، وفايي زاده نيروهاي دسته را جمع کرد و گفت: مي خواهم خوابي را که ديشب ديده ام برايتان تعريف کنم. از آن جا که وفايي زاده هميشه تاکيد داشت که نيروها هرچه سريعتر براي مراسم صبحگاهي آماده شوند همه دانستند که خواب مهمي در بين است وي گفت: بعد از نماز شب در فاصله کوتاهي که تا اذان صبح باقي بود استراحت کي کردم در خواب جلسه دعاي ديشب را ديدم دقيقاه همان جلسه بود با همان جزئيات هم در مجلس ما خضور داشتند ؟ ديدم جلو در چادر سمت راست حضرت سيدالشهدا عليه السلام و طرف چپ حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها و به هنگام ورود و خروج نيروها دست به سينه مي گذارند و با احترام خوش آمد مي گويند ريه به وفايي زاده مجال ادامه سخن نداد. بقيه هم حالي شبيه به او داشتند. « به نقل از همرزم شهيد» @shohadayemalayer
شهدای ملایر
روحاني شهيد: محمد وفايي زاده @shohadayemalayer
وصیت نامه روحاني شهيد: محمد زاده» بسم الله الرحمن الرحيم «الذين امنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل‌الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئك هم‌الفائزون.» (توبه، 20) (آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا با اموال و جان‌هاي خويش جهاد كردند، مقامشان نزد خداوند بلند است و آنان رستگارند.) از سخنان علي -عليه‌السلام- : «جهاد دري از درهاي بهشت است كه خداوند آن را فقط به روي دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد، لباس تقوا و زره محكم خدايي و سپر مطمئن الهي است. »امام سجاد -عليه‌السلام- :«هيچ چيز نزد پروردگار از قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود عزيزتر نيست.» خداوندا! چطور شكر تو را به جا آورم از اين كه تو فهمم دادي كه در ميان لشگريانت و جندالله، عليه دشمنان اسلام بجنگم و جهاد كنم. با درود بر امام زمانم، حضرت بقيه‌الله‌الاعظم -ارواحنا و ارواح‌العالمين له‌الفدا- اي امام زمان و ولي‌عصر! چگونه از تو تشكر كنم از اين كه اجازه‌ام دادي در كنار سربازانت عليه كفار نبرد كنم؟! سلام به پيشگاه امام امت، بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران، موسي زمان، عيسي زمان و ابراهيم زمان، امام خميني. سلام به پيشگاه مقدس ملت شهيد پرور ايران؛ ملتي كه در راه دين خدا از هيچ چيز دريغ نكرده است. سلام به خانواده‌هاي شهداي عزيزي كه با ايثار جوانان خود و خون آنان در راه خدا، درخت اسلام را آبياري كردند. پيامم به ملت عزيز اين است كه: اين انقلابي را كه همچون انقلاب صدر اسلام با خون آبياري شده است و اين انقلابي را كه دست ظلم و ستم شاهنشاهي را كوتاه نموده و ما را از گمراهي نجات داده و به صراط مستقيم به رهبري امام عزيز، خميني بت‌شكن رهنمون گرديده است، پشتيبان باشيد. دست از ياري امام بر نداريد و امام عزيز را با عمل، از جان و دل ياري كنيد كه بدين وسيله اسلام را ياري كرده‌ايد، پيامبر خدا را ياري كرده‌ايد و در نهايت خدا را ياري كرده‌ايد. سلام به محضر شما پدر و مادر گرامي‌ام؛ اميدوارم كه مرا حلال كنيد. واقعاً در مدت عمرم شما را به زحمت انداخته‌ام و رنجم را كشيده‌ايد. اكنون كه اين وصيت‌نامه را مي‌نويسم شما براي زيارت كعبه رفته‌ايد و من به جبهه آمده‌ام تا خداي كعبه را زيارت كنم. پدر و مادر گرامي‌ام! همچنان كه حضرت ابراهيم -عليه‌السلام- فرزندش اسماعيل را به قربانگاه برد كه در راه خدا قرباني كند، من نيز به پيروي از اسماعيل به قربانگاه جبهه آمده‌ام كه جان ناقابلم را در راه خدا قرباني كنم. سلام به اهل بيتم. خداوند براي مردان جهاد قرار داده كه در ميدان نبرد با دشمنان خدا بجنگند؛ اما جهاد شما زنان اين است كه در منزل، فرزنداني پيرو اسلام و قرآن، پسراني پيرو حسين -عليه‌السلام-، دختراني پيرو حضرت زينب و حضرت فاطمه -سلام‌الله عليهما- تربيت كنيد. فرزندان عزيزم! از شما مي‌خواهم كه تا توان داريد انقلاب و اسلام را با خون خويش ياري كنيد كه مي‌كنيد ان‌شاءالله. سلام به تمامي اقوام و فاميل‌هاي محترم و تمامي دوستان و همسايگان عزيز. اي عزيزان! مرا حلال كنيد؛ زيرا نتوانستم آن چنان كه بايد به وظيفه‌ام نسبت به شما عمل كنم. اي عزيزان! سفارشم به شما اين است كه دست از اطاعت امام بر نداريد كه اطاعت از رسول اكرم -صلي‌الله عليه و آله- است و اطاعت از رسول اكرم، -صلي‌الله عليه و آله- اطاعت از خدا است. به فرمان مجلس خبرگان با جان و دل عمل كنيد و در نماز جمعه‌ها شركت كنيد. در دعاي كميل و توسل شركت كنيد و انقلاب اسلامي را با جان و دل ياري كنيد. والسلام علي عبادالله‌الصالحين @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید مراد #ذوالنوری @shohadayemalayer
درسوم فروردین ماه1346درروستای قلعه علیمراد ازتوابع شهرستان ملایردیده به جهان گشود.باوجود مشکلات زیادی که داشت،همه سختی هارابه جان می خریدومسافت زیادی راطی می کردتابه امرتحصیل بپردازد.هم درس می خواندوهم درکارکشاورزی به خانواده اش کمک می کرد.وبه عنوان یک بازوی فعال درمشکلات وکارهای آنهاخودرا سهیم می دانست.پس ازاخذدیپلم دررشته علوم انسانی،با عشقی وافروعلاقه ای بسیارکه به روحانیت داشت به حوزه علمیه رفت وسالیانی رادرمدرسه علمیه امام صادق(ع)گذراند.به عنوان یک بسیجی ازسپاه پاسداران ملایربه جبهه اعزام گردید،دربیست ودوم فروردین1366درخرمشهر،براثربمباران شیمیایی به غایت آرزوی خود،که همان شهادت است رسید.شهیدان چه فرشته رخسارند.پرشورندوشیرینندوازشایستگی سرشار.اونیزدرآن نیمروزگرم وتفتان خونین شهر،باشوقی لبریزازکوچیدن،مهیای یک پیوستن بودوماماندیم واین سوال که:ای شهیدان!درکدامین آبشاریقین اندامتان راشستشودادید،که این چنین سبک بال وخرامان درصبح زندگی،درظهرهای عاشوراودرشب های یورش گام برمی داشتیدوپاورچین پاورچین غنچه وجودتان،دریک نسیم به گل می نشست وشکوفامی شد؟واوبه عنوان یک طلبه بسیجی،درخششی تابان بودکه به آینه پیوست وبایدمی پیوست اوشیرراازصداقت بی شائبه روستانوشیده بود.وصلابت راازکوه های سربلندی که روستایشان رادرحصارگرفته بودآموخت.اوپرورده مکتب بزرگ امام صادق(ع)بودبراین اساس به حقیقت وحقانیت دل باخته بودوبه شهادت،پرشکوه و شرافتمندانه سرمی باخت.واونشانه سپیداردرسپیده دم،درخت درثمر،وسمبل ایستادگی درخطرودرنهایت نشانه پروازدرسفربود. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید مراد #ذوالنوری @shohadayemalayer
وصیت نامه روحانی شهید مراد ذوالنوری بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب مراد ذوالنوری فرزند سبز مراد ساکن روستای قلعه علی مراد ملایر متولد سال 1346 شماره شناسنامه 854 از مدرسه امام صادق (ع) واقع در قم مطالبی زا به عنوان وصیت متذکر می شوم: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ان الله اشتری............... خداوند از مومنان جانها و اموالشان را خریداری می کند که در برابرش بهشت برای آنها باشد به اینگونه که در راه خدا پایکار می کنند می کشند و کشته می شوند این وعده حقی است بر خداوند که در تورات و انجیل و قران ذکر فرموده و چه کسی از خدا به عهدش وفادار تر است اکنون بشارت باد بر شما به داد و ستد و معامله ای که با خدا کرده اید و این ژیروزی بزرگی است برای شما (سوره توبه/ایه 111) سپاس خدایی را که مرا به دین مبین اسلام هدایت کرد و مرا به مذهب شیعه عنایت فرمود و مرا نعمت ولایت ارزانی داشت و مرا حب و دوستی محمد (ص)وعلی(ع)وفاطمه(س) ویازده فرزند پاکشان را در خانه و سرای دلم جای داد و سپاس بی قیاس خدایی را که بر من منت نهاد و در زمره سربازان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و یاران نائب برحقش خمینی کبیر قرار داد و حیاتم را با زمان او یعنی امام امت قرین ساخت تا به ندای هل من ناصر جدش حسین علیه السلام که از زبان او بلند است لبیک گویم و سپاس پروردگاری را که پدر و مادری به این خوبی به من ارزانی داشت تا با تحمل رنجهای وصف ناشدنی خود مرا در راه او پرورش دهند و هدیه ای ناقابل یعنی فرزندشان را جهت یاری دینش به پیشگاه با عظمتش چنانکه رضای اوست اهدا کنند و سپاس خدایی را که نعمت جان عطا کرد تا در ره او قربان کنم خدا را بر همه نعمتهایش که مرا قدرت شمارش انها نیست سپاسگذارم و از درگاه پر رحمتش عاجزانه می خواهم که نعمتش را بر من تکمیل کند و به عنوان تکمیل لطف و رحمتش توفیق شهادت در راهش را ارزانی بدارد و مرا از یاران واقعی امام زمان علیه السلام قرار دهد و اگر این توفیق را عنایت فرماید واگر در این دنیا موفق به زیارت مولایم قائم علیه السلام نشدم در هنگام ظهورش ما رازنده کند تا بار دیگر در رکابش با کافران و ملحدان بجنگیم و دوباره شهد شهادت نوشیم تا حالا فکر نمی کردم لازم باشد وصیت نامه بنویسم ولی اکنون که احساس می کنم دارم به آخرهای عمرم نزدیک می شوم ضروری دیدم مطالبی را متذکر شوم: 1-از پدر بزرگوارم و مادر محترم و گرامیم به علت مشقات و زحمات فوق العاده طاقت فرسا و غیر قابل تصوری که به خاط من تحمل کرده اند با کمال اخلاص تشکر و سپاسگذاری می کنم خدا می داند که الان که دارم این جمله را می نویسم و این جمله را بر زبان می اورم شرم دارم با چه زبانی شکر گذاری کنم و اصلا من کی باشم که سپاس گویم بلکه خداوند پاداش خود را به فضل و کرمش به بهترین وجه خواهد داد. از برادران و خواهرانم یک به یک بالاخص برادر بزرگترم مجید یا اردشیر که در رابطه با درس خواندن من متحمل زحماتی شده اند و در واقع درس خواندن من مرهون زحمات ایشان و پدر و مادرم می باشد سپاسگذارم و از خداوند اجر عظیم و آمرزش گناهان را برای همگی طلب می نمایم و همچنین از عمو گل مراد و خانواده محترمشان که مدت بیش از یکسال بسان پدر و مادر برای درس خوانده من متحمل زحمت شده اند سپاسگذارم. از پدر و مادرم و خواهران و برادرانم و عموها و دایی ها و عمه ها و خاله ها و مادر بزرگ ها و تمامی اقوام و فامیل و کلیه دوستان و اشناهایم که هرکدام به نوبه خود حق های بزرگی گردن من دارن حلالیت می طلبم و امیدوارم که رنجش خاطرهایی را که برایشان ایجاد کرده ام به بزرگواری خود بر من ببخشایند و از محضر همگی التماس دعا دارم و منهم از خداوند متعال برای همشان طلب توفیق هدایت و مغفرت می نمایم ضمنا اعلام کنید که هر کسی مخصوصا معلمین و استادها ی بزرگوارم به هر نحوی و هر حقی برگردن این حقیر دارد و بنده وقت نکردم به خدمت تک تک ایشان برسم و حلالیت بطلبم به بزرگواری خود از روی لطف و احسان حلال کنند. @shohadayemalayer
طلبة شهيد: محمد هادي فرزند: باقر شهرستان: ملاير تولد: 12/1/1341- ملاير شهادت:-1365/11/2 شلمچه از هسـتي خويشتن رها بايد شـد از ديو خودي جدا جدا بايد شد آن كس كه به شيطان درون سرگرم است كي راهي راه انبيا خواهد شد؟ @shohadayemalayer
شهدای ملایر
طلبة شهيد: محمد هادي#كاملي فرزند: باقر
شهید محمد هادی دوازدهم فروردين 1341 در شهرستان «ملاير» متولد گرديد. پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و راهنمايي وارد دبيرستان شد و يكي از دانش‌آموزان موفق و با استعدادي بود كه مورد احترام و علاقة هم‌كلاسي‌ها و معلمانش بود. سال چهارم دبيرستان را سپري نمود و براي ادامة تحصيلات به حوزة‌ علميه رفت. شهيد كاملي چه قبل از ورود به آن مكان مقدس و چه بعد از ورود، به عنوان يك انسان آزاده، مؤمن و فداكار در صحنه‌هاي مختلف مبارزات مردمي، حضوري روشن داشت. در حوزه هم از محضر استادان محبوب كسب فيض مي‌كرد و آموخته‌هاي خود را در قالب گفتاري دلنشين و رفتاري در خور تحسين، درنقاط مختلف، به خصوص در زادگاهش به نمايش مي‌گذاشت و در راه روشنگري و هدايت مردم، لحظه‌اي از تلاش باز نمي‌ايستاد. با شروع جنگ تحميلي، قدم‌هاي پرصلابتش با خاك مطهر جبهه آشنا شد و آن چنان با سنگر، انس گرفت كه بريدن از آن برايش غير ممكن بود. جغرافياي ذهنش با تاريخ كربلا گره خورده بود. زمزمه‌هايش، بوي عاشورا مي‌داد. با شعر مأنوس بود و لذت مي‌برد و در راه پايداري از حيثيت اسلام پايداري مي‌كرد. بي‌پروا بود و پر شتاب. تشنه بود و مشتاق و چه عشقي به خواندن مناجات شعبانيه داشت! ياران همسنگرش مي‌گفتند: «هميشه اين فراز دعا، زمزمة لب‌هايش بود: خدايا! اگر مرا در آتش اندازي در برابر همة اهل آتش اين را خواهم گفت: كه دوستت دارم! عاشقت هستم!» و چه عشق جان‌گدازي و چه شكوه نيازي!. او با خدايش راز و نياز مي‌كرد و در موضع طلب مي‌ايستاد تا ستايشگري صادق بر آستان آن خالق تواناي زمين و آسمان باشد. او در خلوت شبانه، عبد معبودش بود و در گرماگرم رزم از او استعانت طلب مي‌نمود. سرانجام اين سرباز فداكار امام زمان -عجل‌الله‌تعالي‌فرجه- در 2/11/1365 در عمليات «كربلاي پنج» درمنطقة عملياتي شلمچه بر اثر اصابت تركش به صورت و كتفش، سبكبال و خرامان به سوي بهشت ديدار معبود شتافت و جان را به جانان تقديم نمود. «روحش شاد و راهش پررهرو باد» @shohadayemalayer
شهدای ملایر
طلبة شهيد: محمد هادي#كاملي فرزند: باقر
وصیت نامه"طلبه شهید محمدهادی بسم الله الرحمن الرحيم قسمتی ازوصیت نامه شهید: پدرومادرعزیزم،به شمابگویم که چیزی راکه خدابدهد،یک روزمی گیرد.پس چه بهترکه ماخودمشتاق آن لقاءووصال عظیم باشیم.ازخدامی خواهم این قدمی راکه چندساعت دیگرجهت جهاددرراه خودش برمی دارم،بانیت خالص قراردهد. @shohadayemalayer
ولین روزبهار1346درروستای شیرین آبادازتوابع شهرستان ملایرپابه عر صه گیتی نهاد.پس ازسپری کردن تحصیلات ابتدایی وراهنمایی باعلاقه بسیاربه حوزه علمیه رفت و درآنجامشغول به تحصیل علوم ومعارف الهی گردید،مدتی رادرحوزه علمیه اصفهان سپری نمودوازاستادان بزرگی بهره هابرد.پس ازپیروزی شکوهمندانقلاب اسلامی،باتلاشی گسترده و فعالیتی چشمگیرنقش بسزایی درراه تبلیغ وانتشاردستورات وفرامین قرآنی واحکام درخشان اسلامی ایفانمود و به عنوان یاری صدیق و پشتیبانی وارسته،درراه پیشبرداهداف انقلاب وشکوفایی آن ازهیچ مساعدت وتلاشی دریغ نورزید.باشروع جنگ تحمیلی اوبه عنوان یک نیروی رزمی باحضوری فعال درجبهه هاحماسه هاآفرید.ودل به بیکرانگیدشتهای وسیع خون وحماسه بست.تاپیوستگی خودراباخدابه گوش نسل آینده برساند.اوشیفته شهادت بودوبه سالارشهیدان،آن چنان عشق ورزیدکه تاب وتوان ماندن درپشت جبهه رانداشت. درشلمچه،آفتاب داغ داغ می تابید.دراین سوی خاکریز،آفتابهای فروخفته درخاک وخون رامی نگریست،پیکرهایی به گل نشسته وچون گل شکفته.درهرم خورشیدحرم رامی دید.دلش به جوش آمده بود.حس غریبی ازغربت آن صاحب حرم طلایی برجانش چنگ انداخته بود.گویامی خواست تمام آسمان رابادستانش به پایین بکشدوچنگ درگریبانش افکندودرکبودیش،های های بگرید.شایدمی خواست،بازوان کبودوپهلوشکسته را،باسرانگشتان دستانش وقلم موی مژگانش،برآن بوم بلند،باسیاه قلم آه،نقاشی کند.بیست ونهم فروردین1365 درکربلای5درسرزمین خونین شلمچه روح ارجمندش به آسمان پروازکردو آیامی دانیدکه ((هیچ سینه ای به اندازه سینه آسمان زخمی نیست.))این راشهیدان بهترازهمه می دانند...چون آسمانی اند. @shohadayemala
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 پیام شهیدان به ملت ایران: نترسید و امیدوار باشید 📹 نماهنگ ویژه "پیامی دارم"؛ نماهنگی است بر اساس بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدارهای مختلف که بارها با اشاره به آیه‌ی شریفه‌ی «وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا‌ هُم یَحزَنون»، «پیام شهدا برای امروز ملت ایران» را «نترسیدن و امیدداشتن» دانسته‌اند. 🌷 بازخوانی؛ هر پنجشنبه؛ 📥 دریافت نسخه کیفیت اصلی👇 http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=42641
تقویم شهدای ارتش98.apk
10.73M
تقویم شهدای ارتش 98 برای نصب روی تلفن همراه @shohadayemalayer
شهدای ملایر
تقویم شهدای ارتش 98 برای نصب روی تلفن همراه @shohadayemalayer
صفر سرب مهری تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۰۱/۰۲ تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۰۳/۱۳ یگان: نیروی زمینی ارتش مزار: ملایر ـ سلطان آباد فرازی از وصیت نامه شهید: اگر مى خواهید براى خدا و خلق کار کنید انسان هاى محروم در این مرزها هستند که آواره شده اند و زندگى خود را از دست داده اند بیائید براى رضاى خدا و خلق آواره در اینجا خدمت کنید. همسرم از تو مى خواهم: براى رضاى خدا مانند قهرمانى نمونه زنان دنیا کودکت را فقط در راه خدا تعلیم دهى چون خدمت شما در منزل اگر در راه خدا باشد براى فرزند بهتر مانند این است که رویاروى دشمن مى جنگید بدان در هر جا که باشد خداوند اجر شهید به شما خواهد داد. دخترم! تو با حجابت مى توانى ادامه دهنده راه پدرت باشى و دشمن اسلام و مسلمین را با وقارت زبون سازى، مى خواهم راه من را ادامه دهى و همیشه به دستور قرآن زندگى کنى. برگرفته از اپلیکیشن هواداری ؛ https://cafebazaar.ir/app/ir.ajashohada.calendar/?l=fa @shohadayemalayer