eitaa logo
شهدای ملایر
309 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
402 ویدیو
39 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
امکان خرید آنلاین کتاب با تخفیف در همدان به مناسبت هفته جهانی کودک، امکان خرید آنلاین کتاب با تخفیف از دوازدهمین نمایشگاه کتاب دفاع مقدس و مقاومت، فراهم شده است . جزئیات بیشتر در : https://www.iribnews.ir/00GpXL 🎥خبرگزاری صدا و سیمای مرکز همدان 🆔 @HamedanIRIBnews
گردآوری و انتشار وصایای شهدای استان همدان، در قالب ۱۱ کتاب مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان از گردآوری و انتشار وصایای شهدای استان در قالب ۱۱ جلد کتاب خبر داد. جزئیات بیشتر در : https://www.iribnews.ir/00GpcF 🎥خبرگزاری صدا و سیمای مرکز همدان 🆔 @HamedanIRIBnews
رونمایی از کتاب " حاتم‌تر از طایی "، همزمان با کنگره ملی ۸ هزار شهید استان همدان این کتاب روایتی از زندگی شهید تقی بهمنی از فرماندهان دوران دفاع مقدس است جزئیات بیشتر در : https://www.iribnews.ir/00GpgB 🎥خبرگزاری صدا و سیمای مرکز همدان 🆔 @HamedanIRIBnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسدار شهید «منوچهر عابدینی نیا» شهید شاخص سال ۱۴۰۲ در ملایر شهید عابدینی نیا شهید شاخص سال ۱۴۰۲ ملایر است او به همراه همرزمانش از ملایر به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام و در راه وطن به شهادت رسید. جزئیات خبر درلینک زیر: https://www.iribnews.ir/00GobT 🎥خبرگزاری صدا و سیمای مرکز همدان 🆔 @HamedanIRIBnews
درخشش کتاب فرمانده شهیدم حاج حسن تاجوک در نمایشگاه کتاب دفاع مقدس استان همدان 🌹🌹❤️❤️
درخشش کتاب شهید الکرخ (احمد روستایی) از ملایر در نمایشگاه کتاب دفاع مقدس استان همدان 🌹🌹❤️❤️
کتاب من رضا هستم از ملایر در نمایشگاه کتاب دفاع مقدس استان همدان . چاپ ششم @shohadayemalayer
کتاب "زلال چون آب' از ملایر نوشته دکتر امین رحیمی در نمایشگاه کتاب دفاع مقدس استان همدان. سرگذشت شهید محمد روستایی @shohadayemalayer
سرکشی ازخانواده شهید علی میرزایی بمناسبت هفته نیروی انتظامی
شهدای ملایر
کتاب من رضا هستم از ملایر در نمایشگاه کتاب دفاع مقدس استان همدان . چاپ ششم @shohadayemalayer
شهرام شهبازی: یکی از مهمترین و مهیج ترین بخش های کتاب "من رضا هستم "هنگامه ایی است از حضور شهید داریوش ساکی در نبرد و تبادل آتش روی پد الهویدی جزیره مجنون.این نخبه شهید در عمر کوتاهش که سرشار از موفقیت علمی و ورزشی بود.توانست با آن قوه ذهنی توانمند و سلیم خود تجربه هایی را منتقل کند که شاید کمتر کسی در سیستم نظامی با آن برخورد کرده باشد.خدا میداند که این نخبگان آسمانی ما ،جا برای الگويي جهانی شدن داشتند و دارند.نمونه هایی ناب از انسان‌هایی که راه کمال و علم و معنویت را در مجاورت جهاد در راه خدا بدست آوردند. ظرفيت هایی عظیم که خداوند در وجود بسیاری آنان مجسم کرده بود..بخش های مهمی از کتاب را با دقت برای خود مرور می‌کنم..(...آفتاب بالا آمده بود که داریوش به دنبال پیدا کردن جامه بزرگ و نیروهای غواص راه افتاد و به سه راهی رسید. با کمی پرس و جو فهمید که جامه بزرگ و نیروهای غواص قبل از طلوع آفتاب با آخرین قایق ها برگشته اند.تعداد نیروهای خودی در آنجا زیاد بود و از آنطرف شدت آتش تانک های عراقی هم خيلی زیاد بود.تشنگی بر همه غلبه کرده بود و زبان‌ها در کام نمی چرخید. دور تا دور آب بود اما همه تشنه بودند و آبی برای خوردن نداشتند. درگیری شدید شده بود و داریوش بالا تنه لباس غواصی اش را در آورد و مثل یک نیروی پیاده به‌ بقیه ملحق شد.گرمای ظهر و رطوبت هوای دم کرده هور در کنار آتش‌ شدید دشمن و شهادت بچه‌هایی که پیکرشان روی جاده پراکنده بود،فضا را سنگین و غمبار کرده بود.به دلیل آتش سنگین روی مسیر قایق ها،نیروهای کمکی نمی توانستند به کمکشان بیایند و پاتک شدید سپاه هفتم عراق با کماندوهای آموزش دیده به اوضاع سخت روی پد دامن می زد.تانک های تی-۷۲ با هدایت هلی کوپتر ی که از بالا هدایتشان می کرد،لوله هایشان را پایین گرفته و تک تک سنگرها و نیروها را می زدند و جلو می آمدند،آرپی جی هم به آن ها اثر نمی کرد.تنها مقاومت حاج محسن امیدی و نیروهای اندکش جلوی پیشرفت عراقی ها را گرفته بود. او با صدای بلند که همه بشنوند می گفت:امروز عاشورا است و ما در محاصره هستیم و هر کسی می خواهد می‌تواند برگردد. بدانید که امروز اینجا کربلاست و هر کس که بماند فردا پیش خداست. صدایش با صدای گاز تانک های دشمن و هلهله ی عراقی ها که در پناه تانک ها جلو می آمدند،در هم می پیچید. یکی از بچه ها با فریاد گفت:اگر اجازه بدهید یک کم عقب تر برویم و یک خط دیگر درست کنیم.امیدوار بود که نیروهای کمکی برسند و جاده را نگهدارند. جوابش را نشنیده بود که یکباره محشر به پا شد.عراقی ها با سرازیر کردن گلوله‌های تانک ها و خمپاره ها،خط را زیر و رو کردند و صدای زنجیر تانک ها و هلهله بلندتر شد.عراقی ها از سنگرهای مهندسی سازشان بدون هیچ مانعی از دوطرف کاملآ به پد اشراف داشتند و هر جنبنده ای را با انواع سلاح‌های سبک و سنگین مورد هدف قرار می دادند.در مسیر صدای بیسیم چی می آمد،کد عقب نشینی اعلام شده بود و داریوش و عده ای دیگر از بچه‌ها مسیر برگشت را در پیش گرفتند.مجبور بودند نیم خیز بدوند.جنازه عراقی ها و شهدا روی پد و کنار جاده و کناره های آب افتاد بود و با صدای سوت هر گلوله یا خمپاره کنار اجساد می خوابیدند و بین شهدا دوستانش را می دید و بدون اینکه بتواند کاری کند از کنارشان می گذشت. فاصله شان با تانک هایی که از پشت سر می آمدند خیلی کم شده بود.گرمای هوا و تشنگی او را آزار می داد.با یکی دیگر از غواص ها که در مسیر او را دیده بود با هم به انتهای پد الهویدی رسیدند.جلوتر از آن ها چند نفر از بچه‌ها به آب زدند و آتش عراقی ها از پشت سرشان روانه آب های هور شد.فرصتی نبود.گلوله ها صفیر کشان از کنارشان می گذشت و با انفجاری که در کنارشان جاده را شکافت خودش را به حاشیه پد پرتاب کرد و لابلای جنازه های عراقی ها و چند شهید به زمین رسید و بی حرکت ماند.غروب از راه رسیده بود و عراقی ها سنگر به سنگر و گام به گام جلو می آمدند و صدای پوتین هایشان روی خاک و ریگ های پد به گوش می رسید.تا شب آرام نفس می کشید و سرتاپا گلی و خونی ،هیچ تکان نمی خورد.*حالا صدای نفسهای عراقی‌ها را بالای سرش می شنید.یکی از عراقی ها با لگد به جنازه ها می زد تا از زنده نبودن آن ها مطمئن شود. بدنش را شل کرد و لگد عراقی بر پهلویش فرود آمد. منتظر بود تا هر لحظه رگباری به روی او بگیرد،اما راهشان را کشیدند و رفتند.با تاریک شدن هوا آرام سرش را بالا آورد.هیچکس در نزدیکیش نبود.نگاهی به اطراف کرد و جهت خط خودی را تشخیص داد و بدون اینکه بلند شود،غلطید و آرام داخل آب شد و شنا کنان به طرف نیزار رفت* داخل نیزار به چند نفر دیگر از بچه‌ها که پنهان شده بودند برخورد کرد و راه برگشت را در پیش گرفتند.عملیات تمام شده بود.... @shohadayemalayer
📣 دانشگاه ملایر در تکاپو برای ساخت فیلم سینمایی شهید احدی 🔸شهید "احمدرضا احدی" شهید نخبه پزشکی یکی از افتخارات ایران و شهرستان ملایر است که دانشگاه ملی ملایر در راستای برگزاری نخستین همایش ملی نکوداشت این شهید والامقام، در تلاش برای ساخت فیلم سینمایی شهید احدی است 🔸نخستین همایش ملی نکوداشت شهید احدی ۳۰ مهرماه با حضور مسئولان کشوری، استانی و شهرستانی برگزار می‌شود https://eitaa.com/joinchat/977272832Cf46766fe2c 📣 اخبار ریزُ درشتِ استان همدان👆
نخستین سالگرد شهادت شهید مدافع امنیت ، پنج شنبه ۴ آبان ماه ساعت ۹ صبح مکان : مسجد جامع ملایر
شهدای ملایر
سلام. وقت به خیر راجع به بررسی موضوعی مزاحم میشم که از روز چهارشنبه از طرف خانواده شهید هوشنگ ترکاشوند پیگیری شده ولی متاسفانه به نتیجه نرسیدیم. با کمال تاسف بنری در یکی از میدان های ملایر نصب شده که عکس و اطلاعات آن مربوط به شهید هوشنگ ترکاشونده درحالی که به نام هوشنگ زند نوشته شده و چون این شهید بزرگوار مربوط به روستای نازول و کاملا شناخته شده است برای خیلی از کسانی که بنر را دیده اند ، سوال پیش آورده و علیرغم پیگیری از شهرداری و بنیاد شهید و قول اصلاح آن، هنوز اقدامی انجام نشده....... شهرداری کفته ما اطلاعات را از بنیاد شهید گرفته ایم ......... درصورتی که ارتباطی با مسئولان بنیاد شهید دارید مستدعی هستم که اطلاع رسانی بفرمایید. از لطف شما سپاسگزارم. بخشی از پیام ارسالی خانواده شهید هوشنگ ترکاشوند
° 👇🏻 🍃 بسم رب الشهداء و الصدیقین ❤️ شهید محمد فراهانی ولادت : ۱/خرداد/۱۳۵۱__ملایر شهادت: ۱۲/اسفند/۱۳۶۵___شلمچه 🍃با سلام و عرض ادب خدمت همه خادمان شهدا🍃 ❣چراغ راه آینده ما شعار آزادگی و فداکاری شهدای ماست. امام خامنه ای دامت برکاته✨ قرائت زیارت عاشورا و دیدار با خانواده معظم شهید محمد فراهانی زمان: چهارشنبه ۲۶/مهر/۱۴۰۲ ساعت ۱۶ مکان: سه راه امیرکبیر خیابان حمزلویی ( شهید تیموری ) کوچه دوم اواسط کوچه شهید محمد فراهانی ✨شرکت در مراسم برای عموم (خواهر و برادر) ازاداست. 🔺 لطفاًبه دیگر عزیزانی که در گروه حضور ندارند اطلاع رسانی بفرمایید سپاسگزارم 🔺 شهدایی که تاریخ شهادتشان از ۷/۲۱ تا ۷/۲۷ می‌باشد ۱_ شهید صحبت الله میرزایی ۲_ شهید علی بیات ۳_ شهید محمود شیراوند ۴_ شهید علیار علیاری ۵_ شهید نعمت الله فراهانی ۶_ شهید عبدالرحیم سامری ۷_ شهید غلامعلی جوکار ۸_ شهید حسین سلامی ۹_ شهید حسین ترکی ۱۰_ شهید منصور جوکار ۱۱_ شهید ابوالقاسم بهروزی ۱۲_ شهید محمد علی جباری ۱۳_ شهید محمد حسن کرمی ۱۴_ شهید رحمان گلی . https://eitaa.com/joinchat/3665494197C604a151d6c
🔹بسم رب الشهدا🔹 مراسم اولین سالگرد شهید امنیت سرباز گمنام امام زمان(عج) مهندس علی نظری 🔸زمان: 4آبان1402_ساعت9 صبح 🔸مکان: مسجد جامع شهرستان ملایر
نویسنده کتاب «بگو ببارد باران» مطرح کرد: «بگو ببارد باران» روایت یک انتخاب است/ شهید احمدرضا احدی؛ نخبه پزشکی که دستی بر قلم داشت فضای آن روزهای دانشکده پزشکی بر کسب عنوان دکتری متمرکز است و از موضوع جبهه و جنگ دور است. با این حال شهید احدی با وجود اینکه بیش از همه استحقاق رسیدن به‌عنوان دکتری را داشته، انتخاب سختی می‌کند ... به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی بنیاد ملی نخبگان؛ مرضیه نظرلو، کارشناس ارشد ادبیات فارسی است. 16سال است که در حوزه پژوهش و تحقیق فعالیت می‌کند و بیشتر فعالیتش در حوزه دفاع‌مقدس بوده و به ادبیات شیعی پرداخته است. 13عنوان کتاب به قلم او تا به حال منتشر شده و هر کدام درباره یکی از شخصیت‌های نخبه و برجسته در حوزه‌های گوناگون است. او همکاری با بنیاد نخبگان را از 10سال پیش شروع کرده و کتاب «بگو ببارد باران»، روایت او از زندگی شهید احمدرضا احدی، نخبه پزشکی است. چه ویژگی‌ای از این شخصیت برای شما پررنگ بود؟ شهید احمدرضا احدی، شخصیتی چندوجهی دارد و اینطور نیست که فقط یک نکته خاص درباره او مهم باشد. او رتبه اول کنکور پزشکی را در سال 64کسب کرده، نخبه پزشکی و جزو استعدادهای برتر بوده و این یکی از ویژگی‌های شاخص او است. علاوه بر این او دستی بر قلم داشته و اهل نوشتن بوده است. در دست‌نوشته‌هایی که از او به جا مانده می‌بینیم که جزئیات را بسیار زیبا به تصویر کشیده و نگاه زیبابینی دارد. در همان روزهای وقوع جنگ تحمیلی که شرایط عادی نیست، از رقت‌آورترین صحنه‌ها، زیباترین توصیف‌ها را انتخاب کرده است؛ مثلاً خونی که از سر هم‌رزمش می‌چکد را به غنچه گلی که باز شده تشبیه می‌کند اما زندگی این شهید یک نکته جذاب و ویژه دارد. آن نکته جذاب چیست؟ یک انتخاب است. احمدرضا احدی یک نخبه علمی است، اما انتخاب می‌کند که به جبهه برود. براساس دست‌نوشته‌هایش، فضای آن روزهای دانشکده پزشکی بر کسب عنوان دکتری متمرکز است و از موضوع جبهه و جنگ دور است. با این حال شهید احدی با وجود اینکه بیش از همه استحقاق رسیدن به‌عنوان دکتری را داشته، انتخاب سختی می‌کند و به جبهه می‌رود. او اهل مطالعه و مباحثه بوده و اینجاست که این انتخاب پررنگ‌تر می‌شود. در نهایت هم سال 65به شهادت می‌رسد. چرا از بین نخبگانی که می‌توانستید راوی زندگی آنها باشید، این شخصیت را انتخاب کردید؟ جز ویژگی‌هایی که گفتم، دلیل انتخابم این بود که من از سال‌ها قبل از نوشتن این کتاب، با دست‌نوشته‌های احمدرضا احدی زندگی کرده بودم. سال 1376بود که این دست‌نوشته‌ها را خواندم و از نظر روحی ارتباط عمیقی با این نوشته‌ها پیدا کردم. حس می‌کردم این نوشته‌ها زنده است و روح دارد. وقتی بنیاد ملی نخبگان پیشنهاد روایت زندگی این شهید را مطرح کرد، با آن پیشینه ذهنی‌ای که داشتم با اشتیاق کار را پذیرفتم. پنوشتن این زندگی‌نامه چه مسیری را طی کرد؟ در یک کار مستند، نخستین مرحله پژوهش و تحقیق است. شخصی که درباره او می‌نوشتم یک شهید معاصر است و کار هم مستندنگاری است نه داستان‌نویسی. روی این نکته تأکید دارم که کتاب یک مستند روایی است و نه یک داستان. روایت‌ها خودساخته و حاصل تخیل نیست بلکه روایت واقعی زندگی آن فرد است. من دست‌نوشته‌های شهید را بارها خوانده بودم اما ابهاماتی در این نوشته‌ها وجود داشت؛ مثلاً از یک منطقه عملیاتی نام برده شده بود اما نمی‌دانستیم که آنجا چه اتفاقی افتاده یا شخصیتی به نام پسرک در نوشته‌ها بود که نمی‌دانستیم کیست؟ نیاز بود که مصاحبه‌هایی انجام شود. از مصاحبه‌هایی که مؤسسه سابقون با خانواده و دوستان شهید انجام داده و مصاحبه‌های تکمیلی استفاده کردم و وقتی نقاط ابهام برطرف شد، نوشتن را شروع کردم. در نوشتن این زندگی‌نامه چه ملاحظاتی را درنظر گرفتید؟ وقتی درباره یک شخصیت معاصر می‌نویسی که خانواده و اطرافیانش هنوز در دسترس هستند، نمی‌توانی هر موضوعی را به فرد نسبت دهی چون بسیار طبیعی است که این افراد بگویند شخصی که روایت شده، پسر یا برادر آنها نیست. پژوهش در این نوع کار باید خیلی عمیق باشد تا شخصیت فرد همانطور که بوده منتقل شود. در متن تلاش کردم مسیر «شدن» را نشان دهم چون به‌نظرم این شخصیت مسیری را طی کرده تا به این نقطه برسد. در نوع نگارش متن، زاویه دوم شخص مخاطب را انتخاب کردم که زاویه دید سختی است و در تمام نثر، باید ویژگی شاعرانگی حفظ شود. از آنجا که خواننده حضور مستقیمی در متن ندارد، نوشته‌ها به متن ادبی نزدیک می‌شود و ممکن است مخاطبی که به خواندن کتاب‌های معیار عادت کرده، با متن ارتباط برقرار نکند. با این حال من اصرار داشتم این زاویه دید را به‌کار بگیرم چون خود شهید در دست‌نوشته‌هایش از همین روش استفاده کرده است. منبع: همشهری @shohadayemalayer
https://www.instagram.com/p/CMAFrQsB0We/
«گمنام در قله‌ها» برشی تحلیلی از برخی خاطرات شهید احمدرضا احدی است كه در فضایی متفاوت از خاطره نویسی‌های مرسوم و یا حتی داستان‌های ادبیات مقاومت به رشته‌ی تحریر درآمده است.پروانی در این كتاب که با سبكی متفاوت نوشته شده است ضمن روایت چندین خاطره بكر از دوران كودكی و نوجوانی شهید احدی به تحلیل رفتاری آنها پرداخته و به نوعی آن رویداد ها را با زمان حال مطابقت داده است. نویسنده كه در بخش‌های عمده‌ای از كتاب به قول خودش بلندبلند فكر كرده است به تحلیل ریشه‌ای رفتارها و تصمیمات این شهید والامقام كه نفر اول كنكور پزشكی سال۱۳۶۴ بوده است می‌پردازد. حمیدرضا احدی (برادر شهید) كه بازگو كننده‌ی خاطرات شخصی‌اش با شهید احدی می‌باشد در این كتاب خاطراتی منحصر به فرد را جهت نگارش در اختیار دكتر ناصرپروانی قرار داده است. همچنین در این كتاب نویسنده چند دستنوشته از شهید احدی را در لابلای نوشتار خود با ذكر منبع آورده است كه به جذابیت كتاب افزوده است. http://player.iranseda.ir/epg-player/?VALID=TRUE&e=151629677 @shohadayemalayer
https://www.instagram.com/p/Caow9JKsIlU/
🌹 اولین بزرگداشت دانشجوی نخبه شهید احمدرضا احدی در دانشگاه ملایر ✅ زندگی آمیخته است با نبرد. ✅ استقامت در برابر حوادث. ✅ که تمام این ها «بلا» ست و بس. ✅ هر واقعه ای آزمایشی است و این تویی که از این آزمایش ها باید سرافراز بیرون بیایی. ✅ الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملاً. ✅ اوست که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را آزمایش کند، که کدامین شما نیکوکارتر است. (قران مجید) " 📝دست نوشته های شهید – کتاب حرمان هور – ص 100 ⏱️ زمان: یکشنبه 30 مهرماه 1402 ساعت 9 صبح 🏫 مکان: دانشگاه ملایر، مرکز همایش های شهید حاج رسول حیدری 🇮🇷 بسیج اساتید دانشگاه ملایر @shohadayemalayer
قسمتی از کتاب "فاتح دوعیجی" شرح زندگی دانشجوی شهید حیدر . نویسنده؛ خانم گودرزیان فرد آتش مانند باران از آسمان می بارید. احمدرضا را که دیدی آرام شدی او هم آرام شد. امشب هم باید بیدار می‌ماندید مثل همان شب‌هایی که فردایش امتحان داشتید و چقدر گاهی سخت می‌شد که خودتان را به دیگران برسانید. برای بعضی از همکلاسی‌هایتان چه فرقی می‌کرد که شما کجا بودید! اصلاً برای چه آنها باید می‌دانستند که شما کجا هستید!برای بعضی از اساتید چه فرقی می‌کرد که شما شب را تا صبح بیدار مانده‌اید تا امتحانات را بخوانید ،برای آنها وظیفه اول شما درس خواندن بود. حال رفیقت را که دیدی خواب از چشمان خسته ات پرید. سیر نگاهش کردی شاید دیگر دیداری نباشد.احمدرضا هم خیره شده بود به چشمانت وآن باند سفید وغنچه ی خون.چند لحظه ای از تو دورنشده بود که .... @shohadayemalayer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا