eitaa logo
شهدای ملایر
326 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
408 ویدیو
48 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
25.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊💔🇸🇩 بسم رب الشهداء و الصدیقین شهدایی که تاریخ شهادتشان از ۵/آبان لغایت ۱۱/آبان می‌باشد ۱_ شهید عبدالحسین اشرفی ۲_ شهید هیبت الله فیضی ۳_ شهید علی عباس جعفریان ۴_ شهید ابوالقاسم دشتی مرویلی ۵_ شهید ماشاءالله شعبانلو دهنوی ۶_ شهید ابراهیم بهادری ۷_ شهید احمد شیری 🌷 موسسه فرهنگی شهدایی عاشورائیان ملایر https://eitaa.com/joinchat/3665494197C604a151d6c
🍂 مبادا روی لاله پا گذاریم محمدحسین قانعی •⊰┅┅•◇•┅┅⊰• در یکی از روزهای آغازین جنگ تحمیلی در جمع تعدادی از هنرمندان از جمله شادروان دکتر قیصر امین‌پور، شاعر و نویسندۀ متعهد و انقلابی، در امور تربیتی شهرستان دزفول نشسته بودیم و بوی رنگ و گواش و پارچه‌های خطاطی در اتاق پراکنده بود. یکی از هنرمندان مشغول کشیدن طرحی بود که در آن بال سیمرغی با رنگ آبی و در کنار آن لاله‌ای به زیبایی تمام با رنگ قرمز نقاشی می‌شد. او پس از تکمیل نقاشی‌اش رو به قیصر کرد و گفت: آیا می‌شود برای این تصویر شعری بسرایید؟ آخر این طرح یکی از آن دو بیتی‌های زیبای شما را می‌طلبد. قیصر با همان تواضع و ادب همیشگی و با اندکی شوخی گفت: شعر و مطلب شیر آب نیست که هر موقع دلت خواست، باز کنی و روان شود. باید جرقه‌ای در ذهن زده شود و اصولأ راز ماندگاری شعر در همین مسئله نهفته است که تا لطف و مدد الهی و الهامی صورت نگیرد، شعر ماندگاری نیز آفریده نخواهد شد. نقاش طرح خود را روی میز گذاشت و هریک به کاری مشغول بودیم که ناگهان باد کاغذ نقاشی‌شده را بر زمین انداخت. در همان لحظه یکی از بچه‌ها که در حال گذر بود، متوجه نشد و پایش بر روی نقاشی رفت. نقش کفش و شیارهای پر از خاک روی لاله و بال سیمرغ نقش بست. صاحب اثر آن را برداشت و رو به قیصر امین‌پور و با ناراحتی گفت: اگر شما برای این اثر ارزش قائل بودید، این‌گونه نمی‌شد. قیصر هم که از این حادثه ناراحت شده بود، مکثی کرد و همان‌جا این دو بیتی معروف خود را فی‌البداهه بر زبان جاری ساخت: مبادا خویشتن را واگذاریم امام خویش را تنها گذاریم ز خون هر شهیدی لاله‌ای رست مبادا روی لاله پا گذاریم هشتم آبان، سالگرد درگذشت شاعر انقلابی ، دکتر قیصر امین پور •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
شهید هادي . فرزند داود. تولد 1344/01/02. شهادت 61/08/26 سومار @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید هادي #بوش. فرزند داود. تولد 1344/01/02. شهادت 61/08/26 سومار @shohadayemalayer
همیشه گوش به فرمان پیرجماران باشید و تا می توانید از سخنان امام نهایت استفاده را بکنید و قدرش را بدانید و همیشه پشت سر او باشید. شهید هادی بوش - ملایر- روستای حسین آباد ناظم
برگزيده وصيت نامه شهيد :هادي بوش 🍃🌹🍃 فرزند: داوود 💠تولد: 2/1/1344 💠شهادت: 26/8/1361 💠محل شهادت: سومار از امت قهرمان مي خواهم که حضور خود را در صحنه حفظ کنند و هر چه بيشتر صف خود را متحدتر نمايند تا نگذارند اين منافقان از جاي خود تکان بخورند . هميشه گوش به فرمان پير جماران باشند و تا مي توانند از سخنان امام نهايت استفاده را بکنند و قدرش را بدانند و هميشه پشت سر او باشند.🍃💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠🍃 @shohadayemalayer
📝خاطره و روایت شهادت شهید هادی از زبان دوست و هم رزم ایشان؛ علی بیاتانی ☘☘☘☘☘☘هادی بسیجی باحال و شوخ‌طبعی بود. بعد از عملیات مسلم بن عقیل سلام الله علیه در آبان 1361. یک گردان از بچه‌های استان همدان به فرماندهی شهید نوروزی به عنوان گردان کمیل و جمعی تیپ محمد رسول الله صل الله علیه و آله جایگزین بچه‌های تیپ ده سیدالشهدا علیه السلام شد؛ محل استقرار گردان ما جایی حدود یک کیلومتر جلوتر از خط مقدم بود؛ سه تا تپه به نام‌های پاسگاه سفید، تپه تدارکات و تپه شهدا محل استقرار گردان ما بود؛ این تپه‌ها تقریبا حالت کمین و روبروی شهر مندلی عراق قرار داشت. بچه‌های سنگر ما عبارت بودند از: بنده حقیر، شهید عباس ، شهید سید مصطفی ، شهید علیار ، شهید هادی ، محمود سیف، سعید مومیوند و صدرالله کرمی؛ موقعیت سنگر اصلاً خوب نبود؛ زیر یک سخره قرار داشت که جلوی آن چند تا گونی قرار داده بودیم تا از ترکش در امان باشیم؛ بخشی از سقف سنگر صخره بود؛ بخش کوچکی از آن را هم با پلیت پوشانده بودیم؛ محمود سیف به خاطر پاهای بلندی که داشت دردسری بود؛ چندین بار نصف شب با لگدهای ناخواسته سنگر را خراب کرد؛ به همین خاطر شهید مصطفی و شهید جعفریان از سنگر بیرونش کردند و بنده خدا مجبور شد به تپه تدارکات برود؛ وضعیت جوری بود که شهید حسین سماوات به عنوان فرمانده گروهان و بعد هم شهید چیت ساز که جایگزین شهید سماوات شد، به بچه‌ها گفته بودند حتما باید با پوتین و آماده باش بخوابید؛ به همین خاطر تا آخر مأموریت حدود دو ماهه بچه‌ها همیشه آماده و با پوتین می‌خوابیدند؛ وضعیت طوری بود که کف پای بعضی بچه‌ها و از جمله شهید عباس کبیری سوراخ سوراخ شده بود و شکل کپک زده گرفته بود؛ در این بین تنها شهید هادی بوش بود که شب‌ها با زیر پیراهن و پیژامه می‌خوابید و هرچه هم می‌گفتیم نباید اینطوری بخوابی گوش نمی‌داد؛ جای هادی آخر سنگر بود و یک سوراخ هم داشت؛ هادی با خنده می‌گفت اگه عراقی‌ها از در سنگر آمدند من از این سوراخ فرار می‌کنم؛ ☘روزهای آخر حدود یک هفته قبل از عملیات به خاطر تنگی جا، من و هادی و علیار عبدالکریمی پایین‌تر از سنگری که داشتیم شروع کردیم به ساخت یک سنگر سه نفره که به خاطر سختی جنس خاک منطقه، ساخت این سنگر کوچک یک هفته طول کشید؛ بالاخره بعد از یک هفته یک سنگری که فقط سه نفر آن هم درازکش جا داشت، درست کردیم؛ اولین شبی که قرار شد برویم داخل سنگر بخوابیم درست شب عملیات بود؛ شهید علی چیت‌ساز اعلام کرد تا ساعت یازده شب استراحت کنید؛ ما سه نفر هم با چه شوق و ذوقی رفتیم داخل سنگری که با کلی زحمت درست کرده بودیم و دراز کشیدیم؛ من وسط بودم، علیار سمت راست و هادی سمت چپ راز کشیدند؛ این دو عزیز شروع کردند به تعریف کردن از خاطراتشان برای حقیر؛ به قدری گرم خاطره‌گویی بودند که اصلا متوجه گذر زمان نشدیم؛ وقتی به خود آمدیم که گروهان حرکت کرده بود و ما با عجله به آخر ستون رسیدیم که داشت از تپه خارج می‌شد. من و هادی کمک آرپی‌جی‌زن محمود سیف بودیم؛ از تپه و سنگرهایمان خارج شدیم و به یکی از تپه‌های جلوی عراقی‌ها رسیدیم و در خط الرأس نظامی تپه به صورت ستونی، نشسته و درازکش موضع گرفتیم و منتظر فرمان حمله بودیم؛ شهید عباس سمت راست من قرار داشت و شهید هادی بوش هم سمت راست عباس کبیری؛ شاید حدود ده دقیقه یا یک ربع به همین وضعیت بودیم؛ بعضی تپه‌های مجاور درگیری شروع شد؛ در همین لحظات بود که عباس رو به من کرد و گفت: هادی خوابش برده؛ ما هم چون هادی بچه شوخی بود اول فکر کردیم واقعا گرفته خوابیده، ولی بعد وقتی عباس برگه کوله آرپی‌جی هادی را کنار زد دیدیم دو تا سوراخ که جای تیر بود توی سر هادی جا خوش کرده و هادی شهید شده است؛ شاید به بیست ثانیه نکشید که دیدم عباس کبیری هم مثل کسی که چُرتش برده باشد سرش افتاد پایین؛ اول فکر کردم عباس هم چرتش برده؛ ولی بلافاصله صدای شُرشُر خون از بغل گوش عباس به گوشم رسید و فهمیدم که عباس چرت نزده؛ او هم مثل هادی بدون سروصدا شهید شده؛ به دقیقه نکشید که شهید چیت‌ساز فریادزنان فرمان حمله داد و از آن موقعیت حرکت کردیم و لیاقت شهادت نصیب این بنده سراپاتقصیر نشد. خدایا! هادی‌ها و عباس‌ها را در راه خودت و به تبعیت از هادیان و بزرگان دین، روزی و زندگی جاویدان دادی و به آرزویشان رساندی و جایگاهی بس بزرگ عطا فرمودی؛ خداوندا! به ما هم توفیقی عطا فرما که روز محشر شرمنده شهیدان راهت نباشیم. @shohadayemalayer
شادروان داوود بوش و مرحوم فاطمه عبدلی (پدر و مادر شهید هادی بوش ) @shohadayemalayer
اعلامیه شهید هادی بوش سال ۱۳۶۱ @shohadayemalayer
شهید هادی بوش @shohadayemalayer
شهید هادی @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید هادی #بوش @shohadayemalayer
وصیت‌نامه شهید هادی بوش «بسم الله الرحمن الرحیم با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و شما امت حزب‌الله وصیت‌نامه خود را شروع می‌کنم. اول اینکه از شما حلالیت می‌خواهم، به دیگران هم بگویید اگر از من بدی دیده‌اند حلالم کنند؛ برای من گریه نکنید بلکه خوشحال باشید که در چنین راهی قدم گذاشتم و شهید شدم. از پدران و مادران می‌خواهم از آمدن فرزندانشان به جبهه جلوگیری نکنند، خودشان فرزندانشان را جبهه بفرستند تا هر چه زودتر کار جنگ با آمریکا و اسراییل و صدام به نفع اسلام تمام شود. جبهه مانند بازار بزرگی است که مومنین جان خود را عرضه می‌کنند و در عوض بهشت را می‌خرند و این دنیای فانی را ترک می‌کنند. از امت قهرمان می‌خواهم که حضور خود را در صحنه حفظ کرده و هر چه بیشتر صف خود را متحدتر کنند تا نگذارند منافقان از جای خود تکان بخورند. گوش به فرمان پیر جماران باشید و تا می‌توانید از سخنان امام استفاده کنید و قدرش را بدانید و همیشه پشت سر او باشید. از مادرم می‌خواهم برای من گریه نکند بلکه افتخار کند که من بر اثر تصادف یا بیماری از بین نرفتم و بالاتر از همه اینکه به آرزوی خود رسیدم؛ و از پدرم که روحیه قوی و مصمم دارد و خواهد داشت می‌خواهم که مبادا در روحیه خود کوچکترین ضعفی راه دهد که خدای نکرده شیطان در دلش رخنه کند. از شما پدر و مادر معذرت می‌خواهم که نتوانستم در این مدت زندگانی زحمات شما را جبران کنم. از شما برادران می‌خواهم همیشه راه شهدا را بروید و همین که اسلحه‌ای از دست شهیدی افتاد آن را بردارید و راهش را ادامه دهید همانا راه انان راه سعادت است؛ و از شما خواهرانم می‌خواهم همیشه زینب‌وار زندگی کنید و با هر گونه زندگی "مدلی" مبارزه کنید تا دست شوم فساد آمریکا و شوروی از کشور‌های اسلامی کوتاه شود. در پایان امام را دعا کنید خداوند او را تا انقلاب مهدی نگهدارد. از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا الهی آمین والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.» @shohadayemalayer