eitaa logo
شهدای ملایر
367 دنبال‌کننده
5هزار عکس
463 ویدیو
49 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 ...🌸 نام : ولادت : ۱/فروردین/۱۳۴۸ _ ملایر شهادت : ۵/مرداد/۱۳۶۷ _ اسلام آباد 🌸 در روستای در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود در سنین پایین پای درس استاد شیخ ناصر فرجی قرآن را در روستا فرا گرفت بعداز مهاجرت خانواده به ملایر در سال ۱۳۶۰ به جلسه استاد ضیایی در حسینیه بم زاده رفت. پس از هجرت استاد ضیایی به تبریز در سال۱۳۶۳ در محضر استاد بنیادی فراگیری قران را ادامه داد که در آن زمان جلسه از حسینیه بم زاده به تالار قران حکیم منتقل شد‌. وی در همان زمان در نیز فعالیت میکرد و از سال۱۳۶۴ بارها به جبهه های حق علیه باطل شتافت که در عملیات ۲_۴_۵ و شرکت نموده و در سال ۱۳۶۶ در تیپ در جریان آزاد سازی با مجروحیت شدیدی از ناحیه شکم به درجه نائل آمد و به ملایر آمد و همچنان به و پرداخت . تااینکه سرانجام در ۱۳۶۷ در عملیات شربت را نوشید و به جمع دوستان شهیدش پیوست. و در ملایر آرام گرفت🌹 🌸شادی روحش 🌸 ❣
شهدای ملایر
بسیجی و مداح شهید حافظ نیاوند عملیات مرصاد 67/5/5
🌹سلام بر رفیق دانای رازم،حافظ. برای تو می‌نویسم اگر لرزش دست و سیلاب اشک بگذارد.می بینی حال مرا این نیمه شب! این احوال دلتنگی گاه وبی گاهم برای توست. راستش را بخواهی چند وقتیست مرور آن خاطرات کار هر شبم شده وبا خودم دست به گریبانم! تا چند سال بعد از نبود شماها، تازه فهمیدم زندگی آنچه زیست کرده ام نیست،بلکه همان چیزیست که در خاطرم مانده‌ و آن گونه است که بیاد می آید تا روایتش کنم....یادت هست؟ درغروبی سرچهارراه خیام بهم رسیدیم وگفتی:کجا؟ گفتم خانه. گفتی: تو حالا هر شب تو پایگاه می خوابی، امشب هم به خانه نرو! از خدا خواسته و بدون معطلی همراهت شدم. یک نان سنگگ وکمی حلوا ارده خریدی که قوت شامگاهان شد. گفتم حافظ حالا چرا ،امشب اینجا؟!.... صبح علی الطلوع به تنهایی عازم جبهه بودی ونمی خواستی خانواده ات چیزی بدانند...از هر دری سخن گفتی،عجب شبی شد آنشب در یاد وخاطره. رفتی... یادت هست چقدر این دوبیتی را عزیز می داشتی وتکرار می کردی: ای دل ار خواهی که مرد ره شوی/از رموز عاشقان، آگه شوی/همچو اسماعیل زیر تیغ دوست/جان بده تا چون خلیل الله شوی. می دانی حافظ عزیزم. فهمیده بودم تو دانای رازی. یعنی همه می‌دانستند. تو داشتی به قله میرسیدی!یک قدمی بیش نمانده بود! تو استاد جذب مخاطب. تو استاد نواختن روح.تو خود روح ناآرام با ذهنی زیبا..افکارت..عقایدت..اخلاقت..محبتت..تو....تو چرا اینقدر کم نقص بودی حافظ؟! تو محک خوبی برای اثبات بهترین رفاقت ها بودی.رفاقت با تو همه اش خیر بود. راسخ بودن وپشتکار و فداکاری و وفاداری را می آموختی. یادت هست؟ امام را چقدر دوست داشتی. سالهاست آن توشه ها و حسنات. آن قلب سلیم و سالم. آن همه که اندوخته بودی به درگاه پروردگارت،به ثمر نشسته. تو در آن مردادماه گرم که کمی بیش از نوزده بار به گرد خورشید چرخیده بودی، با تک گلوله اي درون سینه بر "کریم‌ وارد شدی. دستانی پر از توشه ی نیکو‌. مناجاتی جانانه ومخلصانه. تو اکنون مدت مدید یست که مهمان سفره بهترین اولیا خدا هستی و از آن حوض با دستی و جامی سیراب شده ای که بعد آن تشنگی بی معناست.یار دیرین روزهای خاطره برایمان دعا کن تا رب آن‌چه خیر است تقدیرمان کند. سالها در کعبه و بتخانه می نالد حیات تا ز بزم عشق یک دانای راز آید برون.🌹بیاد تمام خوبیها، شهید حافظ ❤️ شهرام شهبازی @shohadayemalayer
پیام تبریک شهید حافظ به شهید احمد رضا برای قبولی در رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی ۱۳۶۴ @shohadayemalayer
🍀 دلنوشته ای برای شهید حافظ در سالگرد شهادتش. عملیات مرصاد سلام به تو حافظ عزیزم. مشق امشب دلتنگی من برای تو ،هزاران بار نوشتن نام زیبای توست.به وقت دلتنگی که می نویسم دل و جان خبراز بیقراری برای تمام لحظاتی را می‌دهد که باید باز منتظر بمانم. بخدا خیلی وقتها لذتش رو بردم که تو بخش بزرگی از زندگی و خاطرات من بودی.خودت و حرفهایت که بی منت بر دلم نشسته. حالا اگه تو کوچه‌های تنگ گذشته هی برمیگردیم به دنبال شما،نیتمان همصدایی با خود است با خویشی که دوست نمی‌دارد در وادی شما فقیر بماند. از خوش قلبی تو بود حافظ که هر کس تو رو دید انگار قلب مهربان خدا رو لمس کرد. چقدر حس خوبی به آدم دست می‌داد  وقتی یهو باهات روبرو می‌شدی حتی اگه از ندیدنت یکروز گذشته بود. با حافظ و معاشرتم با او،او را نکته بین و نکته یاب و بیشتر از هر دو اینها انسانی بود خودساخته و وارسته بی تعلق و رها از دست جاذبه های حس...آزاد از تعلقات رایج دنیا.سر بیشتر موضوعات جدی قائل به بحث بود.ساعتها برایت استدلال می آورد بدون خستگی و ملالت.هم از علوم کلاسیک بهره داشت و هم از ذوقیات عالم معنا. اصلا آدمی بود که برای نیازردن به دنیا آمده بود. برای نرنجاندن و نومید نکردن...قطره اشکی پاک بود این حافظ.... آدم دقیقی بود و فهیم. کسی شاید شناسنامه او را ندید اما خيلی‌ها زمان رفتن و شهادتش را تخمین می‌زدند. خاطرم هست چند ماهی قبل شهادتش در نیمه‌شبی بهاری با جماعتی از بچه‌های پایگاه به گورستان پارک رفته بودیم.با تنی مجروح کنار قبرهای قدیمی دو رکعت نماز خواند.قرار شد جهت یابی از روی ستارگان را به ما بیاموزد..مربی شده بود آنشب...بخدا مربی بود در همه احوالش... کسی آن میان گفت:می‌گویند هر کسی در آسمان ستاره ای دارد........آخر مطلب به او گفتم:ستاره تو کدام است؟! با کمی مکث و خنده گفت:من که ستاره ای ندارم ولی اگر هم هست رو به افول است. سالها گذشت تا به آن اندیشه و جواب تو برسم..تو چه میدانستی..از کجا خبر داشتی! حرفهایست که فقط باید بتو بگویم. "خیال آمدنت دیشبم بسر میزد. نیامدی که ببینی دلم چه پر میزد تمام شب بخیال تو رفت و میدیدم که پشت پرده اشگم سپیده سر میزد". (در سالگرد عزیزی چون حافظ،تقدیم به دوستدارانش)🍀 شهرام شهبازی @shohadayemalayer