#نامه_ای_برای_بابای_هانیه
بسمه تعالی
این روزها دخترانه ترین نگاهم به سمت قاب نگاه توست درقاب عکسی که مادرم درجای جای خانه گذاشته است.
رَد نگاه مادرم راهم اگر بگیرم می رسد به همان نقطه به قاب عکس تو،آنجا که همیشه برای دخترت لبخند می زنی تا دلش قرص باشد به بودنت.
به قاب عکسی که حتی دربی حوصلگی های مادرم یک ذره گرد وغبارنگرفته است .
درخلوت پدر دختری مان آغوشم رابازمی کنم برای تو، با دستان کوچکی که گرمای دستان پدرانه ات را تمنا می کند.درخیال کودکانه ام سرت را روی پاهایم می گذاری وموهایت را دخترانه نوازش میکنم.
بغض میکنم و باز هم دلتنگت می شوم. انگار که بخواهم همه ی این دلتنگی ها را گریه کنم
روی دستانت بلندم می کنی و آسمان را نشانم می دهی .
آسمان را می بینم و تو را آنجا که برای پرواز کردنت التماس میکردی .
پدر جان این روزها کمی قدکشیدهام ،انگار بزرگتر شده ام.
اما هرسال که بزرگتر شوم همان دخترک کوچک توام ،همان دخترکوچکی که خاطراتش از بابا علی اندک است.
همه آرزوی امروزم و همه آرزوی روزهای عمرم این خواهد بود که ای کاش سهم بیشتری از باتو بودن را داشتم تا بیشتر ازهمه دخترکان دنیا برای پدرم دلبری میکردم.
کاش بودی در کنارم اولین روز مدرسه را و همهی اولین روزهایی که باید باشی.
اما یقین دارم از آسمان آنجا که به خدا نزدیکتری هوای دخترکوچکت را داری.
پدرآسمانی من #پاسدارحریمسرزمینم #روزتمبارک.🌹
#پاسدارشهید #مدافعامنیتعلینظری
#ارسالیازکاربران #روزپاسدار