📝خاطره و روایت شهادت شهید هادی #بوش از زبان دوست و هم رزم ایشان؛ علی بیاتانی ☘☘☘☘☘☘هادی بسیجی باحال و شوخطبعی بود. بعد از عملیات مسلم بن عقیل سلام الله علیه در آبان 1361. یک گردان از بچههای استان همدان به فرماندهی شهید نوروزی به عنوان گردان کمیل و جمعی تیپ محمد رسول الله صل الله علیه و آله جایگزین بچههای تیپ ده سیدالشهدا علیه السلام شد؛ محل استقرار گردان ما جایی حدود یک کیلومتر جلوتر از خط مقدم بود؛ سه تا تپه به نامهای پاسگاه سفید، تپه تدارکات و تپه شهدا محل استقرار گردان ما بود؛ این تپهها تقریبا حالت کمین و روبروی شهر مندلی عراق قرار داشت.
بچههای سنگر ما عبارت بودند از: بنده حقیر، شهید عباس #جعفریان، شهید سید مصطفی #حسینی، شهید علیار #عبدالکریمی، شهید هادی #بوش، محمود سیف، سعید مومیوند و صدرالله کرمی؛ موقعیت سنگر اصلاً خوب نبود؛ زیر یک سخره قرار داشت که جلوی آن چند تا گونی قرار داده بودیم تا از ترکش در امان باشیم؛ بخشی از سقف سنگر صخره بود؛ بخش کوچکی از آن را هم با پلیت پوشانده بودیم؛ محمود سیف به خاطر پاهای بلندی که داشت دردسری بود؛ چندین بار نصف شب با لگدهای ناخواسته سنگر را خراب کرد؛ به همین خاطر شهید مصطفی و شهید جعفریان از سنگر بیرونش کردند و بنده خدا مجبور شد به تپه تدارکات برود؛ وضعیت جوری بود که شهید حسین سماوات به عنوان فرمانده گروهان و بعد هم شهید چیت ساز که جایگزین شهید سماوات شد، به بچهها گفته بودند حتما باید با پوتین و آماده باش بخوابید؛ به همین خاطر تا آخر مأموریت حدود دو ماهه بچهها همیشه آماده و با پوتین میخوابیدند؛ وضعیت طوری بود که کف پای بعضی بچهها و از جمله شهید عباس کبیری سوراخ سوراخ شده بود و شکل کپک زده گرفته بود؛ در این بین تنها شهید هادی بوش بود که شبها با زیر پیراهن و پیژامه میخوابید و هرچه هم میگفتیم نباید اینطوری بخوابی گوش نمیداد؛ جای هادی آخر سنگر بود و یک سوراخ هم داشت؛ هادی با خنده میگفت اگه عراقیها از در سنگر آمدند من از این سوراخ فرار میکنم؛
☘روزهای آخر حدود یک هفته قبل از عملیات به خاطر تنگی جا، من و هادی و علیار عبدالکریمی پایینتر از سنگری که داشتیم شروع کردیم به ساخت یک سنگر سه نفره که به خاطر سختی جنس خاک منطقه، ساخت این سنگر کوچک یک هفته طول کشید؛ بالاخره بعد از یک هفته یک سنگری که فقط سه نفر آن هم درازکش جا داشت، درست کردیم؛ اولین شبی که قرار شد برویم داخل سنگر بخوابیم درست شب عملیات بود؛ شهید علی چیتساز اعلام کرد تا ساعت یازده شب استراحت کنید؛ ما سه نفر هم با چه شوق و ذوقی رفتیم داخل سنگری که با کلی زحمت درست کرده بودیم و دراز کشیدیم؛ من وسط بودم، علیار سمت راست و هادی سمت چپ راز کشیدند؛ این دو عزیز شروع کردند به تعریف کردن از خاطراتشان برای حقیر؛ به قدری گرم خاطرهگویی بودند که اصلا متوجه گذر زمان نشدیم؛ وقتی به خود آمدیم که گروهان حرکت کرده بود و ما با عجله به آخر ستون رسیدیم که داشت از تپه خارج میشد.
من و هادی کمک آرپیجیزن محمود سیف بودیم؛ از تپه و سنگرهایمان خارج شدیم و به یکی از تپههای جلوی عراقیها رسیدیم و در خط الرأس نظامی تپه به صورت ستونی، نشسته و درازکش موضع گرفتیم و منتظر فرمان حمله بودیم؛ شهید عباس #کبیری سمت راست من قرار داشت و شهید هادی بوش هم سمت راست عباس کبیری؛ شاید حدود ده دقیقه یا یک ربع به همین وضعیت بودیم؛ بعضی تپههای مجاور درگیری شروع شد؛ در همین لحظات بود که عباس رو به من کرد و گفت: هادی خوابش برده؛ ما هم چون هادی بچه شوخی بود اول فکر کردیم واقعا گرفته خوابیده، ولی بعد وقتی عباس برگه کوله آرپیجی هادی را کنار زد دیدیم دو تا سوراخ که جای تیر بود توی سر هادی جا خوش کرده و هادی شهید شده است؛ شاید به بیست ثانیه نکشید که دیدم عباس کبیری هم مثل کسی که چُرتش برده باشد سرش افتاد پایین؛ اول فکر کردم عباس هم چرتش برده؛ ولی بلافاصله صدای شُرشُر خون از بغل گوش عباس به گوشم رسید و فهمیدم که عباس چرت نزده؛ او هم مثل هادی بدون سروصدا شهید شده؛ به دقیقه نکشید که شهید چیتساز فریادزنان فرمان حمله داد و از آن موقعیت حرکت کردیم و لیاقت شهادت نصیب این بنده سراپاتقصیر نشد.
خدایا! هادیها و عباسها را در راه خودت و به تبعیت از هادیان و بزرگان دین، روزی و زندگی جاویدان دادی و به آرزویشان رساندی و جایگاهی بس بزرگ عطا فرمودی؛ خداوندا! به ما هم توفیقی عطا فرما که روز محشر شرمنده شهیدان راهت نباشیم. @shohadayemalayer
شادروان داوود بوش و مرحوم فاطمه عبدلی (پدر و مادر شهید هادی بوش )
@shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید هادی #بوش @shohadayemalayer
وصیتنامه شهید هادی بوش
«بسم الله الرحمن الرحیم
با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و شما امت حزبالله وصیتنامه خود را شروع میکنم.
اول اینکه از شما حلالیت میخواهم، به دیگران هم بگویید اگر از من بدی دیدهاند حلالم کنند؛ برای من گریه نکنید بلکه خوشحال باشید که در چنین راهی قدم گذاشتم و شهید شدم.
از پدران و مادران میخواهم از آمدن فرزندانشان به جبهه جلوگیری نکنند، خودشان فرزندانشان را جبهه بفرستند تا هر چه زودتر کار جنگ با آمریکا و اسراییل و صدام به نفع اسلام تمام شود.
جبهه مانند بازار بزرگی است که مومنین جان خود را عرضه میکنند و در عوض بهشت را میخرند و این دنیای فانی را ترک میکنند.
از امت قهرمان میخواهم که حضور خود را در صحنه حفظ کرده و هر چه بیشتر صف خود را متحدتر کنند تا نگذارند منافقان از جای خود تکان بخورند. گوش به فرمان پیر جماران باشید و تا میتوانید از سخنان امام استفاده کنید و قدرش را بدانید و همیشه پشت سر او باشید.
از مادرم میخواهم برای من گریه نکند بلکه افتخار کند که من بر اثر تصادف یا بیماری از بین نرفتم و بالاتر از همه اینکه به آرزوی خود رسیدم؛ و از پدرم که روحیه قوی و مصمم دارد و خواهد داشت میخواهم که مبادا در روحیه خود کوچکترین ضعفی راه دهد که خدای نکرده شیطان در دلش رخنه کند.
از شما پدر و مادر معذرت میخواهم که نتوانستم در این مدت زندگانی زحمات شما را جبران کنم. از شما برادران میخواهم همیشه راه شهدا را بروید و همین که اسلحهای از دست شهیدی افتاد آن را بردارید و راهش را ادامه دهید همانا راه انان راه سعادت است؛ و از شما خواهرانم میخواهم همیشه زینبوار زندگی کنید و با هر گونه زندگی "مدلی" مبارزه کنید تا دست شوم فساد آمریکا و شوروی از کشورهای اسلامی کوتاه شود.
در پایان امام را دعا کنید خداوند او را تا انقلاب مهدی نگهدارد.
از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا
الهی آمین
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته.»
@shohadayemalayer
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قطعه ای در یادبود و بزرگداشت و بیان وصیت نامه شهید سرافراز سردار احمد رضا #بیات
#قلعه_باباخان
@shohadayemalayer
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
✅ #دعای_ندبه
این المعد لقطع دابر الظلمه
🌹بزرگداشت یاد وخاطره شهدا کمتر از شهادت نیست.🌹
✅ #اطلاع_رسانی
جلسه #ماهیانه هیئت رهروان شهدای ملایر رزمندگان اسلام مقیم تهران به یاد ۱۱۰۰ شهید سرافراز شهرستان ملایر و یاد شهدای دهنو علی آباد و گرامیداشت شهدای مظلوم غزه
📿 همراه با مراسم قرائت دعای ندبه🌹
🧕🙎♂ #به_صورت_خانوادگی
🔅 روز جمعه ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۲
از ساعت ۶:۳۰ صبح
🎙 با نوای ذاکرین اهلبیت علیهمالسلام
میزبانان: حاج هادی محبی نیا وخانواده های منصوب شهیدان اسلامجو ،محمد امینیان،شاهسوند،اکبرحسینی،نورمروت...
📌 تهران قیطریه تقاطع شهیداندرزگو کوچه خسروی حسینیه انصارالحسین علیهالسّلام برگزار میشود
🌹باحضور سبز خود ادامه دهنده راه شهیدان گرانقدر باشیم
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال هیئت رهروان شهدای ملایر مقیم تهران.
شهيد حسن صفايي
محلّ تولد : ملاير
محلّ شهادت : خرمشهر
تاريخ شهادت : 29/7/65
اي جوانان عزيز، نكند در رختخواب غفلت بميريم كه ديگر دوران جهل و ناداني به اتمام رسيده است. شاهديم [كه در] حماسهي جاودان كربلا علي اكبر حسين(ع) در راه حسين(ع) و با هدف شهيد شد. نكند در حال بيتفاوتي بميريم كه باز هم شاهديم [كه] هنوز نام اهل كوفه ننگ آور است. نكند از رنج و سختيهاي درس. ترك تحصيل كنيد كه اين باعث خوشنودي اجانب است. از مدرسههايتان سنگر بسازيد و سنگرها را پاسدار باشيد. دعا [به] امام را فراموش نكنيد.
@shohadayemalayer
شهید داريوش ساكي
تاریخ تولد :1/07/1346
محلّ تولد : ملاير
محلّ شهادت : خرمشهر
تاريخ شهادت : 5/10/65
رشته تحصیلی :پزشکی
فرازی از وصیت نامه شهید :
برادران همرزم در سنگر دانشگاه! خدا را فراموش نكنيد. جاه و مقام شما را فريب ندهد. واقعاً دانشجو باشيد و خداجو، نه سود جو، مقام جو. ضعفا و فقرا را بهياد داشته باشيد. مسئوليت خون شهدا بر گردن يكايك شماست. حرمت خون آنها را حفظ كنيد و آن را پايمال نكنيد!
@shohadayemalayer
نام شهید : مهدی امیری
_____________________
محلّ تولد : ملایر
محلّ شهادت : عراق
تاریخ شهادت : 4/11/65
قرآن کتابی است که پس از گذشت14 قرن از نزول آن، هنوز دست نخورده است و هنوز آیات آن دلنواز است! مطالب آن کهنه نشده است و به فرمودهی رسول اکرم (ص): «درون هرآیه از آن، هسته است، که اگر دو هسته از آن را با یکدیگر داخل کنیم، هستهی جدید دیگری از علم بوجود میآید و همینطور ادامه دارد». بله و [من] این کتاب را کلام خدا میدانم و به آن اعتقاد دارم و دستورات [آن] را گردن مینهم: آنجا که میفرماید:« جهاد بر شما نوشتهشد (کُتِبَ عَلَیْکُم الْقِتالُ ) و آنجایی که میفرماید:« هرگاه حرمت دین خدا مورد تجاوز کفار قرار گرفت باید به دفاع و جهاد از آن پرداخت»...
@shohadayemalayer
شهيد :احمد علي نقدي زماني دانشجوی تربیت معلم
نام پدر :شير ولي
تاريخ تولد :6/1/1342
تاريخ شهادت :31/2/1365
محل شهادت:جزيره مجنون
فرازهايي از وصيت نامه شهيد
براي رفتن به جبهه هاي نور وبراي رفتن به سوي خدا وبراي رفتن به سوي ديار عاشقان ا... بايد شك ودودلي را كنار را گذاشت ،بايد بروم يا نروم را به نيارد.بايد رفت ،بايد عاشق شد وبايد به معشوق پيوست
اگر كسي بگويد من به جبهه بروم يا نروم اگر بروم پس فلان كر را چه كنم آن كس هنوز قلبش صاف وصيقل داده شده نيست بايد قلبش ودلش را صاف كند وبا خدا خود رو راست باشد جبهه جايگاه عاشقان است وعاشقان به سوي معشوق روانندو عاشقان عزيزند واگر خدا كسي را وست بدارد آن را عزيز مي كند وآ»گاه او را مي كشد وبه سوي خودفرا ميخواند و خود خدا خونبها شهيد خواهند شد
@shohadayemalayer