eitaa logo
هیئت شهدای زنجان
442 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
20 فایل
کانال اطلاع رسانی هیئت شهدا پایگاه ۲۱ شهید آیت الله مطهری زنجان برنامه هفتگی سه شنبه ها ساعت ۲۱
مشاهده در ایتا
دانلود
میلاد حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم و روز جانباز مبارک باد
تصویری قدیمی از ذاکر الحسین حاج مرتضی حیدری در جشن میلاد سرداران کربلا حسینیه اعظم زنجان سال ۱۳۷۵ هیئت شهدا پایگاه شهید مطهری
اخطار سردار حاجی‌‌زاده به اروپا ▪️ جدیدترین موشک کروز ایران با برد ۱۶۵۰ کیلومتر فرمانده نیروی هوافضای سپاه: 🔷می‌توانیم ناوگان دریایی آمریکا و نا‌وهای هواپیمابر را در فاصله ۲هزار کیلومتر هدف قرار دهیم. این ۲هزارکیلومتر هم به احترام اروپایی‌هاست و امیدواریم آنها احترام خودشان را حفظ کنند. 🔷دشمن هرگز توان ساخت پدافندی ضد موشک هایپرسونیک ما را ندارد. سرعت این موشک بیش از ۱۲-۱۳ ماخ است. 🔷دیگر هیچ موشک غیر نقطه‌زنی نمی‌سازیم. 🔷جدیدترین موشک کروز ما با برد ۱۶۵۰ کیلومتری عملیاتی شده است. این موشک، برای بزرگداشت شهدای کردستان به نام «پاوه» نامگذاری شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دل باخته
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی 📌 💠 / روز سوم _ پاتک سوم 🖌... تانک‌های پیشرفته دشمن که هیچ گونه هراسی از گلوله و موشک نداشتند با سرعت به قصد شکستن خط جلو آمده و مستقیم به دل خاکریز زدند. اما خدمه بزدل شأن که بی ایمان و بی هدف پای در میدان نبرد گزارده و وحشت عظیمی هم از مرگ داشتند با شنیدن فریادهای بلند و کوبنده الله اکبر و یا حسین (ع) همسنگران به خیال اینکه رزمندگان قصد حملات استشهادی با نارنجک را دارند. ناگهان چنان وحشت کردند که شتابان دور زده و سراسیمه از خاکریز دور شدند. باور نکردنی بود. اما دوباره در چند قدمی شکست ، خداوند متعال به یاریمان آمده و در دل قشون دشمن چنان خوفی انداخت که بی دلیل و بی جهت فرار را بر قرار ترجیح داده و شروع به عقب نشینی کردند. بار دیگر صدای صلوات و فریادهای الله اکبر هم‌رزمان در فضای منطقه پیچیده و غلغله سرور و شادمانی سرتاسر کانال را فرا گرفت. اما این جشن و شادی دوامی نیاورده و دشمن بلافاصله یگان دیگری از تانکها را روانه سمت کانال کرد. تانکها با سرعت تمام خود را به حوالی خاکریز رسانیده و از فاصله بسیار نزدیک شروع به زدن سنگرها با مسلسل و گلوله توپ کردند. همزمان هم سر و کله چند فروند هلیکوپتر عراقی نیز بر فراز آسمان پیدا شده و مشغول زدن داخل کانال شدند. تمامی هم‌رزمان با اینکه آثار تشنگی و خستگی و بیخوابی از سرتاپای وجود شأن می بارید. بسیار سرزنده و استوار در انديشه حفظ و پاسداری از خط پدافندی بودند. نفرات کمی از رزمندگان گردان باقی مانده بود و برای همین هم‌ هر کدام با فاصله چندصدمتری یک قسمت از کانال را پوشش داده و با جابجایی پی در پی در طول کانال و تیراندازی متوالی ، خط را پر از نیرو و مدافع نشان میدادیم. بی بی کلاش را با دهها خشاب و یک جعبه نارنجک دستی آنطرف پل بتنی درست بالای سر حوضچه ها مستقر کرده و اینطرف هم با آر پی جی و تیربار مشغول نبرد با قشون دشمن بودم مثال فرفره بالا و پائین کانال می دویدم و با شلیک موشکی ، سریع مشغول تیراندازی با تیربار می شدم. در یکی از این جابجایی ها یکدفعه متوجه رزمنده‌ای شدم که کمی بالاتر در داخل سنگری نشسته و به طرز عجیب و مشکوکی تماشایم می کند. بقدری گرد و خاک و خاکستر و دود باروت فضای کانال را فرا گرفته بود که چندمتر هم با زور دیده می شد و برای همین هم اصلأ قادر به شناسایی او نبودم اما رفتارش خیلی عجیب و غریب بود. در آن لحظات خوف و خطر که از زمین و آسمان آتش می بارید. همانطور ساکت و بی‌حرکت نشسته بود و فقط و فقط هم به سمت انتهای کانال نگاه میکرد‌. اوج نبرد بود و کوچکترین درنگی باعث نفوذ تانکها به داخل کانال می شد. توجه ای به آن رزمنده نکرده و بیخیال به کارم ادامه دادم . نفس زنان و عرق ریزان مشغول اتصال موشک به قبضه آر پی جی بودم که یکدفعه دیدم آن رزمنده مشکوک کنارم ‌ایستاده و بطرز زیبایی هم می خندد. باور کردنی نبود برادر پاسدار جعفر امینی بودند که با یک دست گچ گرفته ، مقابلم ایستاده بودند. برادر پاسدار جعفر امینی از نیروهای کادر فرماندهی گردان خودمان بودند که به هنگام آموزش در سد دز از ناحیه دست دچار شکستگی و جهت مداوا و درمان به زنجان برگشته بودند. سلام دادم و برادر امینی هم خیلی گرم و صمیمی بغلم کرده و چندین بار صورت و پیشانیم را بوسید و گفت : خسته نباشی دلاور ! چکار داری می‌کنی ؟ واقعا محو تماشای جنگیدند شده بودم ! خدا خیرت دهد ! تمام خستگی ایم در آمد و روحیه تازه‌ای یافتم ! احسنت ! آفرین ! به این همه شجاعت و دلاوری ! خنده کنان صورتشو بوسیده و گفتم : آقا جعفر خبرتان را از زنجان داشتم ، اینجا چکار می کنید !؟ خنده نازی کرد و گفت : زنجان بودم اما با شنیدن خبر آغاز عملیات ، نتونستم طاقت بیارم و با سرعت به منطقه آمدم که گفتند گردان در خط صفین مشغول نبرد است. نشانی خط را گرفته و تعدادی از نیروهای گردان را که در عقبه در حال استراحت و بخور و بخواب بودند را هم جمع کرده و کمی نکوهش و مذمت شأن کرده و بعد هم گونی ها و جعبه های مهمات را به دوش شأن داده و در زیر بارانی از آتش و ترکش با پای پیاده و خیلی سریع و دوان دوان همه شأن را به خط آوردم. برادر امینی حدود پانزده یا شانزده نفری را با خود آورده بودند که همین امر هم باعث افزایش تعداد نفرات گردان و پر شدن بعضی از نقاط ضعیف کانال شد. جنگ و نبرد با قشون عظیم دشمن بی وقفه ادامه داشت و برای همین هم گپ و گفت را پایان داده و دوتایی مشغول نبرد در انتهای کانال شدیم. برادر امینی یک دستی مشغول تیراندازی با تیربار شدند و من هم طبق روال همیشگی به شلیک موشک ادامه دادم... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab