eitaa logo
هیئت شهدای زنجان
452 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.9هزار ویدیو
20 فایل
کانال اطلاع رسانی هیئت شهدا پایگاه ۲۱ شهید آیت الله مطهری زنجان برنامه هفتگی سه شنبه ها ساعت ۲۱
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دل باخته
💢 ✍ خاطره_ای شنیدنی از سردار دلاور در : 🖌... وقتی به خط مقدم رسیدم دیدم که علیرضا با همرزمانش راه را بر تانکهای عراقی بسته و از جلو آمدنشان جلوگیری می کنند . سردار حسن باقری فرمانده دلاور گردان به شهادت رسیده و علیرضا فرماندهی گردان حضرت ولیعصر (عج) را بر عهده داشت ، سردار مهدی زین الدین فرمانده دلاور لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) پشت بیسیم به علیرضا می گفت : ما شما را به حساب شهید گذاشته ایم ، لااقلخ جاده را قطع کنید تا عراق پیش روی نکند . نیروها و تانک های دشمن به حدی جلو آمده بودند که تانکهای تی ۷۲ به کنار کانال رسیده و آر پی جی هم به بدنه شأن کارگر نبود . علیرضا در جواب سردار زین الدین گفت که آقا مهدی ! شما مختاری هر کاری می توانی انجام بده و جاده را از پشت ببنید ، ما به کمک خدا اینجا می مانیم ‌. سپس رو به من کرد و گفت خلیل نارنجک داری ؟ گفتم نه دو تا نارنجک انداخت و ازم دور شد . لحظه بعد یکی از بچه ها به نام سعید مقدم زخمی شد و او را به پشت جبهه منتقل کردیم که یک گلوله توپ افتاد و من هم زخمی شدم . علیرضا با شنیدن زخمی شدنم ، بلافاصله آمد و گفت خلیل تو برو پشت من هم بلافاصله برگشتم خط دوم و در پشت کانال نشسته بودم که ناگهان دیدم چشمان پاسداری را بسته اند و با خود می برند . برادرم علیرضا بود که مجروح شده و به کمک دوتا بسیجی داشت به سمت عقبه می رفت ، جلو رفته و علیرضا را از دست شأن گرفته و به سمت عقبه شروع به حرکت کردم . در آن لحظه من به روحیه شکست ناپذیر او برای بار دیگر پی بردم ، تانکهای دشمن در آن لحظه که هرگز فراموش نمی کنم ، کاملا بر خط مسلط شده و با دوشکا ما را مورد هدف قرار داده بودند ، فقط گلوله بود که مثل باران بر سرمان می بارید و تیر و ترکش زوزه کشان از هر طرف مان رد می شد ، وقتی گلوله های توپ و خمپاره به کنارمان اصابت می کردند ، چون چشمان علی زخمی بود و جائی را هم نمی دید و دستش هم از ناحیه مچ شکسته بود ، پایم را به پاش قلاب می کردم و هر دو بر زمین می افتادیم و بر روی زمین می خوابیدیم ، این عمل بیست بار تکرار شد ولی او با آن دست شکسته اصلا نشد که چیزی بگوید و ابراز ناراحتی کند ، هیچ چیزی نگفت ! ما تا ۷ الی ۸ کیلومتر پیاده آمدیم تا اینکه رسیدیم به چندتا هلی کوپتر که از ترس هواپیماهای عراقی روی جاده نشسته بودند . هلی کوپترها مملو از مجروح و نیرو بود و اصلأ جائی برای سوار کردن علی نبود ، به ناچار علی را پشت تویوتایی سوار کردم که به سمت عقبه می رفت ‌، حال علی هیچ خوب نبود و مدام استفراغ خونی می کرد . خلبان یکی از هلی کوپترها با دیدن اوضاع وخیم علی ، سراسیمه آمد و عده ای را از هلی کوپتر پیاده کرد و علی را سوار کرده و به سمت اهواز پرواز کردیم . خلاصه با هزار مکافات به اهواز رسیده و علی را شتابان به بیمارستان بردم ، وقتی دکتر چشمانش را باز کرد ، خون از یک چشم علی فوران کرد و دکتر گفت که یک چشمش تخلیه و نابینا شده .‌.‌ با وجود اینکه که ۴ ساعت یا بیشتر طول کشید تا او را به بیمارستان برسانم یک بار هم از او نشنیدم که بگوید بازو یا چشمانم درد می کند و دلاورانه با حفظ روحیه بالا تا هنگام بستری شدنش ساکت و صبور ایستاد . 🖍خاطره از بسیجی جانباز 🌸 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی پیر ما گفت شهادت هنر مردان است عقل نامرد در این دایره سرگردان است پیر ما گفت که مردان الهی مردند که به دنبال رفیق ازلی می‌گردند...
هدایت شده از دل باخته
💢 ✍ فرازی زیبا از وصیتنامه سردار پاسدار 🖌... برادر و خواهرم ! شما را وصیت میکنم به تقوا و پرهیز از گناه و عفت و پاکدامنی و حفظ ناموس که اگر رعایت را نکنید ‌. مورد نفرین خداوند و مورد نفرین شهدا واقع میشوید.  🌺 روحش شاد و یادش گرامی 🇮🇷 سردار پاسدار فرمانده گردان حضرت امام حسین (ع) از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز در جبهه های حق علیه باطل بود که آذر ماه ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی جنوب کشور به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .  ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
💢 ✍ فرازی زیبا از وصیتنامه سردار : 🖌...خدایا ..! صدای حسینت را می شنوم که در شب قبل از عروج ، شمع ها را خاموش کرد و فرمود که بروید که فردا روز ماندن نیست . ماندن فقط امشب است، آنان که می خواهند بمانند امروز بروند که فردا روز رفتن است و روز ماندن نیست . فردا روز چه به دست آوردن نیست ، فردا روز همه چیز از دست دادن است . آنها که همه چیز ندارند که از دست بدهند ، بروند و شهیدان بمانند تا فردایی دیگر پوچی بودن را ارزنی ماندگان کنند و پاکی شدن را برگزینند و چه نیکو بود این شیوه .. من آن شب ماندم و امروز می روم ، می روم تا آنچه که دارم بدهم ... 🌸 یاد باد یاد مردان مرد... 🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، سردار دلاور از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز در دوران دفاع مقدس بود که آذرماه ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی جنوب کشور در کسوت فرمانده گردان حضرت امام حسین (ع) به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد . ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab