3.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃یازهراسلام الله علیها🍃 یا شهیده 🥀
🎥 به یاد شهدای تشنه لب عملیات رمضان 💦
🔵 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
قربان شهدای تشنه لب کربلا
شهدا رایادکنیم باذکر صلوات 🌸
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُم
🍃یاعلی علیه السلام 🍃یاشهید 🌷
🍃یازهرا سلام الله علیها 🍃یا شهیده🥀
💎یاران واقعی بقیة الله اینگونه اند ✔️
#سیره_شهدا۰🌱
#زندگی_نامه_شهدا🌱
#وصیت_نامه_شهدا🌱
#شهید_سید_احمد_قریشی🌷🕊
به یاد شهیدی که حضرت آقا
با شال سیادتش نماز خواند و آن را
به عنوان تبرک نگه داشت ...
سید نورانی💫
مداح باصفای اهل بیت
« شهید سید جمال قریشی »
در تیرماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای یک
به فیض شهادت رسید و غیراز خودش
سه برادرش و عمو و پسر عمویش هم
به شهادت رسیده اند...!
#یاد_شهدای_سادات_به دلخواه صلوات
پیامتمامشهدا خواهرم حجابت⁉️
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌺
🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷
🍃یاعلی علیه السلام🍃 یاشهید 🌷
🍃یازهراسلام الله علیها 🍃یا شهیده 🥀
✋️زیارتنامه ی شهدا🌷🕊
#شهید_سید_مجتبی_حسینی🌷🕊
🍃اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.🌱🌷🌱🥀🌱🌷
#🌱الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ بِحق زینب کبری سلام الله علیها ❣️
🌺اللہمـ.صلےعلےمحمد وآل.محمدوعجل.فرجہمـ وحشُرنامَعَهُم ولعَن اعدائَهُم 🌺
🍃یاعلی علیه السلام 🍃یاشهید🌷
1.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ پیشبینی حاج قاسم از نحوه آزادسازی قدس...
قدس امکان ندارد آزاد بشود جز با پرچم داری شیعه..
این چه کسی قبول بکند چه قبول نکند، ما میرویم، دیگران میمانند، تاریخ ثبت خواهد کرد این را...
به شیعه بودن خودتان افتخار کنید، اینهم به دلیل آن کلمه حق است.
حق بودن تشیع..
5.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🥀تولدت مبارک شهید بی سر ایرانی')
ی صلوات بفرستید ب عنوان کادوی🎁 تولدشون:)❤️🌷🍃
🍃🥀شهدا رفتند با تمام سادگی🌱
ما ماندیم وزَرق وبرق روزگار...💎
#یا_حسین_مرا_دریاب........ 🌷🍃
1.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ پیشبینی حاج قاسم از نحوه آزادسازی قدس...
قدس امکان ندارد آزاد بشود جز با پرچم داری شیعه..
این چه کسی قبول بکند چه قبول نکند، ما میرویم، دیگران میمانند، تاریخ ثبت خواهد کرد این را...
به شیعه بودن خودتان افتخار کنید، اینهم به دلیل آن کلمه حق است.
حق بودن تشیع..
🌷شُـهَـدا زِنـده انـد🌷
⃟🤍⚘⃝🕊˼ ᭄ꪆ.• 🔥#دهه_شصت...نسل سوخته👨🏿 #قسمت8 ✍نوشته ی شهید مدافع حرم، سید طاها ایمانی ⚫️ سوز درد فر
⃟🤍⚘⃝🕊˼ ᭄ꪆ.•
🔥#دهه شصت...نسل سوخته👨🏿
#قسمت 9
✍نوشته ی شهید مدافع حرم، سید طاها ایمانی
⚪️چشم های کور من
اون روز یه ایستگاه قبل از مدرسه اتوبوس خراب شد. چی شده بود؛ نمی دونم و درست یادم نمیاد. همه پیاده شدن؛ چاره ای جز پیاده رفتن نبود.
توی برف ها می دویدم و خدا خدا می کردم که به موقع برسم مدرسه و در رو نبسته باشن. دو بار هم توی راه خوردم زمین. جانانه سر خوردم و نقش زمین شدم. و حسابی زانوم پوست کن شد.
یه کوچه به مدرسه، یکی از بچه ها رو با پدرش دیدم. هم کلاسیم بود و من اصلا نمی دونستم پدرش رفتگره.
همیشه شغل پدرش رو مخفی می کرد. نشسته بود روی چرخ دستی پدرش و توی اون هوا، پدرش داشت هلش می داد تا یه جایی که رسید؛ سریع پیاده شد، خداحافظی کرد و رفت و پدرش از همون فاصله برگشت.
کلاه نقابدار داشتم. اون زمان کلاه بافتنی هایی که فقط چشم ها ازش معلوم بود. خیلی بین بچه ها مرسوم شده بود. اما ایستادمثتا پدرش رفت. معلوم بود دلش نمی خواد کسی شغل پدرش رو بفهمه. می ترسیدم متوجه من بشه و نگران که کی اون رو با پدرش دیده.
تمام مدت کلاس حواسم اصلا به درس نبود. مدام از خودم می پرسیدم چرا از شغل پدرش خجالت می کشه؟...
پدرش که کار بدی نمی کنه و هزاران سوال دیگه مدام توی سرم می چرخید.
زنگ تفریح انگار تازه حواسم جمع شده بود؛ عین کوری که تازه بینا شده.
تازه متوجه بچه هایی شدم که دستکش یا کلاه نداشتن. بعضی هاشون حتی چکمه هم نداشتن و با همون کفش های همیشگی توی اون برف و بارون می اومدن مدرسه.
بچه ها توی حیاطذبا همون وضع با هم بازی می کردن و من غرق در فکر. از خودم خجالت می کشیدم. چطور تا قبل متوجه نشده بودم؟ چطور اینقدر کور بودم و ندیدم؟
اون روز موقع برگشتن. کلاهم رو گذاشتم توی کیفم. هر چند مثل صبح، سوز نمی اومد. اما می خواستم حس اونها رو درک کنم.
وقتی رسیدم خونه، مادرم تا چشمش بهم افتاد با نگرانی اومد سمتم . دستش رو گذاشت روی گوش هام .
- کلاهت کو مهران؟ مثل لبو سرخ شدی ...
اون روز چشم هام سرخ و خیس بود. اما نه از سوز سرما ...
اون روز، برای اولین بار، از عمق وجودم ... به خاطر تمام مشکلات اون ایام ... خدا رو شکر کردم.
خدا رو شکر کردم قبل از این که دیر بشه چشم های من رو باز کرده بود ... چشم هایی که خودشون باز نشده بودن.
و اگر هر روز عین همیشه، پدرم من رو به مدرسه می برد. هیچ کس نمی دونست کی باز می شدن؟
... شاید هرگز ...
.
.
✅ادامه دارد...
#کپی_با_نام_نویسنده🌷⃟
⚘⃝🕊˼ ᭄ꪆ.•@shohadazendeaand🇮🇷
⚘شهــدا زنـده اند⚘
474.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا