هدایت شده از حجاب وصال💫
سلام دوستان #سوتی خجالت آور من😑
تو دوران عقد بودیم که همراه خانواده همسرم رفتیم مسافرت. شب موقع خواب چون جا کم بود همه پیش هم خوابیدیم.
مادرشوهرم هم بین منو شوهرم خوابیده بود.
دیدم صبح مادر شوهرم هی بدجنس میخنده هی نگاه من و شوهرم میکنه اخرشم طاقت نیاوورد و گفت دیشب وقتی خوابم بُرد ......😳🙈😱
ادامه 👇👇👇👇 😂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
خانومای متاهل #سوتیاشونو اعتراف میکنن😜
#سوتی 😂
من وقتی خوابم وکسی به گوشیم زنگ بزنه قاطی میکنم ویه چیزی میگم 😁
از قضا خواب بودم و گوشیم زنگ خورد منم چشمارو باز نکردم و شوهرم کنارم خواب بود گفتم باز چطور خریه که یهو شوهرم گفت بابامه
هیچی دیگه چشما باز شد و گوشیمو برداشتم حالا نمیتونم درست و حسابی جواب بدم و خنده ام میگیره و از اونور قیافه یه شوهرم دیدن داشت 🤧
من 🤕
شوهرم 🤨
پدرشوهرم 😎
```````````````````````````````
ارسالِ پیشنهادات برای اصلاح سبک زندگی مشترک با آقایی
ارسالِ پیشنهادات عالی برای جذب آقایی
ارسالِ سوژه های جذاب از خاطرات با آقایی 👇
@jasbinia
'' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '' '
سبک زندگی شیک،🛍 سبک و لذت بخش😋👌
@shohardarim
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
#سوتی 😂
دخترخالمو پسرداییم دوسال اختلاف سنی دارن. اینا چندسال همسایه بودن. همیشه پیش هم بودن.
حدودا پنج شش ساله بودن که یه روز میرن تو کوچه و مادرا هم حواسشون نبوده.
یکی از همسایه ها میاد دم در و میگه کجایین شما؟ بچه هاتونو از چندتا خیابون اون ورتر پیدا کردم آوردم 😱
اینا میبینن بچه ها سوار سه چرخه شدن و شناسنامه هاشونم بردن 🤣
میگن کجا میرفتید؟ اونام میگن میرفتیم عقد کنیم 🤣🤣🤣
از بچگی به فکر بودن...
ولی الان سایه همو با تیر میزنن😁
🌼
🌸 سوتی بامزه داری بفرست
@shohardarim
من زایمان دومم شوهرم برام گل خریده بود و یه انگشتر
خلاصه گل و کادو رو داد موقع ملاقات،
بعدشم رفت
یهو چشمم به کارت روی گل افتاد که تو یه پاکت کوچولو یه نامه بود درش اوردم دیدم روش نوشته:
عزیزم معذرت دیگه تکرار نمیشه😂
کلی باهم اتاقی ها و مامانم خندیدیم😂
#سوتی
💛🧡❤
.
یادم میاد که دو سه ماهی از عروسیمون گذشته بود که عید نوروز شد و من هم چون تازه عروس بودم طلاهایی که سر عقد بهم داده بودند زیاد بود😊
البته برای همه تازه عروسها همینطوره تا قبل از اینکه از سوی خانواده تبدیل به احسن نشده باشه (قسط و قرض😉)
روز دوم یا سوم عید بود که به همراه پدرشوهر و مادرشوهر گرامی😏و همسر محترم رفتیم تهران عید دیدنی
قرارشد یکی دو روز تهران باشیم بعد بیاییم کرج عروسی دعوت بودیم
من هم تمامی انگشترها رو مثل این ندید بدید ها انداختم تو انگشتانم بطوری که فقط انگشت شصتم انگشتر نداشت☺️☺️
و با این تیپ رفتم عید دیدنی قوم شوهر یکی دو روز موندیم و عیدی هم جمع کردیم
چون تازه عروس بودم به عنوان عیدی و پاگشایی بهم پول دادن و من خوشحال فقط تو ذهنم پولها رو شمارش میکردم و خوشحال بودم😁😁
فرداش که اومدیم کرج یه راست رفتیم خونه ی مادرشوهر که اونا رو برسونیم بعد بریم خونه ی خودمون که برادرشوهرم (مونده بود خونه با زنش از خونه مراقبت کنه) در گوش شوهرم چیزی گفت و با هم رفتند بیرون بعد یکی دو ساعت شوهرم اومد و گفت ما عروسی نمیاییم من خیلی ناراحت شدم و وقتی علت رو جویا شدم فهمیدم خونه ی ما رو دزد زده و همه چی رو به هم ریخته و مابقی طلاها رو که من نتونستم به خودم آویزون کنم😂 رو با خودش برده و یه ساعت که همسری برام عیدی گرفته بود و کلا هر چیز ریزی که تو جیب جا میگرفت رو با خودش برده بود
این دو روز عید دیدنی تهران از دماغم در اومد 😩بعد پدرشوهر خدا بیامرزم وقتی دید من چقدر ناراحت شدم و گریه میکنم بهم گفت گریه نکن خودم برات همه رو میخرم
یادش بخیر تو اون حال و احوال من چقدر دلگرم کننده بود همش تصویر طلاهایی که پدرشوهرم قرار بود برام بگیره جلو چشمم بود 😃😉
ولی زهی خیال باطل اگر شماها اون طلاهای خریداری شده رو دیدید منم دیدم 😀😌خدا بیامرزدش فقط میخواست حال منو خوب کنه
#سوتی
💛🧡❤
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
#سوتی 😂
شوهرم یه دوست داره که دکترای ریاضی داره و برا خودش مخیه و داره پروفسور میشه.
یه شب این دوست شوهرم با خانومش شام خونه ما بودن و منم تازه با خانومش آشنا شده بودم و گفتم بذار منم یه کلاسی برا اینا بذارم که فک نکنن ما بیسوادیم 🤓
خلاصه بحثو کشوندم به دانشگاه و یه جوری تو حرفام گفتم دانشگاه دولتی درس خوندم که یعنی ما هم بعععععله 😜
کلی هم از دانشگاهای بیخود و این موسسات آموزش عالی آزاد و اینا بد گفتم.
مخصوصا از یه دانشگاهی که تو شهر مونه و هی گفتم همه خنگا اونجا میرن و هیچی حالیشون نیست و استاداشونم از خودشون بدتر و همه بیسواد!
اون خانومم هی میگفت نه همشونم اینجوری نیستن منم هی اصصصصصصصصصرار که چرا بابا مرخصن. حتما شما با هاشون برخورد نداشتین.
اونم گفت: چرا. من خودم کاردانیمو اونجا خوندم. همسرم هم استادهمون دانشگاهه...!!!😰😰😰
🌼 هر صبح یه سوتی برای شروع روزی شاد 😃
💛🧡❤