eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
564 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻*سه درس ولایت پذیری از سه شهید: *🌹شهیـد‌ حاج‌ قاسم‌ سلیمانی: *«اگـر ڪسی صدای رهبـر‌ خود را نشنود به طور یقین صدای امام‌زمانِ‌ (عج)خود را هم نمی‌شنود؛و امروز خط قرمز بایدتوجه تمام واطاعت از ولی خود،رهبریِ‌نظام‌ باشد.»*💞 *🌹شهید مصطفی صدرزاده :* ✔️ *سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد.*💞 *🌹شهید حسین معز غلامی :* ✔️ *در بدترین شرایط اجتماعی و اقتصادی و .. ، پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید...*💞 🥀 •°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @shohda_shadat
✨ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ كهيعص ﴿١﴾ به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی کاف، هاء، یاء، عَین، صاد (۱) ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ﴿٢﴾ [آیاتی که بر تو خوانده می شود] یاد رحمت پروردگارت بر بنده اش زکریاست. (۲) إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا ﴿٣﴾ هنگامی که پروردگارش را با دعایی پنهان خواند، (۳) قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا ﴿٤﴾ گفت: پروردگارا! به راستی استخوانم سست شده و [مویِ] سرم از پیری سپید گشته، و پروردگارا! هیچ گاه درباره دعا به پیشگاهت [از اجابت] محروم و بی بهره نبودم. (۴) 🎀 🥀
🍃🌸 .. تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر تنها، چه میکنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟ وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد گم می شود صدای تو در خنده های شهر تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر دلخوش نکن به “ندبه”ی جمعه، خودت بیا با این همه گناه نگیرد دعای شهر اینجا کسی برای تو کاری نمی کند فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند شرمنده ام! از این همه کذب و ادای شهر هر روز دیده می شوی اما کسی تو را نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر جمعه... غروب... گریه ی بی اختیار من... آقا دلم گرفته شبیه هوای شهر 🌱 💔 @shohda_shadat🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸•∞•﴿بِسْمِ رَبِ چَشْمْ هایِ مَهْدی (عج)﴾•∞•🌸 🍃●•• هرچہ‌میڪشیم‌و 🌱●•• هرچہ‌برسرمان‌می‌آید 🍂●•• ازنافرمانے‌ از خداست😔... •○●﴿شهید حسین خرازی﴾●○• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°~○♡○~°∞﴾♥️﴿∞°~○♡○~° در اینجا انسان بھ مرز شیدایے میرسد🕊 🌸|•• طرح های مهدوی 🙆🏻‍♂|•• هیئت مجازی 👊🏻|•• بصیرت سیاسی 🔊|•• کنفرانس مجازی (نقد وهابیت) ⚡️|•• استوری 📚|•• رمان 📌|•• و.... 🚫 خودم اینجا عضوم ؛ واقعا داره به فرمان آتش به اختیار ولی امرمون عمل میکنه ؛ آبرو داری کنید و عضو بشید 👇🏻... °~○♡○~°∞﴾♥️﴿∞°~○♡○~° https://eitaa.com/bdone_to_hargz °~○♡○~°∞﴾♥️﴿∞°~○♡○~°
+ آدرس کانال ؟! - ایتا؛ تقاطعِ چنل ؛ کوچه ی بدون تو هرگز💓 . سر راست بخوای بگم میشه این: https://eitaa.com/bdone_to_hargz 😷با ماسک وارد شوید😷 💯بازدید هم برای عموم آزاد است💯
🕊|شهید سید مرتضیٰ آوینی : انسان اگر بتواند خود را در خدا فانی سازد نورالانوار طلعت شمس حق از او نیز متجلی خواهد شد و عزت و عظمتی خواهد یافت بی نهایت. 🎂🎈 یاد شهدا با ذکر 🌷 @shohda_shadat🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 🌱 روسرے نیلے رنگے برداشتم،بہ سبڪ لبنانے سر ڪردم،مادرم وارد اتاق شد با حرص گفت:بدو دیگہ! از تو آینہ نگاهش ڪردم و گفتم:حرص نخور پیر میشیا! فڪرم درگیر بود،درگیر آبروریزے بنیامین! بنیامین باعث شدہ بود طلبہ ها از سهیلے فاصلہ بگیرن و هردفعہ ڪہ مے بیننش بد نگاهش ڪنن! پخش شدہ بود سهیلے با من ارتباط دارہ،عڪسے هم ڪہ بنیامین تو راهروے خلوت گرفتہ بود با اینڪہ بے ربط و مسخرہ بود ڪامل ڪنندہ بساط جماعت خالہ زنڪ و بے فڪر بود! اما سهیلے ساڪت بود،چیزے درمورد ماجراے من و بنیامین نگفت! دستے نشست روے شونہ م،از فڪر اومدم بیرون. _هانیہ خوبے؟ میدونستم منظورش چیہ! فڪر مے ڪرد چون براے دیدن دختر امین و مریم میریم ناراحتم! همونطور ڪہ بہ سمت تخت خواب مے رفتم گفتم:براے اون چیزے ڪہ فڪر مے ڪنے ناراحت نیستم! چادرم رو از روے تخت برداشتم و سر ڪردم. _بریم؟ با شڪ نگاهم ڪرد و گفت:بیا! عروسڪے ڪہ براے دختر امین خریدہ بودم،از روے میزم برداشتم با لبخند نگاهش ڪردم،این ڪادو میتونست تموم ڪنندہ تمام احساس من بہ گذشتہ باشہ! همراہ مادرم از خونہ خارج شدیم،پیادہ بہ سمت خونہ امین راہ افتادیم،فاصلہ زیادے نبود،پنج دقیقہ بعد رسیدیم،مادرم زنگ رو فشرد،صداے عاطفہ پیچید:ڪیہ؟ _ماییم! در باز شد،از پلہ ها بالا رفتیم و رسیدیم طبقہ سوم،مادرم چند تقہ بہ در زد،چند لحظہ بعد امین در رو باز ڪرد،سرم رو انداختم پایین،هانیہ باید امتحانت رو پس بدے،رها شو دختر! با لبخند سرم رو بلند ڪردم و بہ امین گفتم:سلام قدم نو رسیدہ مبارڪ! بدون اینڪہ نگاهم ڪنہ جواب داد:سلام،ممنون بفرمایید داخل! پشت سر مادرم وارد شدم،خالہ فاطمہ و مادر مریم بہ استقبالمون اومدن،راهنمایے مون ڪردن بہ اتاق مریم و امین! وارد اتاق شدیم،مریم خواب آلود روے تخت نشستہ بود،با دیدن ما لبخند زد و گفت:خوش اومدید! عاطفہ ڪنارش نشستہ بود و موجود ڪوچولویے رو بغل ڪردہ بود! ضربان قلبم بالا رفت! :لیلا سلطانی✨ @shohda_shadat🌺