eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
564 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•♧•﷽•♧• ٺوجہ📣😍 ٺوجہ📣😍 💠دختࢪ خانوما بدویید بیاید ڪاناݪ خودتونــــ🌺🌺 (。♥‿♥。) °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• 😉اگہ دنبالِ👇🏻👇🏻 ∞🍬🌸عڪس‌نوشتہ‌هاێ‌خوشکݪ🙈 ∞🍬🌺پࢪوفایڵ‌هاۍ‌دخترونہ🧕🏻 ∞🍬🌸ڪلـے‌ٺم‌خوشڪݪ‌و‌جدید🤩 ∞🍬🌺پࢪوفایڵ‌های‌چادرانہ🖤 ∞🍬🌸ࢪماݩ‌های‌تازه‌و‌جذاب😍📚 ∞🍬🌸چاڷش‌هاۍهیجان‌انگیز😻🎁 ∞🍬🌺وکݪےمطاݪب‌ناب‌وتلنگࢪانہ✏️↯ ✔مێگࢪدیݩ،،😍 بھتۆن پیشـ‌نهاد مـےکنم حتما حتما بہ ڪانال خودتون یہ سࢪ بزنید😉👍🏻 🎈ڪاناݪ گوهࢪێ دࢪ صدفــ🌺 عشق🎈 مخصوص‌دختࢪای‌باسلیقہ✅👇🏻 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ https://eitaa.com/Goharidarsadafeshgh ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ 🔰منتظࢪ‌قدم‌های‌سبزتوݩ‌ هستیـــ🌸ــم💜
بـَستِـہ امـ✨ عـهـ📝ــد ڪِــہ دࢪ ࢪاهـ🌉 شـهـ🕊ـیدانـ باشم چــ⭐️ــادر مــشــ🌈ــڪـی مَـن ࢪَنــــگــ شَــهــ💔ــادتـ داࢪد😉 •♡• 💜 •♡• ࢪفقا بیاین ببینید واستون چـے اوردم🤩یه ڪانال بـےنظیࢪ😍واسہ دختࢪخانم هاے چادࢪ؁ ڪہ میخوان بهتࢪین باشن🤩 بزن ࢪو لینڪ تا پاڪش نڪࢪدم👇🏻 ●╭❥❦••••• http://Eitaa.Com/Goharidarsadafeshgh •••••❥❦╯● 🌺 🦋🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌼🌸🌼🌸🌼 🌱 اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً» خدایا ، در این لحظه و در تمام لحظات ، سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان ولىّ‏ات ، حضرت حجّة بن الحسن ، که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد ، باش، تا او را به صورتى که خوشایند اوست ، و همه از او فرمانبرى مى‏نمایند ، ساکن زمین گردانیده ، و مدّت زمان طولانى در آن بهره‏مند سازى ، God, in this moment and in all moments, Head and holding and guiding and helpful but your guidance and observers, Imam Muhammad al-Mahdi, Who you her greetings and wind fathers, Keep up to him for his pleasant, And all their obedience to him, Inhabitant of the land made, And a long time benefit in the making @shohda_shadat
آرزويــم شـده بـــي رنــگ شــود فـاصـلـه هـا در مسـلـمـانـي مـا نـنـگ شـود فـاصـلـه هـا بــا رالـهــا بـرســان آن مــه در پــرده غــيـــب فرجي کن که کمي تـنـگ شـود فـاصـلـه هـا 🌈 @shohda_shadat
✨🏴 . . . . . . 💜 • • اعتماد بـه | |🌱 کوه ها را کوچک نمی‌کند، بالا رفتن از آن را آسان می‌کند...!
[•°♥️🌿°•] خداوند به همه پسرها اجازه نداده است لباس پیامبر(ص)را بپوشند اما به همه دخترها چادر مادر را امانت داد 😍❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از بهار خداحافظے ڪردم و رفتم سمت ڪمدم،سہ ماہ از مرگ مریم گذشتہ بود اما هنوز لباس سیاہ تنشون بود،بخاطرہ مراعات،شال و سارافون بہ رنگ قهوہ اے تیرہ تن ڪردم،چادر نمازم رو هم سر ڪردم،از اتاق رفتم بیرون. مادرم چادر مشڪے سر ڪردہ بود با تعجب گفتم:جایے میرے؟ سرش رو بہ نشونہ مثبت تڪون داد:آرہ حال امین خوب نیست فاطمہ میخواد ببرتش دڪتر میرم تنها نباشہ! با مادرم از خونہ خارج شدیم،دڪمہ آیفون رو فشردم! بدون اینڪہ بپرسن در باز شد! وارد حیاط شدیم،خالہ فاطمہ بے حال سلامے ڪرد و رفت سمت امین ڪہ گوشہ حیاط نشستہ بود! ڪنارش زانو زد:امین جان پاشو الان آژانس میرسہ! امین چیزے نگفت،چشم هاش رو بستہ بود! مادرم با ناراحتے رفت بہ سمتشون و گفت:چے شدہ فاطمہ؟ خالہ فاطمہ با بغض زل زد بہ بہ مادرم و گفت:هیچے نمیخورہ نمیتونہ سر پا وایسہ!ببین با خودش چے ڪار ڪردہ؟ و بہ دست امین ڪہ خونے بود اشارہ ڪرد! مادرم با نگرانے نگاهے بہ من ڪرد و گفت:برو پیش عاطفہ! همونطور ڪہ زل زدہ بودم بہ امین رفتم بہ سمت خونہ ڪہ امین چشم هاش رو باز ڪرد و چشم تو چشم شدیم! :لیلا سلطانی
سریع نگاهم رو ازش گرفتم،چشم هاش ناراحتم مے ڪرد،پر بود از غم و خشم! قبل از اینڪہ وارد خونہ بشم عاطفہ اومد داخل حیاط،هستے ساڪت تو بغلش بود! خالہ فاطمہ با عصبانیت بہ عاطفہ نگاہ ڪرد و گفت:ڪے گفت بیاے اینجا؟باز اومدے سر بہ سرش بذارے؟ عاطفہ چیزے نگفت،خیرہ شدہ بودم بہ هستے،خیلے تپل شدہ بود،سرهمے سفید رنگش بهش تنگ بود! با ولع دستش رو میخورد! مادرم با لبخند بہ هستے نگاہ ڪرد و گفت:اے جانم،عاطفہ گشنشہ! عاطفہ سر هستے رو بوسید و گفت:آب جوش نیومدہ! امین از روے زمین بلند شد،رفت بہ سمت عاطفہ،با لبخند زل زد بہ هستے،هستے دستش رو از دهنش درآورد و دست هاش رو بہ سمت امین گرفت،با خندہ از خودش صدا در مے آورد،لبخند امین عمیق تر شد،با دست سالمش هستے رو بغل ڪرد و پیشونیش رو بوسید با صداے بمش گفت:جانم بابایے! هستے رو بہ سمت خالہ فاطمہ گرفت و گفت:میرم آمادہ شم! خالہ فاطمہ با خوشحالے گفت:برو قوربونت بشم. صداے زنگ در اومد و پشت سرش صداے بوق ماشین! عاطفہ همونطور ڪہ بہ سمت در مے رفت گفت:حتما آژانسہ! خالہ فاطمہ رو بہ من گفت:هانیہ جان مراقب هستے،هستے؟ هستے رو ازش گرفتم و گفتم:حتما! وارد خونہ شدم،همونطور ڪہ راہ مے رفتم هستے رو تڪون میدادم،ساڪت زل زدہ بود بہ صورتم! با لبخند نگاهش ڪردم:چیہ خانم خانما؟ لبخند ڪم رنگے زد. :لیلا سلطانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا