خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه
توصیه مقام معظم رهبری حفظه الله
#تمرکز_فکر
➕ راه اصلی مبارزه با #افکار_منفی دوچیز است:
🔹کلاً نسبت به آن #بی_تفاوت باشیم و از بودنش حرص نخوریم که هرچه بیشتر حرص بخوریم و بدان #توجه کنیم بیشتر در قلب #فرو میرود.
🔹با عمل صالح و ذکر خدا و اولیائش، خودمان را #نورانی کنیم تا راه این خطورات بسته شود
💡 انرژی
❣ تو کودک درون من،
جهانم را خواهی ساخت،
پس در آغوشت می گیرم
تا تمام تشویش ها را از یاد ببری… 💟
💐 با تو خوب سخن می گویم
و جهانی با نور عشق و محبت برایت می سازم
تا بدانی زندگی زیباست...😘
@shogda_shadat
#کارگاه_انصاف ۱۸
" بر خدا وارد شوید، درحالیکه مظلومید، نه ظالم ... "
▪️این جمله، به چه معناست؟
بگذاریم هرچه میخواهند بر ما ظلم کنند و ما خاموش باشیم؟
#استاد_شجاعی 🎤
@shohda_shadat
#چشمان_تو_جان_من_است
#پارت3
روی مبل توی سالن دراز کشیده بودم قاب نقاشی روی دیوار را تجزیه و تحلیل می کردم.
درباز شد اما کسی را نمی دیدم فقط کافی بود چشمانم دوتا پا برای فرار پیدا کنند ؛با صدای جیغ از سرجایم پریدم .
سارا بود ! انقدری برایم عزیز بود که حتی خانواده ام هم باورشان شده بود که او خواهر من است.
مادر برای خداحافظی دست کلید خانه را سپرده بود به سارا اوهم از خدا خواسته ابزارش کرده بود برای ازار و اذیت من.
_تو ادم نمیشی نه؟
با لحن بچگانه ای گفت :اخی ترسیدی؟؟
یک لحظه از اعصبانیت کنترلم را از دست دادم، لیوان اب روی میز را کامل ریختم روی صورتش ؛وقتی به خودم امدم کار از کار گذشته بود.
دلم به حالش سوخت اما باید یک جوری این اذیت ها جبران می شد .
مگر نه؟؟؟
اصلا دوست نداشتم درمورد گروهی که قرار بود اخر شب عضوش شوم صحبتی بکنم به هردری میزدم که فراموشش کند.
سارا عاشق فیلم دیدن بود به قول معروف خواستم خر اش کنم لب تابم را اوردم تنها انتخاب او فیلم های خارجی بود بلا اجبار من هم نگاه می کردم.
برای شام پیشنهاد بیرون رفتن داد ابرو هایم را بالا انداختم ،بله مرغ اش فقط یک پا داشت و حالا من بودم و لباسهایم ساعت ده شب بود که راه افتادیم
پارک خیلی شلوغ بود مسافر های نوروزی چادر زده بودند سارا را فرستادم برای شام چیزی بگیرد خودم هم لب ساحل قدم میزدم ،حس کردم چیزی درون جیبم می لرزد.
سارا گوشی اش را جا گذاشته بود اسم و شماره اش برایم نا اشنا بود تا به حال کسی را به اسم گُلی توی گوشی اش ندیده بودم .
عادت نداشتم به حریم شخصی کسی نزدیک شوم حتی اگر بهترین رفیقم باشد اما برخلاف انتظار من بازهم تماس گرفت .
رمز گوشی اش اثر انگشت من بود این موضوع برای من هم صدق میکرد اما هیچ چتی به اسم گلی پیدا نکردم.
چه کسی می توانست باشد؟
#نویسنده: ف .ع
#کپی_حرام
#ادمین_نوشته
#ادامه_دارد
@shohda_shadat