eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
564 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
؟ 🔮تولید برای یک ملت! از صبح که به وصل میشوی، مدام عده ای با پُستها، استوری ها و کامنتها غُرغر میزنند، به این چند عبارت معروف و پرتکرار دقت کنید: نمیشود، ما نمیتوانیم، ما ، پول نفت کو؟ چی بودیم؟ چی شدیم؟ دولت کجاست؟ خدا چرا دنیا رو کرد؟ اونا خوبن ما بدیم! ملت ما فلانه بهمانه!!! ✅این افراد از صبح تا شب در فضای مجازی و حقیقی، تولید میکنند‌. ✅تاریخ در خود ندارد که ملتی با غُر زدن، حسرت خوردن یا دنبال مقصر گشتن کرده باشد. ✅روحیه ایرانی مدام دنبال مقصر است، اما هیچ وقت برای خودش از کم کاری ها هیچ سهمی نیست. همیشه دنبال یک نفر میگردد تا را به گردن او بیاندازد. ✅طرف زمان انتخابات، اوج دغدغه اش، بود، اما الان انتظار دارد دولت ظرف شش ماه، تورم، بیکاری، اشتغال، گرد و خاک، دریاچه ارومیه، صعود ایران از گروهش در جام جهانی و... حل کند. ✅صبح به صبح هم پُست میگذارد و به این و آن ناسزا میگوید؛ اسم این ادا و اطوارها را هم گذاشته اند: ✅خب بزرگوار؛ شما الان نباید ژست منتقد بخود بگیرید، الان اتفافا باید پاسخگو باشید. روشنفکری هم به این نیست که با زمین و زمان مخالف باشید. این افراد را آنفالو کنید، اینها با تولید ناامیدی انرژی و توان یک جامعه را میگیرند. 👈 @shohda_shadat 🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: اسلام هیچ ضربه ای بالاتر از بی خیالی امتش نخورده... رفقا گوشه نشینید، کنار نرید، پای کار وایسید.. تنها راه سعادت پیروی از ائمه است در سایه ولایت فقیه... @shohda_shadat
🔸ای شهید ! قایقت جا دارد؟! دور کن،جان مرا تو از این شهرِ غریب نفسم تنگِ گناه است وشهر آلوده... قایقت جا دارد؟! #پروفایل✌️ @shohda_shadat
#حجاب_دارک_چاکلت_صد_درصد حاشا نمیڪنم ڪہ.. تو مایہ فخر منے! آن زمان ڪہ دخترکان شهر با ولع خوردہ میشوند.. بہ صرف عصرانہ مردان! تو باعث میشوے من ڪوفتشان شوم.. نمیدانے چہ ڪیفے دارد شڪلات تلخ 100% بودن.
...🕊 شـهیدان هوایـے دگر داشتنـد🌻 ز غیرت دلـے ‌ شـعلہ ور داشتنـد...🍂 شهیدان ڪه دل را بہ دریا زدنـد عجـب پشت پایے بہ دنیا زدنـد...🌾 ... 💞 @shohda_shadat
|°•💍👰•°| • • ↲قبـل از اینڪھ تـوفیـق شهادت پیدا ڪند ↫😍😇 • • دختـرے همسـرشھیـد بـودن رالایـق خـواهـدشـد ↫👌🏻😊❤️ • • @shohda_shadat
از به شما : الو.........📞 صدامونو میشنوید!؟؟؟...📢 قرارمون این نبود....😔 قرارمون نبود... نبود.... قرار شد بعد از ماها « » رو ادامه بدید...💔 اما دارید « راحت » ادامه میدید... چفیه هامون شد 😭 تا خاکی نشه... عکس ماها رو میبینید... ولی❌عکس ما عمل میکنید...😞 ما شهید نشدیم که مرغ و میوه ارزون بشه... ما شهید شدیم که ارزون نشه... حرف آخر : این نبود....😓😣😰 😭😭 😭😭 @shohda_shadat
خوشبختـــــے یعنـے : ☘حس‌ ڪنی‌ #شهید دارد تو را‌ مینگرد و تو به احترامش از #گناه فاصله میگیری... #آسمانی_من #مارانگاهی_ازتوتمام_است... @shohda_shadat
📚 _فردا گزارش عملیاتو تحویل بدین واینکه قراره ازتون تجلیل بشه. _اطاعت امر میشه،عذر میخوام سرهنگ مراسم تشیع شهدا کی برگزار میشه؟ _احتمالا یک هفته دیگه باشه،خب دیگه.خب دیگه کاری ندارم خدانگهدار😕✋🏻 _یاعلی😐✋🏻 تلفونو قطع کردم رفتم پشت پنجره اتاقم وایستادم وبه حیاط نگاه کردم. دلم پیش شهدا بود،خیلی سخته کسایی رو از دست بدی که باهاشون زندگی میکردی.😔 بوی غذا تو خونه پیچیده بود،از اتاقم خارج شدم ورفتم تو اشپزخونه وگفتم: _به به!چه بویی،چه عطری،دلم واسه دست پخت مامانم به ذره شده بود😋 مامان که داشت سبزیارو می ریخت تو ظرف گفت:الهی بمیرم،هفت ماهه خواب وخوراک نداری الان غذا اماده میشه🙂 _مامان پس محمد کی میاد؟؟؟ _محمد؟؟؟مدرسه اس، نیم ساعت دیگه میرسه. _هعی.دلم واسش یه ذره شده؛کی میشه بیاد یه دست فوتبال بزنیم🤗 مامان با یه لحن پر از غصه نفس عمیقی کشید وگفت:بچم از دوری تو مریض شده،خیلی لاغر شده،از اول وابسته ی خودت کردیش حالا اینجوری بار اومده🙁 راست میگفت!محمد تنها داداشم بود که 10 سال ازم کوچکتر بود،بعنوان تنها برادری که براش بودم بهم خیلی وابسته بود وعاشق کارم بود اونم میخواد پلیس بشه😎🔫 در جواب مامانم هیچی نداشتم بگم سرمو به علامت تایید حرفاش تکون دادم احساس میکردم مامان حالا تازه داره ناراحتیاشو نشون میده رفتم پیشش وگفتم : _مامان؟ مامان با یه لحن سرد گفت:بله؟ _مامان معذرت میخوام،من خاک پاتم، میدونم ۷ ماه خیلی زیاده،من همین جا قول میدم،دیگه هیچ وقت ازتون اینقدر دور نمونم مامان سعی میکرد خودسو سرگرم نشون بده اما من میدیدم اشکاش داره میریزه. داشت خورشتو تو ظرف میریخت. دوباره با کلافگی گفتم:د، قهر نکن دیگه خوب بود قطع نخاع میشدم یا جنازم برمی گشت الان که سرومرو گنده جلوت نشستم چرا اوقات تلخی میکنی؟ مامان با بغض گفت:زبونتو گاز بگیر 😢 ظرف قرمه سبز رو گذاشت تو سفره خودشم نشست. نشستم روبه روشو گفتم:اصلا من غلط کردم بخند دیگه ،بخندددد مادر من،مامان خندش گرفت وگفت:بس کن حسام دیگه خب. _الهی من قربونت برم😍 یه قاشق خورشت ریختم رو برنج وقاشقو گذاشتم تو دهنم....😋 _به به غذای مامان من باهیچ غذایی قابل مقایسه نیست ،قاشقمو کردم تو ماست وگفتم:عه....بابا کجاست؟؟؟😶 _تو خواب بودی رفت بیرون قرار بود امروز با دوستاش برن کوه دیگه بیدارت نکرد. غذامو که خوردم رفتم نشستم تو حیاط.بی صبرانه منتظر بودم محمد در بزنه. یکم که گذشت شروع کردم به قدم زدن،تو ذهنم اماده میکردم وقتی اومد چی بگم. سر ظهر بود رفتم سمت حوض ویه ابی زدم به صورتم همین که سرمو بالا گرفتم با چشمای عسلی محمد روبه رو شدم که مقابلم یعنی اون طرف حوض وایستاده بود،ایستادم تمام حرفایی که اماده کرده بودم بهش بزنمو فراموش کردم. محمد با بهت به صورتم زل زده بود😦 همون لحظه کولشو پرت کرد ودویید تو بغلم،می خندید وگریه میکرد😂😭 _بی وفا کجا بودی؟ ۷ماه ۱ روز و۱۴ ساعته منو کاشتی رفتی.☹️ خندیدمو از بغلم جداش کردم، با لبخند نگاش کردم محمد با لبخند گفت:داداش اینچه قیافه ایه؟؟؟وژدانن عین داعشیاا شدی...😐 دستی به ریشم کشیدمو گفتم:هرکی ریش داش داداعشیه پس؟؟🤔 _نه منظورم ریشات نبود..موهات خیلی بلند شده چشات داره از حدقه میزنه بیرون😢 _دست شمادرد نکنه دیگه،یهو بفرمایید شبیه نوه ی گوریل انگوری وپلنگ صورتی شدم☹️ 🤗 😎 😍 @shohda_shadat
📚 تو آینه‌ے آرایشگاه به خودم نیگا کردم،موهام و محاسنم کوتاه تر شده بود،بعد از یه حموم درست و حسابی قیافم بهتر شد. لباسامو مرتب کردم لباس فرم پوشیده بودم برم پیش سرهنگ سلیمانی. جلوی در خونمون منتظر وایستادم، ۱۰دقیقه بعد ماشینی که برام فرستاده بودن رسید. سوار ماشین شدم، یکم جلوتر اشکانم سوار کردیم،اشکان تا چشمش به من افتاد گفت:بزنم به تخته رنگ و روت وا شده😉 _سلام عرض شد اقا اشکان، بذار برسی😕 _عه راستی سلاااااام فرمانده جون خودم🤗 باچشم غره اشاره کردم رسمی حرف بزنه با این کارم اشکان گفت: اقای سرگرد ایران نژاد چه خبر هایی در سینه‌ی خود برایمان آورده اید؟😎 با این حرفش خندم گرفت این بشر اصلا نمیتونه جدی باشه...😬 با خنده گفتم:سلامتی رهبر😅 _به به،شارژمان کردی فرمانده.😍 بعد به سربازی که داشت رانندگی میکرد گفت: سرکار یکم تند تر حرکت کن...😑 سربازه سریع به خودش اومدو گفت:اطاعت قربان🙁 _ از این به بعد اگه سرت به کارت نباشه میدم اضافه خدمت بخوری...😎 با این حرفم از ترسش چنان گازی داد که منو اشکان باز زدیم زیر خنده...😆 به کلانتری که رسیدیم همراه با سرهنگ سلیمانی طرف سالن همایش حرکت کردیم،نزدیک سالن همایشات که رسیدیم چشمم به نیروهای انتظامی خورد خیلی شلوغ بود،عجب دمو دستگاهی به راه انداخته بودن...😟 آروم زدم رو شونه اشکان که بغلم وایستاده بود و گفتم:چخبرههههه...اووووووووه چقد مهم شدیم...😶 _داداش،مگه دفه اولته؟ بعدشم من ک مهم بودم حالا تو رو نمیدونم...بعدش یه لبخند دندون نمایی زدو به روبه روش زل زد منم ترجیح دادم سکوت کنم😶 وارد سالن که شدیم همه به احترامون ایستادن و احترام نظامی گذاشتن و هدایتمون کردن سمت صندلی های جلو. از اینجور مراسما بیزار بودم،خداخدا میکردم زود تر تموم بشه از نظر من با این کارا ارزشه کار ادمو پایین میارن چرا نمیذارن اجر ادم محفوظ بمونه؟ در ضمن کار اصلیو شهدامون کردن ماکه کاره ای نبودیم😔 اگر مجبور نبودم اصلا پامو اینجا نمیذاشتم،بعد از تموم شدن همایش گزارش عملیاتو تحویل سرهنگ سلیمانی دادم،قرار شد مراسم تشیع پیکر شهدا پس فردا انجام بشه. تو اتاقه مخصوص کارم نشسته بودم، ذهنم دوباره پر کشیده بود سمت شهادت. مگه راه شهادت باز نیست؟ پس چرا همیشه از قافله عقب می مونم. همیشه بعد از این فکرو خیالا و انتظارات زیادی که داشتم یاد حرف شهید همت میفتادم که می گفت:قدم برداریم برای رضای خدا، حرف میزنیم برای رضای خدا، بجنگیم فقط برای رضای خدا وهمه چیز وهمه چیز باید برای رضای خدا باشه و اگرچنین شد پیروزی درش هست. یاد 10 سال پیش افتادم که با بچه ها رفتم شلمچه نمیدونم چرا دلم هوای اونجارو کرده بود نزدیک عید بود واتفاقا موقعش بود،شاید حکمتی داشت که اینجوری تو دلم ولوله ی شهادت افتاده بود،دلم واسه زادگاه شهدا لک زده بود. اره من دلتنگ بودم شاید اگه برم اونجا خالی بشم،شکایتمو پیش مردای مرد بکنم . بعد از اتمام ساعت کاری با اشکان درمورد رفتن به شلمچه صحبت کردم،اونم از خداخواسته قبول کرد _فقط باید بریم مرخصی بگیریم که فکر کنم سخت قبول کنن بعد از اون علی و مرتضی هم گفتن ما هم میایم😶 سر سفره نشسته بودم و مشغول خوردن شام بودیم،مامان یهویی گفت:حسام جان، پسرم تو که نبودی گشتم چند تا دختر محجبه و خانم پیدا کردم هرکدومو که پسندیدی ان شاءالله بریم دیگه واسه خواستگاری😚 _مامان جان همین که شما تو هر عملیات چشمتون به دره بسه حالا یکی دیگه هم این وسط اضافه شه که چی؟ بابا:حسام جان بابا،تو که اینقدر معتقد به اسلامی باید به همه چیزش عمل کنی دیگه نصف دین ازدواج نصف دیگش تقوا _اخه... محمد:اخه بی اخه.... من میخوام عمو بشم😬✋🏻 _شما دوغتو بنوشششششش،راس میگی خودت برو زن بگیر😫 _من محصل هستم،برادر جان!پول از کجا بیارم☹️ رو کردم به مامانوگفتم:باشه من تسلیم،فقط یه شرط داره،اینکه بذارین چند روز از عید امسالو برم راهیان نور بعدش هر اقدامی خواستین انجام بدین. مامان باتعجب:راهیان نور؟بچه شدی؟کارت چی پس؟ @shohda_shadat
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟 🌟 💠 زیارت عاشــــورا اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلاٰمُ اللهِ اَبَداً مٰا بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ،يا اَباعَبْدِالله ِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلىٰ جَميعِ اَهْل ِالْاِسْلامِ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمٰوٰاتِ عَلىٰ جَميعِ اَهْلِ السَّمٰوٰاتِ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَسٰاسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ ، وَ اَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللهُ فيهٰا ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ ، وَ لَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُم ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَيْكُمْ مِنْهُمْ ، وَ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِيٰائِهِمْ ، يا اَباعَبْدِاللهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ،وَ لَعَنَ اللهُ آلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوانَ،وَ لَعَنَ اللهُ بَنى اُمَيَّةَ قاطِبَةً وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجٰانَةَ ، وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللهُ شِمْراً ، وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى ، لَقَدْ عَظُمَ مُصٰابى بِكَ ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَكَ ،وَاَکْرَمَنى بِكَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اَللّٰهُمَّ ٱجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ ، يا اَبا عَبْدِاللهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللهِ وَ اِلىٰ رَسُولِهِ ، وَاِلىٰ اميرِالْمُؤْمِنينَ وَ اِلىٰ فاطِمَةَ ، وَاِلَى الْحَسَنِ وَ اِلَيْكَ بِمُوالاتِكَ ، وَبِالْبَرائَةِ مِمَّنْ قاتَلَكَ وَ نَصَبَ لَكَ الْحَرْبَ ، وَ بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَسٰاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِعَلَيْكُمْ وَ اَبْرَءُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ ،مِمَّنْ اَسَسَّ اَسٰاسَ ذٰلِكَ وَبَنىٰ عَلَيْهِ بُنْيانَهُ وَجَرىٰ فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِہِ عَلَيْكُمْ وَعَلىٰ اَشْيٰاعِكُمْ ،بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ ثُمَّ اِلَيْكُمْ بِمُوٰالاتِكُمْ وَمُوالاةِ وَلِيِّكُمْ ،وَبِالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِكُمْ وَ النّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَبِالْبَر ائَةِ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ ، اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَ وَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ وَعَدُوٌّ لِمَنْ عادٰاکُمْ ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِيٰائِكُمْ ، وَرَزَقَنِى الْبَرائَةَ مِنْ اَعْدائِكُمْ ، اَنْ يَجْعَلَنى مَعَكُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْاٰخِرَةِ ، وَاَنْ يُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَ اَسْئَلُهُ اَنْ يُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ،  💠 🌟 💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠