eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
564 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
هر که از عشق #رقیه گشته مست ای ملائک سجده بر او واجب است هرکه از عشق #رقیه در تب است مورد تایید بی بی #زینب است #نوکرتم_به_فاطمه @shohda_shadat
از یِکی پرسیدم: ان شاالله اگه بخوام برم کربلا باید چه کارهای اداری رو انجام بدم؟؟؟؟ گفت:اول میری پاسپورتتو از اِمام رِضا(ع) میگیری، +بعد میدی به حضرت (س) پاراف میکنه... +بعد ميدی به حضرت (ع) امضاء ميکنه +بعد از اون میبری دبیرخونه حضرت (س) ثبت میڪنه وآخرین مرحله ممهور به مهر حضرت (س) میشه و تمام . . . گفتم راهی نداره که زودتر انجام بشه؟!! گفت چرا یه راه وجود داره اونم اینه که بری در خونه حضرت (س) رو بزنی و با ايشون صحبت کنی....😭 گَر دُخترکی پیشِ پِدر ناز کند گره ی کَربُ و بَلای همه را باز کند ...🖤😔😔😔 @shohda_shadat
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
💥قسمت دهم💥 چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍 آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل
💥قسمت یازدهم💥 . بعضی موقع ها که توی جمع میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒 به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به . می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها می گذاشت به تک تک شان.🤗💚 ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ بعضی موقع ها کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.😌 نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به خواندن و کردن و سینه زدن.😭 تماشایی داشتند. مجلس پدر و پسری. بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش می‌آمد.😢 می‌رفتم می‌دیدم نشسته سر اش و دارد برای خودش روضه می خواند. می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.😭💚 میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم." روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔😭👌🏻 یک شب هم توی خانه سفره حضرت علیهاالسلام انداختیم.💝 فقط خودم و محسن بودیم. پارچه ی پهن کردیم و و و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄 نمی دانم از کجا یک پیدا کرده بود. بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔 نشست سر سفره. گلویش را گرفته بود. من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار. طاقت نیاورد.زد زیر من هم همینطور. دو تا یک دل سیر گریه کردیم.😭😭😭😭😭 💝ادامه دارد💝 @shohda_shadat
‍ پیکرِ یار حسین بن علی در راه است. .. یک جمله آن هم در بیست وهفتمین روز از ماه رمضان با دلم بازی کرد.. ارباب و لب های تشنه اش ، شد تا با اشک چشمانم کنم. تا به امروز خانطومان و شهدایش برایم غربتی را تداعی می کرد که در آن صدای حسین شنیده می شد و رزمنده ها ، برای بانوی حرم دلگرمی بود. خانطومان قصه ی اشک های رزمنده هایی بود که پیکر دوستان شهیدشان را در آن سرزمین، جا گذاشته بودند. ، حال مادران چشم انتظار، دلسوخته و کودکان دلتنگ بود. اما امروز خانطومان از تفحص شده می گوید که چهار سال پیش زمین و اهلش را وداع گفت. ای شهید.... آنقدر در دنیا و مشکلاتش غرق شده ام که حتی از شناخت شهیدی همچون تو غافل بودم اما خبر آمدنت بدجوری دلم را لرزاند، شیشه شکست و چشمانم بارید.. مدافع حرم شدی و بعد .آخر هم جان و دلت را با پیکرت در خانطومان جا گذاشتی. خبر شهادتت و پیکری که نیامدنش همه را چشم انتظار گذاشت تو را شهید کرد.. میدانم مهمان بودی و حضرت مادر برایت مادری می کرد.. اما شاید دلتنگی های دخترت کار دستت داد. میدانی در خرابه های شام هم ناله های کار خودش را کرد و حسین را با به دیدارش آمد... شاید هم در ، دعا ها و نجواهای خانواده ات سبب شد تقدیر به رقم بخورد و چشم های منتظرشان منور به پیکرت شود... فرمانده خوش اخلاق ، برایمان بگو چطور سرباز خوبی باشیم..... از قوانین دل ، سرپیچی کرده و روز های بلاتکلیفی شده ایم... برایمان کن.... خوشبحال آنان که مهمان مراسم هستند.. نمی دانم چند ی عاشق ، را از تو هدیه می گیرند.... شاید هم پسرت دلتنگی هایش را بغل بگیرد و برای تو با سوز دل بخواند... ..... .... راستی از دوستانت چخبر و .... آنان قصد ندارند؟... به مناسبت بازگشت پیکر تولد : ۲ تیر ماه ۱۳۶۰ - تهران شهادت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ خانطومان @shohda_shadat💞