YEKNET.IR - sorood 1 - eide ghadir 98 - karimi.mp3
8.01M
🌸 #غدیر_حقیقت_دین
💐منی که از تولدم
💐تو کشوری بزرگ شدم
🎤 #محمودکریمی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
@shohda_shadat
#هوالعشق❤️
#خانم_خبرنگار_و_آقای_طلبه
#قسمت_سی_و_سوم
رو به روهم دیگه نشستیم سرم رو پایین انداختم.😶
دقایق طولانی سکوت بینمون بود تا اینکه محمدجواد شروع کرد...
محمدجواد: فائزه خانوم.
یه سری حرفارو باید بهتون بگم.
روز اول که توی صحن حرم دیدمتون برام خیلی جالب و مجهول بودید... اولین دختر چادری بود که میدیدم این قدر بی پروا حرف میزنه... این قدر شیطونه... غرورتون... یه دنده بودنتون... باعث شد جذبتون بشم...ببخشید ها ولی حس میکردم شما دوسم دارید... ولی من واقعا دوستون نداشتم... فقط برام جالب بودید... دوس داشتم باهاتون قدم بزنم... صداتونو بشنوم... باهاتون بحث کنم... ولی خب اینا هیچ کدوم باعث نمیشد که فکر کنم دوستون دارم.... من آدم خجالتی نیستم... ولی تاکید میکنم پرو هم نیستم.... وقتی فهمیدم طرفدار حامد زمانی هستید بیشتر برام جالب شدید... اون شب که شمارو با اون وضعیت دیدم خیلی از ۶دست خودم ناراحت شدم که چرا منی که ادعای بچه مذهبی بودن دارم بدون فکر اومدم توی اتاق... بگذریم... صبح که رفتم امتحان بدم یه حس عجیب و غریب منو کشید سمت مغازه تا براتون یه تسبیح آبی گرفتم... بارها با خودم کلنجار رفتم که بهتون ندم... چون دلیلی نداشت من به یه نامحرم هدیه بدم... ولی خب آخرش اون حس عجیب و غریبه باعث شد توی دقیقه آخر تسبیح رو بهتون بدم... بعد اینکه شما رفتید من خیلی فکر کردم... به احساس عجیبم... به موقعیتم... به شرایط... به شما... ولی هر روز بیشتر پی بردم که عشقم یه عشق واحی و کاذبه پس تصمیم گرفتم کاملا اون حس رو نابود کنم... نبودن شما و اسرای مامانم برای نامزد کردن من با دخترخالمم بیشتر بهم کمک کرد.... تاجایی که کلا اون حس رو توی وجودم کشتم... #قسمت_سی_و_سوم_ادامه_پارت_بعد
#دوستانتون_رو_تگ_کنید
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
@shohda_shadat
#هوالعشق❤️
#خانم_خبرنگار_و_آقای_طلبه
#قسمت_سی_و_چهارم
من شما و خاطراتتون رو کاملا فراموش کرده بودم که همه چیز دست به دست هم داد تا یه سفر کرمان بریم و علی هم زنگ زد بهم برای احوال پرسی و وقتی فهمید دعوتمون کرد خونتون... دوباره دلم آشوب شد... از رو به رو شدن باهاتون میترسیدم و از طرفی هم علی با بابام هماهنگ کرده بود و نمیتونستم بگم نمیام... مطمئن بودم اگه بیام و ببینمتون دوباره اون حسی که تو وجودم کشته بودم سرباز میکنه و من اون وقت نمیدونستم چی قراره پیش بیاد.... سر نماز از خدا خواستم یه راهی پیش روم بزار که یهو یه سفر جهادی پیش اومد... بچه های مسجد محل از طرف بسیج سازندگی میخواستن برن مناطق محروم... مامان بابا اومدن خونتون و این شد بهانه خوبی چون علی هم دیگه از دستم ناراحت نمیشد... ما رفتیم برای کمک به یه روستا توی حوالی قم... ولی اونجا همه چیز عوض شد... توی فکرتون بودم... خیلی زیاد.... اونجا یه دختر کوچولو بود که هر روز میومد پیش ما و شیرین زبونی میکرد... وقتی اسمشو پرسیدم گفت... فائزه... هر روز صدای فائزه و شیطنتاش منو یاد شما مینداخت... تا اینکه برگشتم قم... اول با بابا صحبت کردم... بهم گفتی وقتی دیدی من نیستم حالت بد شده... این خیلی نگرانم میکرد... اینکه این قدر زیاد دوسم دارید منو نگران میکرد.... درد و دل کردم... به بابا گفتم همه حسمو بهتون... بابا با مامانم صحبت کرد.... ولی اونجا بود که قیامت به پا شد و آمد به سرم از آنچه میترسیدم....
#قسمت_سی_و_چهارم_ادامه_پارت_بعد
#دوستانتون_رو_تگ_کنید
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
@shohda_shadat
خوب به ياد دارم که هادي از ميان همه ي شهداي كربلا به يك شهيد
علاقه ي ويژه داشت. بعضي وقتها خودش را مثل آن شهيد ميدانست و
جمله ي آن شهيد را تكرار ميكرد.
هادي ميگفت: من عاشق جُون، غلام آقا ابا عبدالله (ع)، هستم. جُون در
روز عاشورا به آقا حرفهايي زد كه حرف دل من به مولا است.
او از سياه بودن و بدبو بودن خودش حرف زد و اينكه لياقت ندارد كه
خونش در رديف خون پاكان قرار گيرد. من هم همينگونه ام. نه آدم درستي
هستم. نه...
#شهیدمحمدهادی_ذوالفقاری
@shohda_shadat
🔴شهادت پاسدار «علی پیغامی» در درگیری با اشرار ضد انقلاب
🔸پاسدار شهید «علی پیغامی خوشه مهر» شب ۲۸ مرداد حین انجام ماموریت در راه حراست از کیان نظام مقدس جمهوری اسلامی به شهادت رسید.
🔸فرمانده سپاه بناب با تایید این خبر اعلام کرد: شهید پیغامی در درگیری با اشرار ضد انقلاب در ارتفاعات قندیل سردشت به شهادت رسیده است.
@shohda_shadat
قسمتی از صیتنامه شهیـد حسـن عشـوری🌹🍃
«به هیچ وجه تا زمان پیدا شدن قبر مطهر حضرت زهرا (س) برای من سنگ قبری تهیه نکنید . ☝️
در لحظه تدفین تربت کربلا، کفن کربلا و پیشانی بند یا زهرا(س) فراموش نشود . ☝️
مبلغ ۵۰۰ هزار تومان بابت سهل انگاری های من در استفاده از بیت المال به محل کارم پرداخت نمائید . ☝️
به هیچ وجه در مراسم من هزینه های آنچنانی و اسرافی نشود .
سهمیه و حقوق من پس از اینکه متأهل شدم و به همسرم و پدرم و مادرم رسید مابقی به یتیمان کمیته امداد امام خمینی (ره) برسد . »🍃
خداوندا تو خود میدانی که بهترین لحظه زندگی ام زمانی خواهد بود که خون بدنم به محاسنم خضاب شده و جانم برای اعتلای دین تو تقدیم کنم.»
@shohda_shadat
Rahbari-Velayat[41].mp3
2.48M
🔻 #صوت #مداحی
✊ با خامنه ای
کسی نگردد گمراه
@shohda_shadat