eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
564 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
••• آقای‌حافـظ‌می‌فرماینـد | فراق یـار نه آن می‌کند که بتوان گفت | @shohda_shadat
گفتمش : شیرین ترین حالی که داری چیست ای عین و بصر ؟ گفت : إجلس ، روضة العباس (ع) احلی مِن عسل 🕊🍯 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎀 🤞 زیر لب چیزے گفت ڪہ نشنیدم،با عصبانیت رو بہ عاطفہ گفت:برو تو! عاطفہ سرش رو تڪون داد و گفت:الان ترڪش هاش همہ رو میگیرہ! برگشتم سمت من. _شما هم بفرمایید منزلتون!نمایش هاے بچگانہ تونم بذارید براے اڪران خصوصے! هم خجالت ڪشیدم هم عصبے شدم،خواستم جوابش رو بدم ڪہ دیدم خودنویسم تو دستش ہ ! با تعجب گفتم:خودنویسم! فڪر ڪردم خونہ تون گم ڪردم! با تعجب بہ دستش نگاہ ڪرد،رنگ صورتش عوض شد! خواست چیزے بگہ اما ساڪت شد،خودنویس رو گذاشت روے دیوار. همونطور ڪہ پشتش بهم بود گفت:دروغ گفتن گناہ دارہ! نمیتونست دروغ بگہ! امتحان هاے دے نزدیڪ بود شالم رو سر ڪردم تا برم پیش عاطفہ،خواستم پنجرہ رو ببندم ڪہ دیدم امین تو حیاط نشستہ،مشغول ڪتاب خوندن بود با صداے سوت ڪسے سرم رو بلند ڪردم،پسر همسایہ بود،شمارہ داد قبول نڪردم،دست از سرم برنمے داشت باید بہ شهریار،برادرم میگفتم! با حالت بدے گفت: ڪیو دید میزنے؟ با اخم صورتم رو برگردوندم،امین سرش رو بلند ڪرد و با تعجب نگاهم ڪرد،نفسم بند اومد،مطمئن بودم :لیلا سلطانی✨ @shohda_shadat 🌈
🌈 ام رنگم پریدہ!بلند شد و سمت چپ رو نگاہ ڪرد!با دیدن پسر همسایہ اخم ڪرد و دوبارہ مشغول ڪتاب خوندن شد،اما چند لحظہ بعد با عصبانیت ڪتاب رو پرت ڪرد زمین!سریع پنجرہ رو بستم،زبونم تلخ تلخ بود، بہ زور نفس عمیقے ڪشیدم، میمیرے از اون بالا نگاهش نڪنے؟! حتما فڪر ڪردہ با اون پسرہ بودم! با صداے شڪستن چیزے دوییدم سمت پنجرہ، چند لحظہ بعد صداے همهمہ اومد،با ترس رفتم تو ڪوچہ،چندنفر جلوے دیدم رو گرفتہ بودن، از بین صداها، صداے امین رو تشخیص دادم! با نگرانے رفتم جلو،خالہ فاطمہ بازوے امین رو گرفتہ بود و مے ڪشید بقیہ پسر همسایہ رو گرفتہ بودن،عاطفہ با ترس داشت نگاهشون مے ڪرد رفتم ڪنارش. _چے شدہ؟! عاطفہ برگشت سمتم. _هانیہ چیڪار ڪردے؟! با تعجب گفتم:من؟!من چڪار ڪردم؟! مادرم با عجلہ اومد سمتمون و گفت:امین دارہ دعوا مے ڪنہ؟! خالہ فاطمہ امین رو هل داد داخل حیاط، عاطفہ دویید سمت امین،مادرم رفت ڪنارشون. @shohda_shadat🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنیـا اينجآ یھ طعــــم دیگہ داࢪه😋🍭 از جنس لطافت بهاࢪے و به شیࢪینے عطر شکوفھ هآ😍😌🌸 این جا پر از گل های زیباس که عاشق عطر و ࢪنگـآش میشید😍🌻 ♡بفرمایید تا حآل و هوای دلتون عۆض بِشھツ♡⇩⇩ https://eitaa.com/joinchat/62849053Cd7ffd468de راستی این هم بهتون بگم 😌 تمام محصولات کانال کار دست خودمونه🙃😇و از جایی کپی نمیکنیم😎✌️
🤩 کانالش کارهای زیبایی داره🌸✨ از اون کارهایی که هرجایی نمیشه پیدا کرد 😇🌟 میتونی از دیدن این همه گل گلی های زیبا لذت ببرے 🌺🍃 https://eitaa.com/joinchat/62849053Cd7ffd468de