در میان العفو های #شب_قدر و اشک برای #امام_مظلوم که غم هایش را با چاه شریک می شد، #محمودرضا_بیضایی حرف هایش را بر تن کاغذ به یادگار گذاشته است. قسمتی از #وصیت_نامه اش، درس بزرگی است برای نسلی که امامش غائب است و منتظرهایش، غافل شده اند از ظهورش
نوشته بود: باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و #شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق #ظهور_مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فداشدن محقق نمی شود حقیقتا
نسیم ِغربتِ #حسین از سوی کوفه کوچ کرده و حال در دوران غیبت حسینِ زمان، در میان شیعیان می وزد. سیاهی نامه اعمال ها با درد سینه اش برابری می کند. اما به رسم مادرش #زهرا دعا می کند برای شیعیان و از خدا طلب #بخشش می کند برای گمراهی ها و گناهان
گاهی وجدان هم ناله سر می دهد و خستگی هایش را با دلگیری های عصر #جمعه به رخ یاران بی وفا می کشد
راه برای سرباز آقابودن باز است. محمودرضا ها ، سرباز آقاشدند و با فدا کردن جانشان، زمینه ساز ظهور شدند. به قول شهید: «امام زمان امروز سرباز باهوش و پای کار می خواهد، آدمی که شجاع و مرد میدان باشد»
کاش #سربار بودن را توبه کنیم و سرباز
🕊به مناسبت سالروز تولد #شهید #محمودرضا_بیضایی
📅تاریخ تولد : ۱۸ آذر ۱۳۶۰
📅تاریخ شهادت : ۲۹ دی ۱۳۹۳.قاسمیه جنوب شرقی دمشق
♡شما دعوت شدید♡
@shohda_shadat🌷
🌠بسم رب العزیز🌠
#ایثار.....
هوا تاریک شد"ابراهیم هادی"این بار اذان مغرب را با صدای دلنشین تری گفت💔
اصحاب عاشورایی سید الشهدا علیه السلام نیز با معرفتی دیگر اقامه نماز کردند💚
بچه ها با این که تعدادشان کم بود و وضعیت مناسبی نداشتند باز هم میخواستند به دل دشمن بزنند💘
اما تنها مانع،نداشتن سلاح مناسب و مهمات بود👌و
این شده بود خوره روح شان🥀
تنها سلاحی که داشتیم کلاشینکف و دو قبضه آرپیچی بود،آن هم با مهمات بسیار کم🌱
مهمات ما آنقدر کم بود که حتی بچه ها توی خاک هم به دنبال چند فشنگ میگشتند🐜
یک تیربار بدون فشنگ و از کار افتاده هم در کانال بود که عملاً فایدهای نداشت😏
روزهای گذشته در کانال آرپیچی و نارنجک وجود داشت و بچه ها با همان مقدار مهمات جلوی دشمن را میگرفتند👏
اما الان فقط چند فشنگ کلاشینکف برای بچه ها مانده بود و چند راکتآرپی جی که ابراهیم دستور داده بود برای شرایط خاص نگهداری شود ابراهیم بچههایی که هنوز تاب و توان داشتند را صدا کرد👈،در تاریکی شب آنها را مخفیانه به بیرون فرستاد وبه آنها گفت تا در اطراف کانال شهدا و جنازههای بعثی را بگردند و مهمات آب و آذوقه اگر وجود داشت به داخل کانال بیاورند🥀
برخی جان خود را در این راه دادند 😭و دیگر به کانال برنگشتند🌷
بعضی مقداری آب و مهمات میآوردند
و بعضی از بچه ها که توانایی شان از بقیه بیشتر بود برای آوردن مهمات و آب حتی تا نزدیکی نیروهای خودی هم پیش می رفتند،آنها به راحتی می توانستند خود را به نیروهای خودی برسانند و دیگر به کانال برنگردند،اما نیروی قدرتمند دیگری در کانال دست و پایشان را بسته بود👇
وفاو معرفت چنان با گوشت و خون شان آمیخته بود که پس از تحمل رنج های فراوان با همان تعداد فشنگی که پیدا کرده بودند دوباره به کانال باز میگشتندو با سختی هایش می ساختند😥
بچه هایی که برای آوردن مهمات و یا آب و آذوقه هر از چند گاهی در دل شب به میان کشتهشدگان میرفتند صحنه های دلخراش میدیدند که تا مدتها آزارشان می داد😔
آنها در بسیاری از مواقع مجبور بودند پیکر دوستان شهیدشان را وارسی کنند تا شاید چند عدد فشنگ و یا قمقمه آب بیابند😭
بعضی وقتهانیز در بین راه مجروحان را می دیدند که با دست و پاهای قطع شده دست به دامان آنها می شدند و جرعه ای آب طلب می کردند😥
در چنین مواقعی شرم و خجالت خوره ای بود که تا مدتها به جان بچه ها می افتاد و آنها را ذره ذره آب می کرد💔
یکی از رزمندگان کانال شبانه به اطراف کانال رفت و قبل از روشن شدن هوا برگشت🥀
پس از بازگشت به کانال در حالی که بغض راه صحبت کردن را بر او بسته بود گفت:🌹
ادامه حکایت #راز کانال کمیل.....
ان شاءالله فردا....
♡شما دعوت شدید♡
@shohda_shadat🌷
#ایثار
یکی از رزمندگان کانال شبانه و اطراف کانال رفت و قبل از روشن شدن هوا برگشت 🌄
پس از بازگشت به کانال در حالی که بغض راه صحبت کردن را بر او بسته بود گفت:
داشتم آرام و سینهخیز از معبر میگذشتم پاهایم به چیزی گیر کرد🥾
چند ثانیه متوقف شدم به آرامی سرم را به عقب چرخاندم
دست ضعیف و ناتوان مجروحی پایم را گرفته بود،پایش قطع شده و خون زیادی از او رفته بود یک پایش را هم با چفیه بسته بود 🥺
صورت این مجروح به سختی دیده میشد اما حالت ضعف به خوبی نمایان بود🥀
چهار شب از آغاز عملیات میگذشت و زنده به ماندنش بیشتر شبیه معجزه بود⚘
اینکه چگونه توانسته بود از دید دوربین تک تیراندازها در امان بماند هیچکس نمی دانست
فکر می کرد می خواهم او را به عقب ببرم
به آرامی سرم را نزدیک گوشش بردم
به او گفتم: برادر عقب نمی روم که تو را با خود ببرم
بچه ها در کانال گیر کردند و من به دنبال مهمات آمدم
آن مجروح لبانش به سختی تکان خوردو چیزی گفت،اما آنقدر صدایش ضعیف بود که من حرفش را نفهمیدم😔
سرم را به دهانش نزدیکتر کردم ،تشنه بود و آب میخواست💧
میگفت گلویم از بیآبی بدجور درد میکند اگر امکان دارد آبی به من بده 🌵
ناخودآگاه به یاد شرمندگی سقای کربلا افتادم🥀 سرم را پایین انداختم و قطره های اشک آرام از چشمانم جاری شد😥
من نمیتوانستم برایش کاری کنم😔
بی آن که چیزی بگویم شرمنده خجالت زده صورتم را به روی صورت رنگ پریده اش گذاشتم خیلی سرد بود
اما به من آرامش خاصی داد آنقدر خسته بودم که از آرامش نمی دونم چقدر گذشت که با صدای انفجاری بلند شدم
سرم را بالا آوردم و به صورتش نگاه کردم دستم را به آرامی به روی صورتش گذاشتم از حرم گرم نفسهایش خبری نبود
او را صدا زدم و به شدت شانه هایش را تکان دادم🤦♂️
دیدم راحت و آرام و مطمئن خوابیده بود
دیگر تشنه نبود😭
ماجرا را تعریف کرد ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد سرم را به سمت آسمان بالا بردم ستاره ها آرامی صحنه نگاه می کردند
نمی دانم چه چیزی علی اکبر های خمینی را پس از چهار روز از پا درآورد؟؟
جراحت و خونریزی، تشنگی و یا ...
غمانگیز ترین😔 قسمت این داستان اینجا بود👈 که بعضی از همین بچهها قمقمه های دوستان شهید خود را که مقداری آب داشت پیدا میکردند اما با آنکه خود از شدت تشنگی میسوختن به آن لب نزده و آن را برای دوستان خودکه مجروح شده بودن، در کانال میآوردند🌷
براستی بچه های ۱۶_۱۷ ساله این رسم جوانمردی را از کجا آموخته بودند؟؟؟
رزمندهای که میتوانست به راحتی خود را سیراب کند و جان خود را نجات دهد🌹
تنها به خاطر کمک و یاری به دوستان مجروح نه تنها حاضر به عقبنشینی نبود⚘
بلکه حتی از آبی که به زحمت پیدا کرده بود قطره ای نمی نوشید👌
این مصداق دقیق،همان آیه نورانی قرآن است
که ✨هرگز به حقیقت نیکی به طور کامل نمی رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید✨
#حکایت_راز _کانال _کمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
♡شما دعوت شدید♡
@shohda_shadat🌷
هدایت شده از گسترده شهیدآوینی(روزانه)
﷽
از حسیـن ع برایـم بـگو✨
✔️تنـها کـانال آمـوزش تـخصصی و گـام بـه گـام مقتـل شـناسی از پایـه بـرای تـمامی رده های سنـی (نـوجوانان, جـوانان, پـیر غـلامان) در کمتـرین زمـان ممـکن👌
آیـدی استـاد تـابـع منـش
@m_h_tabemanesh
تمـام مطـالـب از منـابع #معتبـر
نزدیـک به سیـ۳۰۰ـصد سـؤال از مقتـل رو از طریـق هشتـگ زیـر جستـجو کـن⇩
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات هـم صـوتی و هـم pdf
پـیشنهاد عضویـت👇
http://eitaa.com/joinchat/1247805441Cdcd71a5d00
هدایت شده از گسترده شهیدآوینی(روزانه)
🔴مهلـت عضویـت تـا ۲۲ امشب🔴
دوسـتانی کـه میخـوان
مقتـل شنـاسی یـاد بـگیرن #مهـم
تـا ۲۲ امشب ایـنجا عضـو بشن👇 #مهــم
http://eitaa.com/joinchat/1247805441Cdcd71a5d00
خـواسـتِ خـدا بـوده بـا ایـن کـانـال آشـنـا بـشـی تـا مـسـیـر زنـدگـیـت عـوض بـشـه🙂♥️
#کارگاه_خویشتن_داری ۱
▫️آتش، هم گرما میدهد، هم نور ...
و ... هـــم میسوزاند!
برای بهره گرفتن از گرما و نورِ آتش
و درامان ماندن از سوزانندگیاش،
باید به حریمِ سوزانندگی آن وارد نشد.
🔥 حرام ؛ یعنی حریمِ سوزانندگیِ هر چیز!
@ostad_shojae