eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
564 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
قدم سوم: انفاق در راه خدا ❖ زیر دست نواز بود بعد فهمیدیم که پنج شیش تا خانواده رو به عهده داشته... ❖ در پایگاه معماری به نام بود که برای نجات یک مقنی از چاه مرده بود. جواد به رستوران گفته بود از همان غذایی که تیمسار و افسران میخورند به خانواده ی هم بدهد و خودش را حساب میکرد... ❖ البته هیچ وقت ب من نمیگفت یک روز قبادی امد منزل ما و موضوع را به من گفت و کرد که میخواهد من هم باشم... ❖ گفتم انچه فکوری میکند مورد و خواست من است... ❖ برای رسیدن به اصولا پنج تا قدم وجود دارد... ❖ که این پنج تا در ، صالح، اینکه نکنیم و به عقب برنگردیم، با و با خلاصه میشه... ❖ بعضیا برای از نون بچه هاشون میزنن،حالا ما چقدر مثل اون بعضیا در راه خرج کنیم؟ چقد از یه سری از زندگیمون بکنیم واسه خدا؟ ❖ برای نزدیک تر شدن به باید یه سری از شبیه بزرگا کنیم،با دو تا ناب توضیح میدم مثلا شب لباس عروسشو ب یه نیازمند کردن، یا مثل که چند تا رو تا اخر عمرشون کرد. ❖ اصلا اساس کار همین برداری از این ، ما هر چقدر به نزدیک تر کنیم برداشتیم سمت ، ❖ به مال کسی که و در کارش هست میبخشه، و براش بیشتری کنار میزاره، هم امتحان الهیه هم مثلا اگر ما به و کمک کنیم بزرگترا هم مبارکشونو میکشن رو سرمون یکیش اینه که راهه میتونی به روی باز کنی، ❖ خیلی ساده است فقط باید یکم دلتو خالی کنی از ،صدای باعث شد سریع ببندم و بگم: الان میام، کتاب بود هر قدر که میخوندمش دلم میخواست بیشتر باهاش بگیرم، ❖ دستی رو جلدش کشیدم و کردم سمت ی کتابا به همراه از خونه زدیم بیرونو سوار ماشین که حالا سپیده ازش استفاده می کرد شدیم، ها رو کشیدم ، نیم به سپیده انداختم و گفتم : به به چه ...! ❖ سپیده از پشت شیشه های دودیش نگاهم کردو گفت : ما اینیم دیگه ... خب کجا بریم مادمازل ؟ _ نمی دونم ، بریم ... اینورا یه کافه ی خوب هست ... ❖سپیده با ساختگی گفت : چرا را نمیداری ؟بی مروت ! خب مگه واژه بجاش کرده ؟ نه مگه حتما باید اونا تصویب کنن؟ خودم تصویب می کنم... قهوه و امثالهم خوری خوبه ؟ امثالهم عربیه داداچ ... خب چهوهسنی جاننن؟ این الان یعنی چی ؟ ترکیب قهوه و چای و بستنی بود. ❖ من میدم تا تصویب کل،از کلمه ی میان خوری استفاده کنم زارت ... بد تر شد که ... _عوضش با مفهومه ... خیلی خب شو رسیدیم به میان وعده خوری یا همون چهوهستنی . خندیدمو باز کردمو پیاده شدم ... با هم وارد شدیم ... یه میز دو نفره اون وسط خالی بود ... صندلی رو عقب کشیدم و نشستم ... اومد کنارمون گفت : چی میل دارید ؟ سپیده از خودش و من گفت : دو تا آب ... 👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫 منبع👇🏻 instagram:basij_shahid_hemat @shohda_shadat
‍ در میان العفو های و اشک برای که غم هایش را با چاه شریک می شد، حرف هایش را بر تن کاغذ به یادگار گذاشته است. قسمتی از اش، درس بزرگی است برای نسلی که امامش غائب است و منتظرهایش، غافل شده اند از ظهورش نوشته بود: باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فداشدن محقق نمی شود حقیقتا نسیم ِغربتِ از سوی کوفه کوچ کرده و حال در دوران غیبت حسینِ زمان، در میان شیعیان می وزد. سیاهی نامه اعمال ها با درد سینه اش برابری می کند. اما به رسم مادرش دعا می کند برای شیعیان و از خدا طلب می کند برای گمراهی ها و گناهان گاهی وجدان هم ناله سر می دهد و خستگی هایش را با دلگیری های عصر به رخ یاران بی وفا می کشد راه برای سرباز آقابودن باز است. محمودرضا ها ، سرباز آقاشدند و با فدا کردن جانشان، زمینه ساز ظهور شدند. به قول شهید: «امام زمان امروز سرباز باهوش و پای کار می خواهد، آدمی که شجاع و مرد میدان باشد» کاش بودن را توبه کنیم و سرباز 🕊به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱۸ آذر ۱۳۶۰ 📅تاریخ شهادت : ۲۹ دی ۱۳۹۳.قاسمیه جنوب شرقی دمشق ♡شما دعوت شدید♡ @shohda_shadat🌷