eitaa logo
کانون خادمیاران ایثار و شهادت رضوی
547 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
337 ویدیو
36 فایل
به منظور گسترش و اعتلای فرهنگ ایثار و شهادت و مقاومت دربرابر استکبار
مشاهده در ایتا
دانلود
ورود پیکرهای مطهر شهدای تازه تفحص شده به کشور🇮🇷 سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین: پیکرهای مطهر ۴۴ تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس روز پنجشنبه ۲۰ تیر ماه ساعت ۹ صبح از مرز شلمچه وارد کشور خواهند شد. این شهدای والامقام که طی دو ماه اخیر در مناطق عملیاتی ، ، شرق و کاوش شده و مربوط به عملیات‌های ، ، ، و در سال ۱۳۶۷ هستند. مراسم استقبال از پیکرهای شهدا توسط یگان تشریفات نیروی انتظامی استان خوزستان و با حضور مردم شریف آبادان و خرمشهر در مرز شلمچه برگزار خواهد شد.
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امید اکبری دوم دی به وقت دلتنگی... لبخند زدی و آسمان آبی شد، شبهای قشنگ دی مهتابی شد پروانه پس از تولد زیبایت، تا آخر عمر غرق بی‌تابی شد. شهید عزیز: امید اکبری امروز سالروز تولد شماست. و چه کسی می دانست روزی تو آسمانی می شوی و ما را در حسرت آسمانی شدنت😭😭😭😭
چشم‌های خسته‌ات... گواهی می‌داد... چشم‌انتظاری! نگاه آرام و سکوتِ بیش‌تَرت... حکایتِ بغضی عجیب داشت! تسبیح را آرام چرخاندن‌ت... آشوبِ دلَ‌ت را گواهی می‌داد! دارم باخودم فکر می‌کنم: حالا... آرام گرفته‌ای؛ وقتی چشمت... روشن شده به جمال عقیله خاتون! حالا... از تَهِ دل می‌خندی؛ وقتی رفیقانِ قدیمی‌ات را دیده‌ای! حالا... و مثل همیشه... سَرَت را بالا گرفته‌ای؛ که در دفاع از حرم عمه سادات... سنگِ تمام گذاشتی! راحت بخواب سردار! ما... فرزندان این مرز و بوم... دست از دفاع بر نمی‌داریم! ما... راه‌ت را... ایمان و اعتقادت را... و عشق و آرمان‌ت را... ادامه خواهیم داد! راحت بخواب سردار... حرم، بی‌مدافع نمی‌ماند! تنها... دل‌مان برای‌ت... تنگ خواهد شد! راحت بخواب سردار! شهادتت مبارک؛ حاج قاسم... ❥پرِ پروازمان را بسازیم♡↓
امیر اشرفی خدا به دلش نگاه کرد.بعد از شهادت سردار سلیمانی ،یک روز قبل از پروازش پیام داد: راستی می بینی چقدر سخته تو غربت بودن تو این شرایط؟! من که اصلاااااا دلم به سفر وبرگشت به سویس نیست. دلش به برگشت نبود و برنگشت.........😭😭😭
همسر شهید : 🔸نمی‌دانم بگویم خوشبختانه یا متأسفانه ما با داریوش در زمان بود🌷 من و آرمیتا همراه داریوش از محل کار به خانه باز می‌گشتیم که کنار درب منزلمان دو نفر تروریست منتظرمان بودند و به محض رسیدنمان به جلوی یکی از آن دو نفر به سمت ماشین ما آمد و را به گلوله بست و با شش گلوله داریوش را به شهادت رساند🕊 🔹آخرین دیدار من و با دردناک ترین💔 خاطره در ذهن من و دخترم نقش بسته شده است. همسرم بی گناه و ناجوانمردانه در مقابل دیدگان من و به رگبار گلوله بسته شد و حتی فرصت هم پیدا نکردیم 🔸آرمیتا همیشه میگه که آرزویم این است که را ادامه بدم و مثل بابا بشم. من به او می‌گویم که مامان جان پس من چی⁉️ من بمونم؟ و او جواب می‌دهد: «مگه شما نمیگی و ما نمی‌تونیم اونا رو ببینیم ولی اونا ما رو می‌بینند؟ هر وقتی که منم همیشه میام بهت سر میزنم و تنهایت نمی‌گذارم!». 🌷 ایثار و شهادت رضوی
✨﷽✨ 💢به مناسبت هفته دفاع مقدس در روز جمعه مورخه ۴ مهرماه خادمیاران کانون ایثار و شهادت شهرستان مبارکه باخانواده ی قدرت الله خاکسار دیدار کردند.ایشان در زمان شهادت19 سال بیشتر نداشت. این شهید والا مقام طلبه بودندو چندین بار به عنوان مبلغ در جبهه حق علیه باطل حضور میافتند.4سال بعد این شهید به عنوان رزمنده اعزام ودر عملیات کربلای 5 به درجه رفیع شهادت نائل امدند.پیکر مطهر این شهید پس از 10سال به اغوش گرم خانواده بازگشت ایثار و شهادت رضوی اصفهان _خادمیاران_رضوی_اصفهان
# روایت تنهایی هق هق صدایش خانه را پر کرده اما سرتسلیم فرو می آورد در برابر این مصیبت و می گوید:« اوایل کرونا بود که پدرم شهید شد و مادرم را از دست دادیم، آن زمان همه از پیکر اموات کرونایی می ترسیدند و فرار می کردند. هیچ کس حاضر نبود دست به پیکرها بزند،هیچ کس حاضر نبود پیکر پدر و مادرم را خاک کند. من خودم لباس تنم کردم، پدرم و مادرم را با دستان خودم در خاک گذاشتم، برایشان تلقین خواندم. من تکه تکه های قلبم را خاک کردم اما، اناالله و انا الیه راجعون. خدا را شاکرم که پدرم به آنچه لیاقتش را داشت رسید و شهید شد.» احمد داستانی # مدافع سلامت
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 لحظه اعلام خبر بازگشت پیکر «محمد آقالر» به مادرش پایان ۳۳ سال چشم انتظاری مادر«شهید آقالر» در نجف آباد خادم الرضاییم ایثار و شهادت رضوی اصفهان
2.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نامه ۳۰ سال پیش رهبر انقلاب به ستاری که حالا علنی شد.
محسن حمیدی پدرم آدم‌شناس بود. مثلاً نگاه می‌کرد می‌گفت: «هیمنز، این به درد نمی‌خوره؛ این مشتری کیه هر روز مزاحمه» اما از محسن خوشش می‌آمد. چند دفعه با خود محسن بردیمش دکتر و آوردیمش. قلبش را عمل کرده بودیم و توی بیمارستان بستری بود. ساعت سه نیمه‌شب بیدار شده بود و توی بخش داد می‌زد: «محسن، بیا من رو ببر خونه» می‌گفتم: «بابا، محسن اینجا نیست.» اصرار می‌کرد: «نه، خوابیده. محسن، با توام؛ محسن، بلند شو بیا» از بس این محسن در ذهنش آدم خوبی بود، آنجا هم محسن را صدا می‌زد. راوی: هیمنز داویدیان، خدمات برق اتومبیل، خیابان خرم